1401 با خبرهای مهمی درباره حیات و ممات یوزهای ایرانی همراه بود
سال یوز
سال 1401 در دل خود رویدادها و وقایع مهمی را جا داده است؛ شاید مهمترین آنها همینی باشد که حالا شاهدش هستیم.
سال 1401 در دل خود رویدادها و وقایع مهمی را جا داده است؛ شاید مهمترین آنها همینی باشد که حالا شاهدش هستیم. اما اگر بعدها و با گذشت چند سال از این تاریخ برگردیم و به این روزها نگاهی کنیم، بیشک در کنار حوادث سیاسی و اجتماعی مهمی که در این سال رخ داده، توجهمان به یک رویداد محیطزیستی هم جلب میشود. بدون شک 1401 سال مهمی برای یوز آسیایی در ایران است. سالی که تا اینجا با خبرهای امیدوارکننده و ناامیدکننده زیادی درباره یوز در جریان بوده است. گاهی امید به بقای یوز در ایران در دلها شعله گرفته و گاهی همه خیالپردازیها با خبری ناامیدکننده از بین رفته است. حالا هم که در میانه اخبار سیاسی و روزهای پرالتهاب ایران خبر رسیده چهار تولهیوز جدید در کنار مادرشان دیده شدهاند. این چهار تولهیوز را اگر کنار چهار تولهیوزی که پیشتر دیده شده بودند بگذاریم، میبینیم که حداقل هشت تولهیوز در چند ماه اخیر در طبیعت ایران به دنیا آمدهاند. در کنار این هشت تولهیوز، پیروز، تنها فرزند باقیمانده از زایمان در اسارت ایران نیز متولد سال 1401 است. به این ترتیب در سالی که آمارها میگوید تنها 40 یوز در ایران باقی مانده بودند، 9 یوز جدید به جمع یوزهای ایرانی اضافه شدند تا همچنان امید برای بقای یوز آسیایی در ایران با شعلهای کمرنگ اما زنده وجود داشته باشد.
شروع داستان با بیم و امیدهای «ایران»
سال 1401 برای علاقهمندان به محیط زیست و حیات وحش با یک خبر خوشحالکننده آغاز شد. «ایران» یوز ماده آسیایی که بخشی از پروژه «تکثیر یوز در اسارت» بود، باردار شده بود و حالا همه منتظر بودند تا چند تولهیوز بر پروژه شکستخورده تکثیر یوز مهر تأییدی بزنند. پیش از بارورشدن «ایران» و در پی تلاشهای قبلی بسیاری پروژه تکثیر یوز آسیایی در ایران را شکستخورده میدانستند و از انقراض قطعی یوزها خبر میدادند. با این حال این «ایران» بود که امیدها را در دلها زنده کرد. پروژه زادآوری یوز ایرانی در اسارات را میتوان یکی از متناقضترین اتفاقات رقمخورده در کشورمان در حوزه حیات وحش خواند؛ پروژهای که یکباره و پس از سالها صرف هزینه و وقت و در شرایطی که شکستخورده محسوب میشد، خبر موفقیتآمیزبودنش مخابره شد تا همگان دریابند که «ایران»، مادهیوز اسیر در محوطه معین در توران، باردار شده و بهزودی وضع حمل خواهد کرد. اگرچه ابتدا اعلام شد هر سه توله «ایران» ماده هستند اما بعد مشخص شد در تعیین جنسیت اشتباههایی صورت گرفته و هر سه توله نر هستند. تولد تولههای نر بار دیگر امکان ادامه نسل یوزها را با خطرهایی مواجه کرد؛ چراکه در وضعیتی که گونهای با خطر انقراض تهدید میشود مسئله تعداد تولههای ماده برای ادامه حیات تأثیرگذار است. خبر ناامیدکننده بعدی اما مرگ دو توله از سه تولهیوز «ایران» بود. به این ترتیب تنها «پیروز» زنده ماند تا با تغییر تیمارگرش در شرایطی ویژه نگهداری شود. «پیروز» حالا تنها نماد موفقیت پروژه تکثیر یوز در اسارت است. همان یوزی که هفته گذشته اخبار غیرموثقی از تلاش برای ربودنش هم منتشر شد. گفته میشود عمل سزارین «ایران»، قدرت زادآوری این مادهیوز جوان را گرفته است؛ گزارهای که اگر واقعی باشد، شکست پروژه احیای نسل یوز در اسارت، سنگینتر از قبل میشود، تا جایی که باید بر پایانش اصرار کرد و امیدوار بود خساراتش بیش از آنچه تاکنون بوده، نشود. پایانی تلخ که قطعا از تلخی بیپایان بهتر است، بهویژه که حالا نشانههای امیدوارکننده از طبیعت دیده میشود.
فرزندان هلیا و تلما
خبرهای امیدوارکننده درباره زادوولد یوزها در تابستان 1401 با مشاهده هلیا و چهار تولهاش ادامه پیدا کرد. ابتدا خانواده پنجنفره هلیا بود که در اطراف جاده عباسآباد مشاهده شدند. کمی بعد و در اوایل مهر 1401 هم در نزدیکی آبشخوری در خارتوران «تلما» با چهار تولهیوز تازه متولدشده رؤیت شد. هشت تولهیوز سالم که به همراه مادرانشان شناسایی شدهاند و میتوان امید داشت که در سایه مراقبت از ایشان، اتفاق خوبی برای این گونه در کشورمان رقم بخورد؛ اتفاقی که پروژه احیا با آن همه سروصدا نتوانست رقم بزند. نکته خرسندکنندهتر اینکه «هلیا» یوز ماده حاصل زایمان «هرب» است و «تلما» مادهیوز حاصل زایمان «تلخاب»، از گلهای دیگر. اتفاقی خوشحالکننده که اگر مراقب باشیم، سگهای گله به یوزها یورش نبرند، تصادفات جادهای جانشان را نگیرد و در یک کلام هرگونه دخلوتصرف در زیستگاه این گونه متوقف شود، میشود به نتایجش امیدوار بود. امیدواری پررنگی که میتواند یوز را بخشی از آینده میهنمان کند و مانع از پیوستنش به خاطراتی مانند ببر و شیر شود.
جادهها عامل مرگ یوزها
در میان خبرهای امیدوارکننده درباره زادوولد یوزها، برخی اخبار هم موجب ناراحتی علاقهمندان به محیط زیست شده بود؛ ازجمله اینکه در تابستان امسال یک یوز ماده در جاده عباسآباد و بر اثر تصادف جادهای جان باخت. این مسئله موجب شد تا دوباره کمپینهایی برای ایمنسازی جادهها به راه بیفتد. در حال حاضر جادههای ناایمن ایران و تصادفهای جادهای مهمترین عامل مرگومیر یوزها به حساب میآیند. گزارش تهیهشده در سال ۹۵ درباره تلفات جادهای عباسآباد که متعلق به مطالعاتی در یک بازه ۱۰ساله از سال ۸۴ تا ۹۴ تصویر دقیقی از تأثیر تصادفهای جادهای بهویژه تصادفهای جاده عباسآباد در حیات یوزها به دست میدهد. از ۱۹ فرد یوز که بر اثر تصادفات جادهای تلف شدند، تنها هشت فرد آن مربوط به جاده عباسآباد است. اولین آمار ثبتشده در جاده عباسآباد به سال ۸۹ باز میگردد که یک فرد یوز ماده و دو توله نابالغ تلف شدند. به عبارتی بیشترین تلفات جادهای یوز در جاده عباسآباد گزارش شده است؛ چراکه توران یک منطقه زادآور و زیستگاهی مهم برای یوزپلنگ است، به همین دلیل بیشترین تلفات در این جاده رخ داده است. همچنین تفکیک جنسیتی یوزهای تلفشده در این جادهها هم آمار نگرانکنندهای را نمایش میدهد. از میان یوزهای تلفشده در این بازه زمانی در جادهها سه توله نابالغ که دو مورد جنسیتی نامعلوم دارند، یک فرد تولهیوز ماده که اخیرا بر اثر تصادف تلف شد، دو فرد یوز ماده، یک فرد یوز نر یکساله، یک فرد یوز بالغ با جنسیت نامعلوم و یک فرد یوز سهساله با جنسیت نامعلوم در این جاده بر اثر تصادف تلف شدهاند.
تأمین قلادههای ردیاب لازمه بقای یوز ایرانی
در پی تلفشدن تولهیوز ماده در محور عباسآباد – میامی، مدیرعامل انجمن یوزپلنگ ایرانی با اشاره به لزوم فنسکشی و نورپردازی جادهها بر صدور مجوز قلادههای ردیاب توسط سازمان حفاظت محیط زیست تأکید کرد. مرتضی پورمیرزای درباره اقدامات مورد نیاز از سوی وزارت راه و شهرسازی برای حفاظت از زیستگاههای یوز به ایسنا گفت: جادهها باید به هر روشی برای یوزپلنگها ایمن شوند؛ بخشی فنسکشی شده است و بخشی باید با نورپردازی روشن شود که هم راننده یوز را در جاده ببیند و هم یوز در تاریکی شب به چراغهای ماشین خیره نشود تا چنین اتفاقاتی برایش رخ دهد. ما باید با فنسکشی، نورپردازی و پلزدن مناسب کاری کنیم که مسیر رفتوآمد یوزپلنگها ایمن و دچار کمترین سوانح شود.او تأکید کرد: لازم است از ترکیبی از روشها برای ایمنسازی جاده استفاده شود و متولی این کار وزارت راه و شهرسازی است. سازمان حفاظت محیط زیست بهتنهایی نمیتواند از یوزها محافظت کند. پورمیرزای جاده عباسآباد را یکی از مسیرهای اصلی عبور یوز دانست که وزارت راه و شهرسازی باید اهمیت آن را درک کند و بر اساس قوانین و آییننامههای موجود اقدامات مورد نیاز را انجام دهد. او عنوان کرد: در دو سمت جاده عباسآباد دو زیستگاه اصلی و خوب یوز را داریم که در ایران باقی مانده است، به همین جهت یوز از جاده رد خواهد شد اما ما باید با فنسکشی، نورپردازی و پلزدن مناسب کاری کنیم که مسیر رفتوآمد یوزپلنگها ایمن و دچار کمترین سوانح شود. پورمیرزای به قلادههای ردیاب که به گفته او سازمان حفاظت محیط زیست متولی صدور مجوز واردات آن است، اشاره کرد و توضیح داد: یوزها باید قلادهگذاری شوند تا با ردیاب قلاده متوجه شویم چه زمانی به جاده نزدیک میشوند. اینگونه میتوانیم تلفات را کنترل کنیم و در شرایط بحرانی مانند وضعیت فعلی تنها نقاطی پروژکتورکشی شوند. مدیرعامل انجمن یوزپلنگ ایرانی به بخشهای فنسکشیشده در محدوده پس از جاده عباسآباد به سمت میامی اشاره کرد و گفت: پس از فنسکشی دوکیلومتری در هر دو طرف جاده و در مجموع چهار کیلومتر فنسکشی در این محدوده تلفات به نسبت گذشته کاهش یافت. اما باید نگاهی جامع داشته باشیم و با ترکیبی از همه روشهای ایمنسازی به موضوع نگاه کنیم؛ چراکه حیوان اگر قصد ردشدن از جاده را داشته باشد، فنسکشی را رد و از محدوده پرخطر دیگری عبور میکند.