گفتوگو با هادی حیدری، کارتونیست مطبوعاتی و بهرنگ صمدزادگان، نقاش و منتقد هنری درباره هنر انتقادی
هنر اعتراضی وقتی رشد میکند که زمینه پذیرش آن وجود داشته باشد
هنر ظرفیت قدرتمندی دارد برای بیان دیدگاهها. هرچند همیشه تأکید میشود هنرمند فیلسوف یا معلم اخلاق نیست، اما با ابزار و ارتباطاتی که دارد، میتواند ذرهبین بر مشکلات بگذارد و حرف مردم را سریعتر منعکس کند؛ گاهی با هنر تفسیرپذیر، گاهی تند و مستقیم. در طول تاریخ اغلب هنرمندان در برابر نابرابریها واکنش نشان دادهاند و هنرشان را در دفاع از افراد بیصدا و به حاشیه راندهشده به کار بستهاند.
فرانک کلانتری: هنر ظرفیت قدرتمندی دارد برای بیان دیدگاهها. هرچند همیشه تأکید میشود هنرمند فیلسوف یا معلم اخلاق نیست، اما با ابزار و ارتباطاتی که دارد، میتواند ذرهبین بر مشکلات بگذارد و حرف مردم را سریعتر منعکس کند؛ گاهی با هنر تفسیرپذیر، گاهی تند و مستقیم. در طول تاریخ اغلب هنرمندان در برابر نابرابریها واکنش نشان دادهاند و هنرشان را در دفاع از افراد بیصدا و به حاشیه راندهشده به کار بستهاند. هنر انتقادی یا اعتراضی، مرزها، سلسلهمراتب و قوانین سنتی را به چالش میکشد و ازاینرو کارکردش بسیار اهمیت دارد. میتواند بر تفکر عموم مردم و همچنین دولتمردان و سیاستمداران تأثیر بگذارد. اغلب، تصاویر صدای بلندتری نسبت به کلمات دارند و میتوانند یک پیام را قابلدسترس و جهانی کنند و از حصار زبان فراتر بروند. برای درک بیشتر هنر اعتراضی شاید بهتر باشد به یک تعریف از این عبارت دست پیدا کنیم. هنر اعتراضی چیست و به چه چیز هنر اعتراضی میگوییم؟ هادی حیدری، نقاش و کارتونیست مطبوعاتی که آثار چالشبرانگیزش در مقاطع مختلف مورد توجه بوده، در گفتوگو با «شرق»، هنر اعتراضی را اینطور توصیف کرد: «هنر ظرف است و این تصمیم هنرمند است که چه خوراکی در آن بریزد. هر هنری میتواند فقط انتقال حس یا ثبت یک لحظه باشد اما وقتی معنای اعتراضی واردش میشود، تبدیل به هنر اعتراضی میشود. ما هنرمندانی مثل دومیه را داریم که در کارهایشان جنبههای اعتراضی میبینیم که بخش عمدهای از کارهایش اعتراضی است و تجربه زیسته و برداشتش از مسائل را تصویر میکند. اما کارتون با هنرهای دیگر کمی متفاوت است؛ چراکه بهخودیخود، ماهیت انتقادی دارد». بهرنگ صمدزادگان، منتقد هنری اما هنر اعتراضی را یک عبارت توصیفی میداند و معتقد است: «نمیتوانیم آغاز و تاریخ معینی برای شروع هنر اعتراضی قائل شویم. این عبارت را بیشتر میتوان مورد تحلیل قرار داد تا در طبقهبندی تاریخ هنری. بیتردید با مرور تاریخ هنر میتوانیم رگوریشههایی از هنر اعتراضی پیدا کنیم؛ مثلا در نگارگری ایرانی بهخصوص مکتب هرات و تبریز. به همان نسبت اگر به تاریخ غرب نگاه کنیم، میتوانیم ببینم در چه مقاطعی این هنر برجستهتر شده؛ مثلا هنر اعتراضی در اروپای قرن شانزدهم قابلریشهیابی است یا در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم که همسو با انقلابها بوده است. اما از دیدگاه من هنر سیاسی با هنر اعتراضی متفاوت است. هنر سیاسی را بیشتر هنری میدانم که در خدمت سیاست است. من این دو مفهوم را تفکیک میکنم. اگر بخواهم مثالی بزنم، تابلوی معروفی از ژان لویی داوید داریم به نام مرگ مارا. این تابلوی بسیار مشهور، همپای انقلاب کبیر فرانسه نقاشی شده است. از نظر من این تابلو سیاسیترین تابلوی تاریخ هنر است. در آن زمان به قاتل مارا لقب قهرمان و ناجی دادند؛ چون زمانی که داوید قتل مارا را به تصویر کشید، او در حال تدوین قوانین و محدودیتهای زندانها و اعدامهای کنوانسیون پاریس بود. درحالیکه داوید مارا را یک چهره قهرمان و روحانی ترسیم کرده است. این مثالی است از هنر سیاسی، اما هنر اعتراضی متفاوت است. معمولا هنر بر حسب شرایط سیاسی و اجتماعی که در برابرش قرار میگیرد، در هر جغرافیای سیاسی عمل میکند. بعضی وقتها حتی نفس بودن هنر، یک اعتراض است و کنشمندی هنر بنا بر اقتضائات زمانه میتواند متفاوت باشد. به همین جهت نمیتوانیم یک دوره فرازوفرود برای هنر اعتراضی قائل شویم اما نقطههای درخشان زیادی در تاریخ هنر میبینم».
نقش هنر انتقادی در پیشبرد یک حرکت اجتماعی
پس از رسیدن به تعریفی از هنر اعتراضی و نگاهی به فراز و فرودهایش در مقاطع مختلف تاریخی، مسئله نقش و شکل ارائه هنر اعتراضی مطرح میشود. هادی حیدری شکل بیان هنر اعتراضی را در دو دسته جای میدهد و معتقد است: «اعتراض در دو شکل بیان میشود؛ یا میتواند کاستیها و کجیها را نشانه بگیرد یا در شکل دیگر، طرح مسئله و سؤال کند و این طرح سؤال، گامی باشد برای حل یک مسئله و آسیبشناسی موقعیت. بخش عمدهای از تصاویری را که در اتفاقات سالهای اخیر منتشر شد، کارتونیستها خلق کردند. کارتونیستها به شیوههای مختلف دغدغهشان را بیان میکنند؛ یا اتفاقات تلخ را عینا بازتاب میدهند یا عواقب اتفاق را در غالب تصاویر کارتونی بیان میکنند. یکی از مهمترین ویژگیهای کارتون، موجزبودن و گویابودن است؛ بهسرعت میتواند پیام را منتقل کند. شاید به همین دلیل دولتها با کارتونیستها میانهای ندارند. انتقال پیام، ماهیت رسانه است و این یعنی کارتون بهخودیخود یک رسانه است. این تعریف به این معنی است که اگر مخاطب در مواجهه با اثر پیام را دریافت نکند، بهراحتی از آن میگذرد».
بهرنگ صمدزادگان هنرمند را تحت تأثیر شرایط زیستی میداند و دراینباره به «شرق» اینطور توضیح میدهد: «به همان نسبت که ممکن است پاندمی بر هنر تأثیر بگذارد، به همان نسبت روابط سیاسی و اجتماعی نیز میتواند اثرگذار باشد. اگر قائل باشیم که هنرمند در هر تاریخی و عصری که زندگی میکند بخشی از روح زمانه است، پس هنرمند تأثیرپذیر است. اما اینکه آیا هنرهای تجسمی میتوانند بر جریانهای سیاسی تأثیرگذار باشند، باید بگویم این تأثیر خیلی اندک است؛ بهویژه در عصر رسانه نمیتوانیم ادعا کنیم که هنر تجسمی میتواند بر جریانها تأثیرگذار باشد. ولی تصور میکنم این جریانها بر خود هنرها تأثیر میگذارند. وقتی تاریخ هنر را بررسی میکنیم، در بزنگاههای تاریخی متوجه یکجور تغییر جهت و تغییر رویه در هنرها میشویم. اگر به تاریخ دو قرن گذشته نگاه کنیم، میبینیم مکاتب مختلفی ریشه در تحولات تاریخی دارند؛ از رئالیسم فرانسه در میانه قرن نوزدهم که مشخصا ریشه در اعتراضات اجتماعی و طبقاتی دارد، گرفته تا مکاتبی مانند سورئالیسم، دادائیسم و اکسپرسیونیسم که در فاصله بین جنگ اول و دوم جهانی و ظهور دیکتاتوریهایی مثل فرانکو، موسلینی و هیتلر متولد شدند و مسیر تاریخ هنر را تغییر دادند. برای مثال دادا ۱۹۲۰ عملا حرفش این است که هنرمند باید از ساختارهایی که به او دیکته میشود، خارج شود؛ چون جامعه از این ساختارها آسیب میبیند».
ارزیابی کیفی آثار هنری اخیر و ارتباطش با پیدایش شبکههای اجتماعی
بهرنگ صمدزادگان درباره پیدایش و کیفیت هنرهای تجسمی خیابانی که یکی از پررنگترین شاخههای هنر اعتراضی است، اینطور توضیح میدهد: «هنر خیابانی تا سالهای سال در هیچ کجای دنیا به رسمیت شناخته نمیشد. هنر خیابانی هنر شتاب است. آثاری که خلق میشوند تأثیر خود را میگذارند و میروند؛ بنابراین خیلی نمیتوان درباره کیفیت آنها صحبت کرد. در دهه ۹۰ میلادی بعضی شهرهای دنیا تصمیم گرفتند با این هنر مقابله نکنند. در این دهه که مقاومتها شکسته شد، هنر گرافیتی اوج گرفت و گرافیتی از یک نقش و کلمه خارج و به نقاشیهای بزرگ تبدیل شد. اما چیزی که مهم است، این است که هنر خیابانی هنر خروج از ساختارهاست. نهفقط در یک جامعه معترض، بلکه حتی در جوامع آرام که اقتصاد هنری ثابتی دارند نیز هنرمند خیابانی تمایل دارد از آن چارچوبها خارج شود. در مقیاس گستردهتر، وقتی ساختارهای حاکم هنرمندان را محدود و کنترل میکنند، هنرمند در اعتراض به ساختارهای اجتماعی دست به هنر خیابانی میزند. آنچه در هنر خیابانی شایان بررسی است و ارزش دارد، ایده است نه کیفیت تصویر. تمام هنرهای خیابانی به ایده ختم میشوند».
هادی حیدری تأثیر شبکههای اجتماعی بر هنر اعتراضی را یکی از مزایای این فضا میداند و معتقد است: «اینکه هر فردی صاحب رسانه است و رسانه به واسطه شبکههای اجتماعی از انحصار خارج شده، بسیار تأثیرگذار است. اما از مضراتش هم این است که هرکسی با هر استانداردی میتواند اثرش را انتشار بدهد و آثار پیش از انتشار به لحاظ حرفهای ارزیابی نمیشوند؛ بنابراین مخاطب با انبوهی از تصویر که بخشی از آنها کیفیت بالایی ندارند روبهرو میشود. بااینحال، از طرفی آثار زیادی منتشر شدهاند که کیفیت بالایی دارند و اتفاقا خالق آنها هنرمندانی هستند که چندان شناختهشده نیستند. اصولا جریانهای سیاسی و اجتماعی محمل مناسبی برای معرفی هنرمندهای جدید به مخاطب است؛ کمااینکه در اتفاقات اخیر در موسیقی دیدیم کارهای کسانی دیده و شنیده شده که پیش از این شناختهشده نبودند، ولی چون حرف مردم را زدند، بهشدت مورد استقبال قرار گرفتند. اما اینکه این هنرمندان در ادامه مسیر و بعد از فروکشکردن بحرانها میتوانند سرپا بمانند یا نه و در ادامه چطور در آینده از سرمایههای اجتماعیشان استفاده خواهند کرد، به شخصیت حرفهای و پختگیشان بستگی دارد. نکتهای که میتواند در شرایط بحران آسیبزننده باشد و شبکههای اجتماعی هم به آن دامن میزنند، این است که هر چقدر هنرمندان در آثارشان حرف تندتری بزنند، خریدار بیشتری پیدا میکنند؛ درحالیکه این یک خطر است. هنرمند باید میزان تندی اثرش را مدیریت کند. بعضی هنرمندان پشت سر مخاطب راه میافتند و آنچه مخاطب میپسندد، تولید میکنند؛ درحالیکه هنرمند بهعنوان فردی حساستر و پیشرو باید اثری را خلق کند که مخاطب را دنبال خودش بکشاند. اساسا آنچه باعث میشود یک هنرمند بهعنوان مؤلف شناخته شده و اثرش از دیگران متمایز شود، سطح آگاهی، قدرت تحلیل و تشخیص او است. هرقدر عمق شناخت یک هنرمند از دنیای اطرافش بیشتر باشد، اثرش تأثیرگذارتر میشود».
صمدزادگان تأثیر شبکههای اجتماعی بر هنر اعتراضی را مثبت ارزیابی میکند و در این زمینه میگوید: «خصیصه شبکههای اجتماعی، بهویژه در شرایط التهابی، این است که بیشتر پذیرای آثار سمبلیک باشند. ماهیت این مدیوم همین است. اما در کنارش نیز ایدههای جذاب و شایان توجهی میبینیم که مشخص است از ذهن آگاهتری تولید شده است. شبکههای اجتماعی در حال حاضر تا حدودی توانستهاند جایگزین اماکن فیزیکی هنری بشوند که در بسیاری از مواقع حتی اگر خودشان بخواهند، نمیتوانند به خیلی از مسائل بپردازند. اینجا رسانههای مجازی جایگزین مکان میشوند نه جایگزین رسانههای رسمی و مطبوعات. این جایگزینی، عدالت دسترسی ایجاد میکند و معتقدم نسل قدیمیتر هم برای اینکه از زمان جا نماند، باید به آن توجه کند. سوای شرایط سیاسی و اجتماعی، این جهان جدید ماست و باید بقا در آن را تمرین کرد. بسیاری گمان میکنند وقتی از فضای مجازی حرف میزنیم، از هنر کاملا دیجیتال حرف میزنیم و منظور این است که باید قلممو و رنگ را کنار بگذاریم و کار دیجیتالی کنیم. دوران پاندمی تمرینی بود برای محک این فضا و نشان داد هنرمند میتواند کار خودش را انجام دهد و آن را در این فضا برای سراسر دنیا نمایش دهد. نسل پیشین، ذهنیت ترسوتری دارد که گمان میکند پذیرش فضای مجازی به معنای شروعکردن از صفر است؛ درحالیکه نباید فراموش کنیم در هنر با انقطاع تاریخی طرف نیستیم، بلکه با مطابقتهای تدریجی طرف هستیم».
مقایسه آثار هنرمندان ایران و جهان
صمدزادگان جایگاه هنر تجسمی خیابانی را همتراز با دنیا میداند و دراینباره میگوید: «در دورهای با موجی از گرافیتیها مواجه شدیم که شتابگیری جالبی داشت و توانست سر از مکانهای رسمی مانند گالریها دربیاورد. هنر تجسمی خیابانی، هنر نسل جدید است. هنر متولدین دهه ۷۰ به بعد. فکر میکنم آنها توانستهاند پابهپای دنیا پیش بروند و رشد کنند؛ طوری که امروز ایدههای جالبی بین آنها میبینیم که هر روز تعدادشان بیشتر میشود». اما هادی حیدری در این زمینه نظر متفاوتی دارد و معتقد است: «چون به هنر خیابانی مثل دیوارنگارهها و گرافیتیها در کشور ما میدان داده نشده، این هنر شخصیت لازم را پیدا نکرده است؛ درحالیکه پتانسیل آن وجود دارد و درباره آثاری که قرائت رسمی حامیشان بوده، پیشرفتهای زیادی داشتهایم. مثلا در روزهای جنگ و اوایل انقلاب آثار خوبی داریم اما در زمینه دیوارنگاری دورههای بعد چون فرصت بروز وجود نداشته، چنین اتفاقی نیفتاده است». او درباره هنرهای تصویری دیگر میگوید: «در مورد هنرهای دیگر هم مسئله همینطور است. در بازههای زمانی که سانسور کمتر و فضای اجتماعی و سیاسی بازتر بوده، آثار باکیفیت فراوانی در روزنامهها و مجلهها تولید شد. مشخصا از دوم خرداد ۷۶ تا اوایل بهار ۷۹ که توقیف مطبوعات را شاهد بودیم، آثار کارتونی بیشماری در مجلهها و روزنامه منتشر شد. اما خارج از این مقاطع هنرمندان عموما با سانسور مواجه بودند و فرصتی برای اینکه کارهایشان را بهصورت رسمی منتشر کنند، نداشتند. امروز شبکه اجتماعی انحصار را از رسانهها گرفته است. در صفحات هنرمندان آثاری میبینیم که محتوای اعتراضی دارد و پیش از این جایی در مجلهها یا روزنامهها پیدا نمیکردند. در مجموع هنر اعتراضی زمانی میتواند رشد کند که زمینه پذیرش آن وجود داشته باشد؛ هم توسط سیستم و هم از سمت مخاطب. لزوما همیشه اعتراض و انتقاد متوجه سیستم نیست؛ در زمانهایی اعتراض ما برای مثال به رفتار شهروندی است. آیا شهروندان ما این پذیرش را دارند که آثاری در انتقاد به رفتار آنها تولید شود؟ بنابراین اگر سیستمهای حاکم و شهروندان پذیرش خود را از هنر اعتراضی بالا ببرند، هنر اعتراضی هم میتواند رشد کند و پیش برود و گاهی عصاره چندین مقاله را به شکلی موجز انتقال دهد. در مجموع در جایی که خیلی مستقیم نمیتوانید حرفتان را بزنید و باید همه چیز را در لفافه بپیچید، تعبیر و تفسیر از هنر بیشتر خواهد بود و البته این خاصیت هر اثری است و وقتی هم از هنرمند جدا میشود، شخصیت مستقل پیدا میکند. بنابراین به تعداد آدمهایی که کار را میبینند، تعبیر و تفسیر وجود خواهد داشت».