زنگ خطر برای غرب
در هفتههای گذشته خط لوله نورداستریم مورد حمله قرار گرفت. چه کسی مسئول آن بود؟ بسیاری از مردم، ازجمله رابرت هابک، وزیر اقتصاد آلمان، به سرعت روسیه را مقصر دانستند. سایرین انگشت اتهام را به سوی ایالات متحده نشانه گرفتند.
جان مک گلیون: در هفتههای گذشته خط لوله نورداستریم مورد حمله قرار گرفت. چه کسی مسئول آن بود؟ بسیاری از مردم، ازجمله رابرت هابک، وزیر اقتصاد آلمان، به سرعت روسیه را مقصر دانستند. سایرین انگشت اتهام را به سوی ایالات متحده نشانه گرفتند.
درحالیکه میلیونها نفر هنوز مشغول بازی کارآگاهی پیداکردن مقصر هستند، میلیونها اروپایی دست دعا برآوردهاند که زمستان معتدلی در راه باشد. آن حمله باید بهعنوان یک نقطه عطف در نظر گرفته شود. همانطور که فیلیپ پیلکینگتون، اقتصاددان، اخیرا هشدار داد: «خرابکاری نورداستریم میتواند نقطه عطفی باشد که تاریخنگاران آینده آن را پایان سلطه غرب بدانند». حق با اوست. سال گذشته این خط لوله که از شهر ویبورگ روسیه تا شهر گریفسؤالد آلمان امتداد دارد، ۴۰ درصد گاز کشورهای اتحادیه اروپا را تأمین میکرد. ممکن است بحران انرژی عزم اروپا را برای مقابله با تغییرات اقلیمی ضعیف نکند، اما قطعا عزم اقتصادی آن را تضعیف خواهد کرد.
آلمان که بزرگترین اقتصاد اروپا و چهارمین اقتصاد بزرگ جهان محسوب میشود، تا همین اواخر به گاز روسیه وابسته بود و اکنون باید دنبال تأمینکنندهای جدید و سریع باشد. این جستجو زمان میبرد و زمان تنها چیزی است که آلمان ندارد؛ زمستان نزدیک است. اگر آلمان سقوط کند، اقتصاد اروپا فرو خواهد پاشید. اگر اقتصاد اروپا سقوط کند، اقتصاد ایالات متحده نیز آسیب خواهد دید. به هر حال، روابط قوی ایالات متحده و اروپا تنها بر اساس حسن نیت بنا نشده، بلکه از طریق معاملات تجاری، سرمایهگذاریهای عظیم و بازارهای مالی ساخته شده است. اروپا و ایالات متحده یکی از یکپارچهترین روابط اقتصادی در جهان را به اشتراک میگذارند. اگر دومینوی آلمانی سقوط کند -که احتمالش روز به روز بیشتر میشود- دومینوهای دیگر نیز بهطور ناگهانی و غمباری فرو خواهند ریخت.
البته اگر اروپا و آمریکا سقوط کنند، دنیا متضرر میشود؛ درست است؟ شاید بله و شاید هم نه. همانطور که پیلکینگتون اشاره میکند، «یک بلوک اقتصادی رقیب» که تحت عنوان بریکس شناخته میشود، میتواند بهراحتی از هرجومرج در امان باشد. بریکس (BRICS) از بههمپیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده است که همگی اقتصادهایی نوظهور و درحالرشد هستند و گفته میشود کشورهایی مانند عربستان سعودی، ایران، ترکیه و مصر نیز علاقهمند به پیوستن سریع به این بلوکاند که به سرعت در حال توسعه است. پیلکینگتون یادآور میشود که از زمان حمله روسیه به اوکراین در ماه فوریه، اعضای بریکس معاملات تجاری خود را افزایش دادهاند و روابط مالیشان را تقویت کردهاند. به نظر میرسد هدف این اقتصادها، آن است که تا حد امکان از غرب جدا شوند. اگر در انجام این کار موفق شوند که به نظر میرسد امکانش هست، میتوانند از این رکود بگذرند.
شاهد تولد یک نظم نوین جهانی، تغییر چشمگیر در وابستگیها و ایدئولوژیهای سیاسی هستیم. بریکس کشورهایی را گردهم میآورد که نفوذ اقتصادی و نظامی واقعی دارند. چین از همه اعضای آن قدرتمندتر است. آفریقا که زمانی نگاهش به ایالات متحده بود تا راهنماییاش کند، اکنون نگاهش به حمایت چین است. اتحادیه اروپا که زمانی اتحادیهای نسبتا منسجم و شایان احترام بود، در آستانه ازهمپاشیدگی است.
این در حالی است که چین مشغول ایجاد روابط با اندونزی، یکی دیگر از کشورهای ظاهرا مرتبط با بریکس و همچنین امارات متحده عربی است که خانه یکی از سریعترین اقتصادهای جهان محسوب میشود. شایان توجه است که به گفته محققان هاروارد، اندونزی تا پایان دهه یکی از قویترین اقتصادها را خواهد داشت. نکته درخور توجه دیگر مربوط به عربستان سعودی، یکی از اعضای بالقوه بریکس و متحد نزدیک چین است. این غول خاورمیانه اکنون سریعترین رشد اقتصادی بزرگ جهان را دارد. این رشد به دلیل سطوح فوقالعاده تجارت با چین، رهبر غیرمنتخب بریکس، تقویت شده است. البته چین نیز فاقد نقاط ضعف بزرگ نیست؛ بااینحال، نباید از این نکته غافل شد که بسیاری از این نقاط ضعف، مانند پیرشدن جمعیت، کمترشدن ازدواج و جوانان ناراضی و بیکار، بین دیگر ابرقدرتهای جهان ازجمله ایالات متحده نیز مشترک هستند.
همچنین لازم به یادآوری است که چین در تلاش برای ایجاد سیستم پرداختی جدیدی است که سلطه دلار آمریکا را مختل کند. سیستم پرداخت بینبانکی فرامرزی حزب کمونیست چین (CIPS) که خدمات تسویه و تهاتر را به یوان چین ارائه میکند، اکنون بیش از هزارو ۳۰۰ عضو دارد و ۱۰۶ منطقه و کشور را پوشش میدهد.
چین کمونیست میخواهد جایگزین ایالات متحده و ابرقدرت جهان شود. فقط یک فرد کمخرد و کمهوش میتواند شرط ببندد که مستبدان پکن به دنبال برآوردهکردن این جاهطلبی نیستند. زمان بحث درباره حزب کمونیست چین، بد نیست این ضربالمثل را در ذهن داشته باشیم که «فردا متعلق به کسانی است که امروز برای آن آماده شوند». با روی کار آمدن فردی مانند شی جینپینگ، چین میتواند برای این منظور برنامهریزی کند. حزب کمونیست چین در موقعیتی واقعا منحصربهفرد قرار دارد. اعضای آن میتوانند بنشینند و برای سالها و شاید حتی دههها برنامهریزی کنند. رؤیای حزب کمونیست چین برای «چینیسازی» جهان، بهسرعت در حال تبدیل به واقعیت است. چین بهعنوان شریک تجاری شمارهیک جهان، قوانینی را وضع میکند که دهها کشور دیگر مایل به رعایت آنها هستند. از سوی دیگر، ایالات متحده با مشکل تصویر حقیقی مواجه بوده و به نظر میرسد در حال ازدستدادن جذابیت جهانی خود است.
ظاهرا جهان به سمت چندقطبیشدن حرکت میکند و قدرت تا حدودی بهطور مساوی بین چند کشور توزیع میشود؛ بااینحال، در حقیقت، ممکن است وارد دورهای تکقطبی شویم که در آن سنگینی وزنه به نفع چین باشد.
Epoch Times