|

تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه

نفرین نفت

تاریخ نفت در ایران و خاورمیانه حکایت‌های دور و درازی دارد که وجوه مختلفی را در بر می‌گیرد: از ثروتِ کشورهای نفتخیز تا جنگ‌هایی که بر سر نفت رقم خورده است.

شرق: تاریخ نفت در ایران و خاورمیانه حکایت‌های دور و درازی دارد که وجوه مختلفی را در بر می‌گیرد: از ثروتِ کشورهای نفتخیز تا جنگ‌هایی که بر سر نفت رقم خورده است. مایکل کوئنتین مورتون، روایت منحصربه‌فردی از تاریخ نفت در خاورمیانه دارد. او در کتابِ «امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه» سعی دارد با رویکردی واقع‌بینانه، تحولات و رخدادهای مربوط به نفت در منطقه خاورمیانه از سال ۱۹۱۸ تا به امروز را توصیف و تحلیل کند با این ایده که جنگ‌های نفتی در ابتدا هرگز بر سر نفت نبوده، بلکه حاصل رقابت شرکت‌های نفتی بوده و فراتر از این، دولت‌های صاحب منابع نفتی بازیچه سیاست‌مداران انگلیس، ایالات متحده، فرانسه، روسیه و در دوره‌ای آلمان و ایتالیا بوده‌اند؛ اما آنچه این کتاب را برای مخاطب ایرانی جالب‌ می‌کند، شرح تاریخچه مختصری از کشورهای نفت‌خیز با تمرکز بر ایران است. چنان‌که در مقدمه کتاب آمده است، تاریخ نفت در خاورمیانه به‌سان پرده‌ای پرنقش‌ونگار است که تحولات موجود در آن نقش بسته است. عده‌‌ای از دولت‌های حاکم بر ذخایر نفتی در قرن بیستم همچنان به تداوم درآمد و سود حاصل از آن دل بسته بودند که شرایط آنها مصداق این ضرب‌المثل است که «مراقب آرزوهایت باش!» آنها تصورشان بر این بود که حاکمیت بر ذخایر نفتی می‌تواند بقای دائمی به ارمغان بیاورد؛ ولی سخت در اشتباه بودند و هستند. «انگلیسی‌‌ها نفت را سوخت حیاتی برای امپراتوری خود می‌‌دانستند؛ فرانسوی‌‌ها به دنبال منابع جدید نفت از خارج بودند و آمریکایی‌‌ها خواهان دسترسی به دروازه‌‌های بازی بودند تا بتوانند به نفت دسترسی داشته باشند. ازاین‌رو همگی برای کنترل منابع نفتی به خاورمیانه آمدند. قراردادهای اولیه نفتی به نفع شرکت‌‌های بزرگ نفتی منعقد شد و در مقابل جمعیت بومی با وجود برخورداری از درآمدهای نفتی که می‌توانست تأمین‌کننده نیازهای مالی و بسترساز توسعه عظیم اقتصادی باشد، از این نعمت محروم شدند و در عوض نابرابری، فساد و درگیری بر زندگی آنها سایه انداخت». از منظر کوئنتین مورتون، سرزمین‌هایی که به خاطر منابع نفتی خود محورِ منازعات نفتی قرن بیستم بودند، پیش از نفت در حافظه جمعی جهان وارثان تمدن‌‌ها و فرهنگ‌‌های گذشته بودند و طرفه آنکه مدت‌ها قبل از اینکه تمدن در غرب معنا یابد، این منطقه توسعه‌یافته بود. مؤلفِ «امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها» با اشاره به قراردادهای نفتی شرکت‌های بزرگ با کشورهای نفت‌خیز که ظاهر و نیتی متفاوت داشتند، به تاریخ صنعت نفت در ایران می‌پردازد: «شرکت نفت انگلیس و ایران که دولت بریتانیا در آن اکثریت سهام را در اختیار داشت، بر صنعت نفت ایران تسلط پیدا کرد و با اینکه سیاست‌مداران ملی‌گرا در ایران در تلاش بودند دست انگلیسی‌ها را کوتاه کنند، ولی انگلیس برای کنترل بیشتر مقاومت می‌کرد. نتیجه این روند چیزی جز آشوب و آشفتگی برای کشور نبود». سیاست‌مداران ایران به‌شدت با نفوذ غرب مخالف هستند، چراکه به تعبیر کوئنتین مورتون، ایرانیان هرگز کودتای 1953 تحت حمایت انگلیس و آمریکا را فراموش نکرده‌اند که دولت مصدق را در پی ملی‌شدن صنعت نفت سرنگون کرد. «در واقع، علل انقلاب 1979 ایران که شاه را سرنگون کرد، ریشه در تغییرات گسترده‌ای دارد که با کشف و توسعه نفت سر برآورده است. آنهایی که امیدوار بودند نفت دوران جدیدی از دموکراسی به سبک غربی را برای ایران یا حتی در سراسر خاورمیانه به ارمغان بیاورد، ناامید شدند».

کتاب به ماجرای نفت در عراق نیز می‌پردازد، وقتی کنسرسیوم چندملیتی متشکل از منافع بریتانیا، فرانسه، هلند و آمریکا تقریبا کنترل کامل نفت عراق را در اواخر دهه 1930 به دست آورد. با حمایت رژیم تحت حمایت بریتانیا، شرکت نفت عراق (IPC) با موفقیت خواسته‌های ملی‌شدن صنعت را رد کرد تا اینکه سلطنت در سال 1958 سرنگون شد. «حتی در آن زمان، باز چهارده سال طول کشید تا دارایی‌‌های شرکت نفت عراق ملی شود. پس از آن ترمزها برداشته شد. واقعیتی انکارناپذیر مطرح بود که صدام حسین توانست منطقه را از سال 1980 به بعد با آغاز جنگ‌‌های ایران و عراق و خلیج فارس وارد یک دوره طولانی ناامنی و درگیری کند. طوری که این جنگ‌ها تا حد زیادی معلول درآمدهای نفتی بود که تسلیحات لازم را برای او به ارمغان آورد. او یکی دیگر از مستبدان شمشیربازی بود که خودش زمینه‌ساز ایجاد بحران‌ها در کشورش شد و توانست عراق را برای غرب به چالشی بزرگ تبدیل کند و نهایتا حمله به عراق در سال 2003 را می‌توان ناشی از تحریکات او دانست. رژیم صدام نابود شد و حزب بعث از بین رفت و عراق در شرایط سخت در اختلافات متعدد گرفتار آمد و درگیر جنگی است که تا به امروز ادامه دارد». نفت در عربستان سعودی حکایت دیگری دارد و هرگز موجب بروز انقلاب نشد. بااین‌‌حال، به ساختار قبیله‌‌ای موجود اعتبار بخشید. «نفت عاملی برای افزایش ثروت و جذب سرمایه‌گذاری شد و منابع لازم را برای رهبرانش فراهم کرد تا سخاوت خود را دست‌ودلبازانه برای جهان غرب به نمایش بگذارند. درحالی‌که ثروت حاصل از نفت در عربستان رو به افزایش بود، ماشین‌های ساخت کمپانی‌های نفتی چرخه موتور اقتصاد غرب را استحکام بخشید. درحالی‌که از روزهای نخست حکومت ملک فیصل در دهه 1960، درآمدهای نفتی از مسیر صادرات به فزونی درآمدهای آن کشور و خاندان منجر می‌‌شد و انگار این امر برای پایتخت‌نشین‌های اروپا و غرب چندان اهمیتی نداشت، اما به همراه صادرات نفت، عربستان تعالیم وهابی‌گری را نیز به سراسر جهان صادر می‌‌کرد. طوری که نمود عینی آن را (همراه با ایالات متحده) در تأمین بودجه مجاهدین در مبارزه با شوروی در افغانستان شاهد بودیم». اما پس از حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده ورق برگشت و دیدگاه‌ها به عربستان و تصوراتشان تغییر کرد. پس از سال‌ها همچنان گمانه‌زنی‌‌ها درباره نقش مقامات سعودی در توطئه 11 سپتامبر ادامه دارد و بعید است که کاهش یابد: «تصمیم کنگره ایالات متحده برای لغو وتوی پرزیدنت اوباما به بستگان قربانیان 11 سپتامبر اجازه داد تا از عربستان سعودی شکایت کنند و این چشم‌انداز نشان می‌دهد پرونده‌‌های قضائی در سال‌های آینده رو به افزایش خواهد بود».

تاریخ پر از فراز و نشیبِ نفت که بیش از آبادانی کشورهای نفت‌خیز محلِ جدل و منازعه و جنگ کشورها و رقابت شرکت‌ها و دولت‌ها برای تصاحب منابع نفتی بوده است، موجب شده تا عباراتی مانند «نفرین نفت» و «پارادوکس ثروت» در ادبیاتِ سیاسی ملت‌ها جای بگیرد. تجربه کشورهای نفت‌خیز، نه‌تنها در مفهوم اقتصادی که در مسائل سیاسی‌، امنیتی و اجتماعی به‌گونه‌ای بوده که بیشتر روشنفکران و متفکران حوزه‌های سیاست و اقتصاد را به سمتِ چنین ادبیات و تحلیل‌هایی برده است. «در واقع بخش زیادی از ثروت نفتی به سمت نخبگان قدرتمند سرازیر شده و انگیزه توسعه دیگر منابع درآمد را کاهش داده است. بااین‌‌حال، برخی کشورها سعی کرده‌اند با توزیع مجدد ثروت از طریق طرح‌‌های رفاهی سخاوتمندانه و تنوع‌بخشیدن به اقتصاد خود، به این مسائل هم بپردازند. اما موضوع بسیار فراتر از اینهاست». با این‌ اوصاف، امروزه پدیده نفت در قالب پدیده‌ای مثبت یا منفی ساختارهای سیاسی خاورمیانه را شکل داده است، البته برای برخی کشورهای نفت‌خیز رفاه و قدرت به ارمغان آورده و آنها را به رده کشورهای طراز اول رسانده که از نظر رفاهی و معیشتی دیگران را پشت‌سر گذاشته‌اند؛ «اما شکست دولت‌‌ها در تحقق انتظارات مردم در اجرای اصول دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی براساس آزادی‌های برحق مدنی مسجل است و نتیجه‌اش را می‌توان در شکل‌گیری بهار عربی دید که سرکوب‌‌های وحشیانه برای این قیام‌ها را در پی داشت».

کوئنتین مورتون، همچنین به قدرتی اشاره می‌کند که موجب شده کشورهای نفت‌خیز در منطقه نیز نفوذ پیدا کنند و از طریق این اعمال قدرت در سرنوشت برخی از کشورهای دیگر تأثیرگذار باشند. از سوی دیگر آنچه نفت را در جهان امروز بسیار مهم می‌‌کند، اتکای غرب به نفت و فراورده‌‌های جانبی فراوان آن و وسواس غرب به قیمت نفت و بنزین است. «درست است که اقدامات و تصمیم‌‌گیری‌‌های سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) اغلب در سرفصل اخبار قرار دارد و قیمت نفت برای اقتصادهای غرب ضروری است (البته نه به اندازه 40 سال پیش)، ولی ظهور اشکال متعدد جایگزین انرژی که پیوسته در حال گسترش است، خود موضوع دیگری است که فراتر از قیمت در پدیده نفت خودنمایی می‌کند. آماری که اغلب در آثار استاندارد صنعت نفت روی هم انباشته می‌‌شوند، در دسترس نیست. زیرا بحث‌‌های مربوط به قیمت و ارقام تولید تنها بحث‌‌های رایج درباره پول و سود نیست، بلکه کنترل نفت برای کسب قدرت در جدال متقابل اهمیت دارد که محل بحث است».

کوئنتین مورتون، در تحلیل خود از تاریخ نفت نشان می‌دهد که پدیده نفت جزئی لاینفک از سیاست و ساختار خاورمیانه است و ازاین‌رو ادعای برخی از تحلیلگران را که مدعی‌اند نباید خاورمیانه را فقط با نفت ارزیابی کرد، زیر سؤال می‌برد. بحث اصلی کتاب حول محور نفت به عنوان عاملی می‌چرخد که امپراتوری‌‌ها و هرج‌ومرج‌‌ها را به همان شیوه‌ای ایجاد می‌کند که ثروت، قدرت و طمع را برای همیشه ایجاد کرده است و تمام مضامین مهم و سرنوشت‌ساز از جمله کنترل و تسلط بیگانگان، استثمار و دوگانه‌های قدرتمندان و محرومان را می‌توان در تاریخ نفت شناسایی کرد.

«امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه»، مایکل کوئنتین مورتون، ترجمه قدیر گلکاریان، انتشارات نگاه