آسیبهای روانی در بحرانهای اجتماعی و راهکارهای بهبود آن
عبور امن از روزهای دشوار
فشارهای روانی و عاطفی که هنگام اعتراضات و بحرانهای اجتماعی-سیاسی به افراد جامعه وارد میشود، انکارناپذیر است. در برخی جوامع، اعتراضات اجتماعی عمدتا به اعمال خشونت منجر میشود.
فشارهای روانی و عاطفی که هنگام اعتراضات و بحرانهای اجتماعی-سیاسی به افراد جامعه وارد میشود، انکارناپذیر است. در برخی جوامع، اعتراضات اجتماعی عمدتا به اعمال خشونت منجر میشود. در این جوامع، عوامل آسیبزای سلامت روان چندبعدی و درهمتنیده بوده و علائم و مشکلات روانشناختی و هیجانیای که ایجاد میشوند نیز از مشکلات تکعلامتی تا ترکیبی از مشکلات و اختلالات سلامت روان را شامل میشوند. این علائم میتوانند تأثیری منفی بر عملکرد روزانه افراد جامعه داشته باشند و در صورت عدم رسیدگی بهموقع، قابلیت تبدیلشدن به اختلالات روانی مزمن را دارند. در این مطلب سعی شده تا به برخی اختلالات روانی شایع هنگام بحرانهای اجتماعی-سیاسی، عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان افراد و راهکارهای توانمندسازی روانی در چنین دورانی پرداخته شود. در سطح فردی، شایعترین اختلالات روانیای که به دنبال بحرانهای اجتماعی-سیاسی مشاهده میشود، شامل اختلال استرس حاد، اختلال استرس پس از سانحه، تروما و آسیب روانی پیچیده، افسردگی، اختلالات شبهجسمی، اختلالات اضطرابی، مشکلات بروز خشم و پرخاشگری، اختلالات خواب و سوءمصرف مواد و الکل است. در سطح هیجانی شناختی، تهدید جان و کرامت انسانی، احساس ناامنی و ترس ازدستدادن کنترل بر خود، بیاعتمادی و پیشبینیناپذیری آینده و انزوا که به دنبال تجربه مستقیم و غیرمستقیم (شاهدبودن) چنین تروماهایی ایجاد میشود، تأثیرات منفی بسیاری بر روان افراد جامعه نهفقط در کوتاهمدت بلکه در بسیاری از موارد در بلندمدت و بین نسلها به همراه دارد.
در سطح خانوادگی و اجتماعی، به دنبال ناآرامیهای اجتماعی-سیاسی و اعمال خشونتها، بافت جامعه و واحدهای کوچکتر آن که خانواده است، دستخوش تغییرات منفی چشمگیری مثل بیکاری، فقر، بیخانمانی، ازبینرفتن انسجام خانوادگی، فامیلی و اجتماع محلی (که خود منابع اساسی حمایتی برای بازسازی روانی به دنبال فشارهای جدی روانی هستند) میشود. بسته به گستره و مدت زمان ناآرامیها و وسعت خشونتها، بازماندگان این آسیبها در وضعیت خانوادگی و ساختار اقتصادی ضعیف یا فاقد منابع حمایتی قرار میگیرند. این فقدان باعث میشود پیامدهای اصلی این آسیبهای روانی بهطور مستقیم در محیط خانواده احساس و تجربه شود. همچنین رویدادهای آسیبزا و خشم ناشی از آن میتواند به شکل خشونت خانگی و پرخاشگری در روابط بین فردی (خشم ناشی از تروما) بروز پیدا کند یا تبدیل به سکوتهای ناشی از تروما و رفتارهای غیرکلامی مثل بیماریهای شبهجسمانی، انزواگزینی و افسردگی شود. در ناآرامیهای سیاسی-اجتماعی، این خشونتها نهتنها علیه بزرگسالان، بلکه بر کودکان و نوجوانان نیز اعمال میشود. دو الگوی حاد و مزمن خشونت، بهطور مستقیم و غیرمستقیم، سلامت روان کودکان و نوجوانان را در معرض تهدید قرار میدهد؛ الگوی حاد شامل خشونت مستقیم فیزیکی، روانی و جنسی است که کودکان و نوجوانان در خیابان، مدرسه و همچنین در فضای مجازی تجربه میکنند. در الگوی مزمن، خشونت میتواند از جامعه به خانواده و در خانواده از والدین به فرزندان و از فرزندان بزرگتر به فرزندان ضعیفتر منتقل شود که پیامدهای روانی ناشی از آن در کودکان که آسیبپذیری بیشتری دارند، آشکارتر خواهد بود و در صورت عدم امکان بازسازی منابع حمایتی و مداخلههای بهموقع، الگوهای بیمارگونهای ایجاد میکند که نسل به نسل منتقل شده و ترومای بین نسلی را شکل میدهد.
نظریه تقاطع یا درهمتنیدگی Intersectionality و سلامت روان در دوران ناآرامیهای اجتماعی-سیاسی
میزان آسیبپذیری افراد از وقایع آسیبزای اجتماعی-سیاسی فقط تابع سابقه سلامت جسمی و روانی فرد نیست و تا حد زیادی تابعی از میزان آسیبپذیری قبلی، وسعت و نزدیکی فرد با خشونتها، میزان تأثیرگذاری وقایع در زندگی فرد یا کسانی که فرد با آنها تماس نزدیک دارد و وضعیت منابع حمایتی و رسیدگی بهموقع به مسائل روانی-اجتماعی افراد است. تلاقی این عوامل با عواملی همچون جنسیت و گرایش جنسی، پیشینه زبانی، طبقه اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی، موقعیت جغرافیایی، نقش و جایگاه اجتماعی و سیاسی و امثالهم بهطور مستقیم بر میزان آسیبپذیری افراد تأثیر میگذارد. در اعتراضات کنشگران، کارگران، معلمان، افراد از طبقات اقتصادی زیر متوسط و زنان و دختران، بهویژه زنان سرپرست خانوار، با عوامل خطرساز بیشتری مواجه بودهاند. این گروهها شاهد اعمال خشونت و تهدید به خود، همکاران، دانشآموزان و سایر افرادی که وابستگی عاطفی، فکری، اجتماعی و اقتصادی به آنها دارند، هستند. همچنین در معرض ازدستدادن شغل و منابع مالی و اختلال در دسترسی به اینترنت و تنشهای مختلف و بین گروهی در محیط کار و خانواده هستند. گرچه بازماندگان ناشی از خشونتها در خیلی از زمینهها میتوانند تابآوری بالایی از خود نشان دهند و در شرایط بحرانی، مهارتهای حفظ بقا در آنها شکل بگیرد و با انگیزه بالاتری در فعالیتهای گروهی، اجتماعی، سیاسی و هنری شرکت کنند، اما مشکلات جدیای نیز همچون احساس عدم امنیت و در نتیجه آن عدم اعتماد اجتماعی، خشم از بیعدالتیها، ناامیدی نسبت به آینده، احساس ازدستدادن کنترل بر روی زندگی خود و خانواده، عدم پیشبینیپذیری آینده و خستگی مفرط در این گروهها به تکرار گزارش میشود. خطر خستگی مفرط یا همان فرسودگی شغلی در کنار مشکلات استرس حاد و استرس پس از سانحه، بهویژه در میان کنشگران و سایر افرادی که در چنین شرایطی برای مقابله با فشارهای عاطفی و روانشناختی معمولا به کار بیشتری روی میآورند، بهطور درخور توجهی دیده شده است.
راهکارها برای ارتقای تابآوری روانی و محافظت از سلامت روان
تابآوری به معنای رشد مثبت، انطباقپذیری و رسیدن به سطح تعادل علیرغم مواجهه با رویدادهای آسیبزای جسمانی، روانی و اجتماعی است. در نتیجه، تابآوری با اینکه فرد تنها از این آسیبها و ناملایمات زندگی جان به در ببرد، متفاوت است. در تابآوری نهتنها فرد از آسیبهای نامبرده جان به در میبرد، بلکه از رشد و سلامت روانی و اجتماعیاش نیز عقب نمیماند. پس ویژگی مهم تابآوری این است که در آن هم آسیب وجود دارد و هم رشد؛ به عبارتی تابآوری محصولی است از تعامل عوامل خطرساز (ایجادکننده آسیب) و عوامل حفاظتکننده (که با وجود آسیب به رشد فرد کمک میکنند). از آنجا که کاهش، کنترل و حذف عوامل خطرسازی که هنگام ناآرامیهای اجتماعی-سیاسی و خشونتها وجود دارند، سخت و گاهی در کوتاهمدت ناممکن است، میتوان با تمرکز بر ارتقای عوامل محافظتکننده، به تابآوری افراد کمک کرد. در سطح فردی، روشهای مراقبت از خود اهمیت ویژهای در تابآوری افراد در مقابل عوامل آسیبزا دارند. خواب کافی، تغذیه سالم، تمرینهای مراقبه و استراحت ذهن و بدن، ورزش، مطالعه آزاد که به ذهن فرصت فاصلهگرفتن از اخبار و اطلاعات استرسآور را بدهد، مرزبندی و تعادل بین کار، کنشگری و تفریح، اشتغال به فعالیتهای هنری و بازی ازجمله روشهای محافظتکننده فردی در برابر آسیبهای روانی هستند که گاه اهمیت بالای آنها نادیده گرفته میشود. در سطح بین فردی، وجود روابط حمایتکننده و باثبات با اعضای خانواده، دوستان و گروه همتایان از عوامل محافظتکنندهای است که تأثیر آن در مقاومکردن افراد در مقابل آسیبهای روانی بارها در پژوهشها اثبات شده است. پیداکردن افرادی در حلقه نزدیکان که بتوان بهعنوان متحد و حامی عاطفی و روانی روی آنها حساب کرد و به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات، چالشها، امیدها و ترسها با این افراد، نقش بسیار مهمی در تابآوری روانی دارد. در سطح اجتماعی، شناسایی خانوادههای در معرض آسیب، فراهمکردن منابع مالی، شغلی و مکانی، فقرزدایی از خانوادها، فراهمکردن امکانات درمانی برای افراد با سابقه بیماریهای روانی و اعتیاد در خانوادهها، آموزش سلامت و حفاظت از جان به کودکان و نوجوانان، حمایت مالی، آموزشی و درمانی از کنشگران، معلمان و مددکاران اجتماعی که مهمترین نقش را در کاهش مؤثر آسیبهای اجتماعی دارند و همچنین شناسایی درمانگران سلامت روان قابل اعتماد و مستقل، حمایت و آموزش این افراد برای ارائه درمانهای گروهی و مداخلات روانی زودهنگام بهویژه در کودکان و نوجوانان، ازجمله راهکارهای پیشنهادی برای ارتقای تابآوری در دوره ناآرامیهای اجتماعی-سیاسی و عوامل خطرساز خاص این دوران است. از آنجا که آسیبهای روانی به دنبال مشکلات و عوامل آسیبزا در تمامی سطوح -فردی، خانوادگی و اجتماعی- ایجاد میشوند، قطع چرخه آسیبهای روانی پیچیده که به دنبال ناآرامیهای اجتماعی-سیاسی و خشونتها شاهد آن هستیم، نیازمند مداخله نظاممند و همهجانبه متخصصان، نهادها و سازمانهای مرتبط در تمامی این سطوح است.