نخستین بازی تیم ملی هم عرصه اختلافنظرها شد
تندروها تیم ملی را رها کنند
همانطور که میشد حدس زد، بازیهای ایران در جام جهانی به موضوعی برای تفسیر رویدادهای سیاسی و اجتماعی داخلی تبدیل شد. پیشتر که تیم ملی ایران در گروهی با حضور انگلیس و ایالات متحده آمریکا قرار گرفت، خیلیها این بازیها را در عرصهای بزرگتر و بینالمللی با عینک سیاسی بررسی میکردند؛
شرق: همانطور که میشد حدس زد، بازیهای ایران در جام جهانی به موضوعی برای تفسیر رویدادهای سیاسی و اجتماعی داخلی تبدیل شد. پیشتر که تیم ملی ایران در گروهی با حضور انگلیس و ایالات متحده آمریکا قرار گرفت، خیلیها این بازیها را در عرصهای بزرگتر و بینالمللی با عینک سیاسی بررسی میکردند؛ همانطور که یک تجربه از بازی ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ و پیروزی ایران برابر آمریکا در آن نشان داد که بسیاری این پیروزی را چیزی فراتر از یک دیدار فوتبال و در میدان رویدادهای سیاسی تفسیر میکنند؛ کمااینکه همین الان هم صحنه گل حمید استیلی به آمریکا روی دیوار سفارت سابق آمریکا نقش بسته و در بسیاری از مواقع به عنوان نمادی از پیروزی ایران بر آمریکا نمایش داده میشود.
با این پیشزمینه مشخص بود که پیروزی ایران بر آمریکا یا انگلیس میتواند تفسیری بیشتر از یک موضوع ورزشی داشته باشد. اما آن زمان هنوز رویدادهای مهر و آبان ۱۴۰۱ رخ نداده بود. اعتراضاتی که حالا بیش از ۶۰ روز در شهرهای مختلف ایران ادامه دارد و ابعاد مختلفی از زندگی ایرانیها را تحت تأثیر قرار داده است. این اعتراضها و اتفاقهای رخداده در پی آن، زندگی ایرانیها را به دو بخش مهم قبل و بعد از این رویدادها تقسیم کرده است.
یکی از اتفاقات رخداده در نتیجه این رویدادها، موضعگیری دوبخشی مردم ایران در قبال تیم ملی کشورشان است؛ تیمی که حالا در قطر ششمین تجربه حضور در جام جهانی را تجربه میکند. این دودستگی حتی در میان بازیکنان و رویکردشان به اتفاقات اخیر نیز دیده میشود. برخی میگویند به خاطر اتفاقات در ایران و برای همدردی با مردم نباید در چنین رویدادی حاضر شد. ازاینرو ستارههایی مانند علی دایی، جواد نکونام و مهدی مهدویکیا دعوت فیفا برای حضور در قطر را نپذیرفتند. بازیکنان تیم ملی هم در این میان در برابر سؤالهای بیپایانی قرار دارند که نمیخواهند یا نمیتوانند به آن پاسخ بدهند. به هر روی، هر حرکتی از سوی فوتبالیستها با دو واکنش متفاوت همراه میشود. برای نمونه شادینکردن بازیکنان استقلال بعد از دریافت جام از سوی بخشی از مردم همراهی با خانوادههای داغدیده ایرانی در این روزها تلقی شده.
این در حالی است که مسئولان آن را تنها همدردی با خانوادههای داغدار حادثه تروریستی شاهچراغ عنوان کردند. این تفسیرهای دوگانه با افزایش فاصلهاش از همدیگر، در حال انجام است. اوج این ماجر را میتوان در بازی نخست تیم ملی ایران برابر انگلیس دید؛ جایی که گروهی قید هوادارای تیم ملی کشورشان را زدند. حتی در ورزشگاه محل مسابقات علیه تیم و بازیکنان شعار دادند که واکنش سرمربی تیم ملی را هم به همراه داشت. در مقابل اما روایتهای رسمی نمادهایی قاطع از همدلی در همراهی تیم ملی را نشان میدهند. برای نمونه صداوسیما روز گذشته گزارشی از پخش بازی تیم ملی در مساجد پخش کرد. جایی که خانوادهها در کنار هم بازی تیم ملی را تماشا میکردند. این تصاویر یاد و خاطر اتفاقات 10 سال اخیر ایران را زنده کرد؛ جایی که حداقل در دو جام جهانی قبلی تلاشهایی برای نمایش بازی تیم ملی در اماکن عمومی شکل گرفته بود.
در جام جهانی چهار سال قبل کار به جایی رسید که بعد از یک بار لغو مجوز پخش بازی در ورزشگاه آزادی، در نهایت با پادرمیانی نمایندگان مجلس، مردم توانستند بازی ایران و اسپانیا را در ورزشگاه آزادی و به صورت خانوادگی ببینند. بعد از آن همه مخالفت سفتوسخت در برابر حضور ملی و همدلانه در کنار تیم ملی در یک دهه گذشته، اما حالا یکباره اجازه پخش بازیها در برخی اماکن صادر شد. اینکه اجازه داده نمیشد چهار سال پیش مردم در ورزشگاه فوتبال ببینند ولی حالا در مساجد میتوانند بازی را ببینند، بدون شک پیامی را برای بخشی از جامعه ارسال میکند که با روایت رسمی از همدلی فاصله دارد.
تقی آزادارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، درباره این رویداد میگوید: برای درک بهتر این ماجرا باید به این سؤال پاسخ دهیم که آیا واقعا از نظر انسجام ملی دچار ضعف هستیم؟ در مرحله بعد باید بدانیم که اگر در این زمینه دچار مشکل شدهایم، باید عوامل و نیروهای ایجادکننده چنین وضعیتی را بررسی کنیم و همچنین ببینیم در چه جاهایی این انسجام ملی خودش را نشان میدهد. بگذارید ابتدا به مسئله آخر بپردازیم. اینکه بههمریختگی انسجام ملی کجاها خودش را بهتر نشان میدهد؟ درحالحاضر بههمریختگی انسجام ملی در سطح مناسبات بین فردی و بین گروهی در ایران خودش را نشان میدهد.
در حال حاضر جامعه ایران مثل قدیم حاضر نیست درباره بعضی از موضوعات گفتوگو کند یا در آن فعال باشد. مسئله دیگر این است که نگاهی که جامعه به مسئله انسجام ملی دارد، با نگاهی که حوزه رسمی به آن دارد از هم متفاوت هستند. درواقع درحالحاضر معنای واحدی از انسجام ملی وجود ندارد؛ برای همین این دو نیرو در جهت کاهش و بههمریختن انسجام ملی درحال فعالیت هستند و مؤثر واقع میشوند. در نتیجه ما در موضوع انسجام ملی به مرحله نامناسبی رسیدهایم. چون این ساحت دچار بههمریختگی شده، هر اقدام، تصمیم یا سیاستی برای کاهش آن کاملا در جهت عکس عمل میکند.
با این توضیحات، باید بگوییم ما جامعهای حادثهدار و ناراحت داریم. در چنین جامعهای هر اقدامی از سوی ایجادکنندگان این وضعیت به بحرانیترشدن وضعیت منجر میشود. بگذارید مثالی بزنم. گروههای مداخلهگر در عرصه ورزش، فرهنگ و اجتماع در این سالها با تصمیمات و اقدامات خود منجر به شکلگرفتن این وضعیت شدند. حالا اگر همین گروههای مداخلهگر در این روزها بار دیگر تصمیم به انجام اقداماتی حتی خلاف جهت تصمیمها و اقدامات قبلی بگیرند، به بحرانیشدن وضعیت کمک میکنند. پس بهترین راه این است که این گروهها در چنین وضعیتی هیچ کاری نکنند. مثلا فکر کنید که حوزه رسمی در این سالها در حوزه فرهنگ، ورزش یا اجتماع دخالت میکرده و این عرصهها را به شکل نامناسبی مدیریت میکرده است.
برای مثال در انتخاب بازیگر، سناریو، حوزه پوشش یا جزئیات دیگرش دخالت میکرده است. حالا اگر این گروه در وضعیت بحرانی بخواهد برای بهبود وضعیت هم عمل کند، نمیتواند و منجر به بحران بیشتر میشود. پیشنهاد من این است که نیروهای حادثهساز در وضعیت بههمریختگی خارج شوند تا وضعیت را نامناسبتر نکنند. کنارکشیدن این گروهها موجب میشود جامعه بعد از مدتی به یک رفتار عقلانی برسد و وضعیت از بحرانیشدن بیشتر خارج شود.