برخی از معلمان و دانشآموزان از این روزهای مدرسه میگویند
باید گفتوگو کنیم
مدارس آرام شده است. حداقل دیگر مثل قبل خبری از اعتراضات دانشآموزان نیست. آنطور که مسئولان آموزش و پرورش گفتهاند، مدیران مدارس با دانشآموزان گفتوگو میکنند تا روال کار مدارس به سمت آموزش پیش رود. گرچه برخی از معلمان میگویند که بخشنامههای سفت و سختی برای کنترل اوضاع به مدیران دادهاند، مدیران هم از معلمان خواستهاند تا شرایط را آرام کنند.
مدارس آرام شده است. حداقل دیگر مثل قبل خبری از اعتراضات دانشآموزان نیست. آنطور که مسئولان آموزش و پرورش گفتهاند، مدیران مدارس با دانشآموزان گفتوگو میکنند تا روال کار مدارس به سمت آموزش پیش رود. گرچه برخی از معلمان میگویند که بخشنامههای سفت و سختی برای کنترل اوضاع به مدیران دادهاند، مدیران هم از معلمان خواستهاند تا شرایط را آرام کنند. با این همه آنطور که برخی از معلمان میگویند، دانشآموزان میخواهند شنیده شوند و راه آن هم فقط «گفتوگو» است، باید با دانشآموزان تعامل کرد، حرفهایشان را شنید و پاسخی برای نقدهای تند و تیزشان داشت. دانشآموزان از نسلی میآیند که حرفهایی برای گفتن دارند، نسلی که با اینترنت و موبایل بزرگ شده و نگاه متفاوتی نسبت به نسل قبل خود دارد. معلم اگر نتواند این دانشآموزان را قانع کند، نمیتواند آموزش را پیش ببرد. پرسش آن است که دانشآموزان چه میخواهند و معلمان چه باید انجام دهند؟
با ما حرف بزنید
دانشآموزان سؤالهای متفاوتی از معلمانشان میپرسند تا جایی که برخی از معلمان گفتهاند، بخشی از ساعت کلاس را به مسائل این روزها اختصاص میدهند. این البته برای معلمانی است که همراه دانشآموزند و میخواهند با دانشآموزانشان تعامل داشته باشند. با این همه برخی از معلمان هم توجهای به سؤالات و کنجکاویهای دانشآموزانشان ندارند، آنطور که برخی از دانشآموزان میگویند این معلمان برخی وقتها تهدیدی هم برای دانشآموزان هستند. موضوعی که هانا دانشآموز کلاس دهم از آن حرف میزند: «اوایل سال تحصیلی مدرسه شلوغ بود و همه بچهها اعتراض داشتند، یک بار افرادی به مدرسه آمدند که آنها را نمیشناختیم. وقتی با این افراد صحبت میکردیم میگفتند شما باید فقط درس بخوانید و این موضوعاتی که مطرح میکنید به شما ربطی ندارد. ما البته کمی ترسیدیم و سکوت کردیم. چند روز بعد که مدرسه آرامتر شد فقط با معلمها بحث و گفتوگو کردیم. ما توقع داریم که مدیر و معاونانمان با ما همراه باشند و حرفهای ما را بشنوند. سر برخی از کلاسها هم با معلمان بحث میکنیم، مثلا معلم فارسی یا ورزش حرفمان را میفهمند و کاملا با ما همدلی میکنند مداوم میگویند درکتان میکنیم و میخواهیم که از حقوق خود دفاع کنید، اما برخی از معلمان تهدید میکنند، میگویند به شما چه ربطی دارد؟ از این حرفها سر کلاس نزنید. نمره شما را کم میکنیم. یا به مدیر و معاون میگویند که سر کلاس بحث کردیم. راستش تا حرفی میزنیم سریع میگویند مدرسه جای این حرفها نیست پس ما کجا حرفمان را بزنیم».
امیرارسلان دانشآموز کلاس دوازدهم در یک مدرسه دولتی در مرکز شهر است. او هم مثل خیلی از دانشآموزان حرفهایی برای گفتن دارد، برخی از این حرفها شنیده میشود و برخیهای دیگر اما نه. امیرارسلان درباره وضعیت این روزهای مدرسهاش میگوید: «برخی از معلمان همراه ما هستند و خیلی سر کلاس با ما گرم میگیرند. اما بیشتر معلمان اجازه نمیدهند حرفی بزنیم. انگار میترسند چیزی بگویند ما هم صحبتی نمیکنیم. بیشتر معلمان میگویند برایمان دردسر میشود و نمیخواهیم حرف بزنیم .همین چند روز پیش سر درس فارسی وقتی معلممان داشت شعر دماوندیه ملکالشعرای بهار را برای ما میخواند همان جا چند تا از همکلاسیهایم بحثی را مطرح کردند. معلم هم چنددقیقهای با ما صحبت کرد و کلاسمان واقعا خوب بود. اصلا چرا نمیشود در این باره همیشه سر کلاس حرف بزنیم. اگر اجازه بدهند که حرفمان را بزنیم دیگر برای هیچ دانشآموزی اتفاقی نمیافتد. همان روزهای اول هم ما خواستیم حرف بزنیم اما اجازه ندادند و بعضی از بچهها سروصدا کردند و از آنها هم تعهد گرفتند».
معلمان در کنار دانشآموزان هستند
نرگس ملکزاده مدیر یک هنرستان در تهران است. او نزدیک 400 دانشآموز دارد که هر کدامشان با دیگری متفاوت است. از همان روزی که سال تحصیلی شروع شد، دانشآموزانش در حیاط مدرسه بحث و سروصدا میکردند. خانم مدیر هم هر روز زنگ تفریح در میان دانشآموزانش میرفت و گروه گروه با آنها صحبت میکرد. خودش میگوید تندترین حرفها را میشنید و با لبخند و صبوری جواب تکتک دانشآموزان را میداد. ملکزاده درباره وضعیت امروز دانشآموزانش میگوید: «در این هفتهها مدارس وضعیت آرامتری نسبت به اوایل سال تحصیلی دارد. دانشآموزان به آموزش بیشتر توجه میکنند و میتوانم بگویم که ما به روال کاری خودمان برگشتیم. دیگر از برخوردهای شتابزده اوایل سال خبری نیست. در آن روزها برخیها میخواستند کنترل اوضاع را به دست گیرند. با جلساتی که برای مدیران میگذاشتند میفهمیدیم که نگاهشان کنترل دانشآموزان است و این نگاه شرایط را برای ما در مدسه سختتر میکرد. هماکنون خودشان هم فهمیدند که این اقدامات اوضاع مدرسه را به هم میریزد و این نگاه غیرکارشناسی است. در این دو هفته مدیریت دانشآموزان را بر عهده مدیران و معلمان گذاشتند و مدارس را رها کردند. حالا شاهد آرامشدن دانشآموزان در مدارس هستیم. البته این بدان معنا نیست که دانشآموزان اعتراضی نکنند، آنها خیلی زیرپوستی حرفشان را میزنند اما دیگر فضا آشفته نیست. البته به عنوان مدیر مدرسه معتقدم که برخی از دانشآموزان در آن فضای ملتهب مدرسه میترسیدند حرفی به معلمانشان بزنند هماکنون که فضا آرام شده، سر کلاسهای درس با معلمانشان بحث و گفتوگو انجام میدهند.
این مدیر مدرسه خودش معتقد به فضای گفتوگو با دانشآموزان است، برای همین از همان روز اول هم به معلمان گفته بود که اگر دانشآموزی بحثی را مطرح کرد برخورد جدی با دانشآموز نداشته باشند: «دانشآموزان از همان روز اول میخواستند گفتوگو کنند، آنها گوشی برای بحثهای خود میخواستند. البته وزیر آموزش و پرورش هم تأکید کرده بود که مدیر و معلم باید دانشآموزان را قانع کنند. البته در گفتوگو دوطرفه نمیشود کسی را قانع کرد. ما این روزها بیشتر شنونده حرفهای دانشآموزان هستیم. سکوت میکنیم تا آنها حرف بزنند. فکر میکنم دانشآموزان امروزی سطحینگر نیستند. دانشآموزان اطلاعات بسیاری دارند. آنها لذت میبرند از فضای بحث و گفتوگو. بنابراین ما این فضا را ایجاد کردیم. در روزهای اول افراد با دیدگاههای خاص به مدرسه میآمدند و با دانشآموزان صحبت میکردند. اما کم کم متوجه شدند که اولیای مدرسه را باید با دانشآموزان تنها بگذارند و اجازه دهند که خیلی از مباحث را از زبان معلمانشان بشنوند و در چارچوبهای درسها این صحبتها پیش میآید. البته برخی وقتها هم درس هیچ ربطی به موضوع مطرحشده دانشآموزان ندارد اما دانشآموزان بسیار استادانه موضوع را ربط میدهند و معلم هم مجبور میشود در همان مسائل درسی با دانشآموزانش گفتوگو کند. به عنوان یک مدیر میگویم که این روش بهترین روش است و ما باید همین مدل آموزش و شنیدن صدای دانشآموزان را ادامه دهیم».
دانشآموزان علاقهای به کتابهای درسی ندارند
ملکزاده البته به آگاهی دانشآموزان نسبت به شرایط روز جامعه اشاره میکند، اینکه کتابهای درسی فعلی پاسخی به نیازهای دانشآموزانش نمیدهد و شیوه آموزش و پرورش باید برای پرورش دانشآموزان تغییر کند: «برخی کتابهای درسی با توجه به نیازهای دانشآموزان نیست. محتوایی که دانشآموزان میگیرند با توجه به معلوماتشان نیست و این محتوا را دانشآموز نمیپسندد حتی دانشآموزان نسبت به مثالهایی که معلمان برای مباحث درسی میزنند انتقاد میکنند. این دانشآموزان از لحاظ اطلاعات آماری بسیار خوب هستند، آنها اندوختههای بسیاری دارند، چراکه فضای مجازی اطلاعات بسیاری به آنها میدهد و دیگر به این کتابهای درسی نیازی ندارند. میگویند دهههشتادیها سطحینگرند، من این موضوع را قبول ندارم. دانشآموزان بیشتر نگاهشان به محتواست. بسیار سؤال میپرسند و دنبال این سؤالها در کتابهای درسیشان میگردند. ولی جوابی پیدا نمیکنند. برای همین گرایشی به کتابهای درسیشان ندارند. همین موضوع موجب میشود که آنها علاقهمند به فضای مجازی شوند تا جواب تمام سؤالهایشان را پیدا کنند. مثلا درسی مثل مطالعات جامعهشناسی در پایههای پایینتر متناسب با نیازهای فکر بچهها نیست. خیلی از دانشآموزان ما گستردهتر از آن چیزی که در کتابهای درسیشان است، با مباحث اجتماعی سروکار دارند. کلیدواژههایی که در کتاب است متناسب با نیازهای روز دانشآموز نیست و دانشآموز دایره لغاتش خیلی گستردهتر است. کتابها اطلاعاتی به دانشآموز نمیدهد که او بگوید که خب امروز چیزی یاد گرفتم».
دانشآموزان جسورتر شدهاند
برخی از معلمان بر این باورند که درست است تنشها را پشت سر گذاشتیم، اما باید صدای دانشآموزان را شنید، نباید آنها را وادار به سکوت کرد و از آنها خواست که کارهایی انجام دهند که باب میلشان نیست چراکه دانشآموزان امروزی متفاوتتر از نسل قبل هستند. این موضوعی است که محمدرضا نیکنژاد معلم به آن اشاره میکند و میگوید: «برخلاف آن چیزی که میگویند معلم همراه دانشآموز نیست، در اکثر مدارس معلمان و دانشآموزان همدل بودند. این واقعیتی بود که در مدارس وجود داشت. دانشآموزان در فضای مجازی حضور دارند و تصاویری از اعتراضها را میدیدند و در مدرسه ما هم این موضوعات وجود داشت، حتی یک روز تنش بالا گرفت اما موضوع با همدلی مدیر و معلمان حل شد. این دانشآموزان متوجه شدند که پتانسیلی دارند. همکارانمان این انعطاف را داشتند و توانستند تا حدودی با دانشآموزان کنار آیند. فضای گفتوگو در مدرسه بیشتر شده است. باید بدانیم که دانشآموزان در جامعه هستند و از قبل هم درباره موضوعات اجتماعی اطلاعات داشتند. آنها در شبکههای اجتماعی هستند. ما میدانستیم که چه اتفاقی برای دانشآموزان میافتد. به هر حال دانشآموز امروز با این فضایی که در جامعه تجربه کرده و همچنین تجربهای که در شبکههای اجتماعی دارد، بسیار تغییر کرده. البته شکل ارتباط پدر و مادر هم با فرزندانش فرق دارد. با این همه باید تا اندازه زیادی این نسل که این اتفاقات را رقم زده، به رسمیت شناخت و خواستههایش را دید». او به شجاعت نسل جدید دانشآموزان اشاره میکند و میگوید: «دانشآموزان در بیان دیدگاهشان جسورتر شدهاند. حرفشان را راحتتر میزنند. آنها هر حرفی را قبول نمیکنند. این نسل تجربه اینترنت، فیسبوک، تلگرام، اینستا و بازیهای آنلاین را دارد. میخواهم بگویم این نسل متفاوت است و ما به عنوان مدیر و معلم که با این دانشآموزان سروکار داریم این تفاوت را میفهمیم. میدانیم که هر لحظه میتوانند اعتراض کنند. برای همین با دانشآموزانمان ارتباط و تعامل برقرار کردیم و آنها هم با ما راحتتر حرف میزدند. ما به عنوان معلم سازوکار این موضوع را پیدا کردیم تا در یک محیط آرام دانشآموزان میگفتند و ما هم میشنیدیم. اما در موقعیتی که دانشآموزان اعتراضات شدید داشتند، کسانی آمدند و برخوردهایی با دانشآموزان داشتند. دانشآموز امروزی را باید قانع کرد آنها خیلی جسورانهتر حرف میزنند و ترسی هم از کسی ندارند. میخواهم تأکید کنم که به عنوان یک معلم در کلاس از قبل با این موضوعات آشنا بودم و فضای گفتوگو را در کلاسم همیشه داشتم. اما میتوانم بگویم دانشآموزان این روزهایم در بیان حرفهایشان جسورترند و دغدغههایشان نسبت به قبل بیشتر شده است همین دغدغه آنها را بیتاب کرده است. آنها نقدهای جدی به ساختار اجتماعی دارند و باید برای این دانشآموزان پاسخهای قانعکننده داشته باشیم».
با نسلی مطالبهگر روبهرویم
علی بهشتینیا معلم ادبیات دبیرستانی پسرانه در شهریار است. او در منطقهای محروم درس میدهد که نیازهای دانشآموزانش با برخی از دانشآموزان مناطق مختلف تهران متفاوتتر است. بهشتینیا هم همچون دیگر معلمان میخواهد فضا را برای تعامل با دانشآموزانش بیشتر کند، اما قوانین سفت و سخت مدیر مدرسه دستش را بسته و دیگر نمیتواند آنطور که باید و شاید با دانشآموزانش ارتباط برقرار کند. خودش میگوید، همیشه سعی کرده حرف دانشآموزان را بشنود اما این روزها شرایط مدرسه نامناسب شده و دانشآموزان با ترس و لرز حرفشان را میزنند و خود معلمان هم کمتر وارد این مباحث میشوند: «مدرسه جای آموزش مهارتهای اجتماعی است و یکی از مهارتهای اجتماعی هم همین اصل گفتوگو است. ما باید به دانشآموزانمان گفتوگوکردن را یاد دهیم. برخی از درسها مثل محیط زیست، مطالعات اجتماعی و ادبیات و تاریخ خاصیتش گفتوگوی آزاد در کلاس است. ما باید به دانشآموز پاسخگو باشیم که چرا برخی از این شرایط در جامعه پیش آمد. اما برخی از مدیران نگاه بالا به پایین دارند و از ما میخواهند موضوعاتی که در آموزش و پرورش منطقه به آنها دیکته کردهاند را انجام دهیم. وقتی بحث دانشآموزان را هم جواب میدهیم مدیر میگوید چرا این موضوعات را مطرح کردهاید. ما باید بدانیم با نسلی روبهرو هستیم که دیگر نگاه از بالا به پایین را قبول نمیکند. این نسل مطالبهگر است و اگر ما به عنوان معلم جوابشان را ندهیم، او پرخاشگر میشود و از جامعه این جواب را میگیرد».