|

سرمایه اجتماعی و مقبولیت سیاسی

در ماه‌های اخیر صداها و تحلیل‌های فراوانی به منظور انعکاس و درک شرایط اجتماعی و سیاسی جاری از سوی دلسوزان و دغدغه‌مندان ایران‌زمین ارائه شده است. بیان نظرات از طریق رسانه‌های همگانی گوناگون نوشتاری، مجازی و... فرصتی مناسب (تنها امکان منطقی) برای ارزیابی و قضاوت شرایط اجتماعی و سیاسی جاری است.

در ماه‌های اخیر صداها و تحلیل‌های فراوانی به منظور انعکاس و درک شرایط اجتماعی و سیاسی جاری از سوی دلسوزان و دغدغه‌مندان ایران‌زمین ارائه شده است. بیان نظرات از طریق رسانه‌های همگانی گوناگون نوشتاری، مجازی و... فرصتی مناسب (تنها امکان منطقی) برای ارزیابی و قضاوت شرایط اجتماعی و سیاسی جاری است.

اجازه دهید فضای اجتماعی و سیاسی جاری را از منظر رابطه سرمایه اجتماعی و مقبولیت سیاسی درک، تحلیل و ارزیابی کنیم. به بیانی، در جهان خرد و دانش‌بنیاد معاصر برخلاف قرون پیشین که شمشیر سنگ محک مقبولیت سیاسی بود، سرمایه اجتماعی کاربردی‌ترین سنگ محک تلقی می‌شود. به عبارتی سیاست‌ورزان و صاحب‌منصبان، اعتبار سیاسی خود را از شهروندان دریافت می‌کنند. سیاست‌ورزی منهای نظر مساعد آحاد شهروندان، نه متعلق به عصر خرد و انسان‌محور معاصر، بلکه متعلق به قرون پیشین است.

نتیجه اجتناب‌ناپذیر استدلال فوق این است که مبنای مقبولیت نه قوانین مستقر و جاری، بلکه «نظر مساعد شهروندان نسبت به صاحب‌منصبان است»؛ چراکه به دلایل گوناگون ممکن است قوانین اجتماعی برایند یا انعکاس انواع نیازهای انسانی (شهروندان) و تحولات بی‌وقفه و اجتناب‌ناپذیر اجتماعی نباشند.

در جهان خرد‌بنیاد و توسعه‌یافته معاصر «مناصب سیاسی برخلاف قرون پیشین، ملک یا دارایی شخصی و مادام‌العمر تلقی نمی‌شود»؛ بلکه صاحب‌منصبان و سیاسیت‌ورزان نمایندگان اقشار گوناگون شهروندان هستند. نماینده یا وکیل بودن، به این معنی است که وکیل (صاحب‌منصب) پیگیر منافع، خواسته‌ها، اهداف و... موکلان خود است. در جهان خرد‌بنیاد معاصر که در آن نظم حقوقی (قانون اساسی) نقشه‌ راه یا برنامه تحقق منافع جمعی (ملی) است، تصور اینکه برخی سیاست‌ورزان و صاحب‌منصبان، شهروندان را ابزار تحقق اهداف و منافع یک اقلیت تلقی کنند، غیرقابل درک، پرهزینه و ناپایدار خواهد بود.

صاحب‌منصبانی که وظیفه نمایندگی شهروندان را به‌خوبی انجام می‌دهند، نظر مساعد شهروندان را دریافت می‌کنند و صاحب‌منصبانی که به هر دلیل در انجام وظیفه نمایندگی، ناکام می‌مانند، نظر مساعد و در نتیجه حمایت شهروندان را از دست می‌دهند.

برای درک بحث خاستگاه نمایندگی مناصب سیاسی، طرح و پاسخ به یک پرسش کاربردی است؛ مبانی نظر مساعد شهروندان نسبت به صاحب‌منصبان چیست؟ به عبارتی، بر چه اساسی شهروندان از صاحب‌منصبان و سیاست‌ورزان خشنود و راضی هستند؟ به شفاف‌ترین و کاربردی‌ترین بیان، ساختار مدیریت کلان سیاسی (صاحب‌منصبان و سیاست‌ورزان) که نیازهای ابتدایی و ضروری برای یک زیست انسانی را برای شهروندان تحت حمایت خود مهیا کند، نظر مساعد شهروندان را دریافت خواهد کرد. به عبارتی، زمانی که شهروندان (انسان‌ها) با صرف یک تعداد ساعت تلاش و کار صادقانه، می‌توانند غذا، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان، برخی آزادی‌های قانونی، عدالت اجتماعی و قضائی و... را برای خود و خانواده تأمین کنند، بی‌شک نظر مساعدی نسبت به نظم مدیریت سیاسی (صاحب‌منصبان و سیاست‌ورزان) خواهند داشت. به عبارتی، رضایت شهروندان از زیست روزمره به معنی نظر مساعد شهروندان نسبت به صاحب‌منصبان است. اینکه «نظر مساعد شهروندان، همان سرمایه اجتماعی برای صاحب‌منصبان تلقی می‌شود».

اگر رابطه کیفیت زیست روزمره، نظر مساعد شهروندان و سرمایه اجتماعی را کاربردی و منطقی تلقی کنیم، آن‌گاه، با وجود شرایط عینی مانند حداقل حقوق شش‌میلیونی و هزینه‌های 20‌میلیونی، عدم فرصت زیست معمولی برای بخش درخور‌توجهی از جوانان، فقدان فرصت اشتغال برای میلیون‌ها شهروند جویای کار، انواع ناهنجاری‌های اجتماعی ناشی از کمبودهای مالی، آموزشی و پدیده‌های دلخراش و بی‌سابقه مانند کولبری، سوخت‌بری، کودکان کار و... پاسخ پرسش‌هایی مانند «آیا تداوم و حفظ مناصب سیاسی بدون سرمایه اجتماعی ممکن است؟ به عبارتی آیا خطاست اگر گفته شود سرمایه اجتماعی بنیاد مقبولیت سیاسی است؟ یا آیا مناصب سیاسی منهای سرمایه اجتماعی می‌تواند اخلاقی، کاربردی، پایدار، مجاز یا قانونی (قانون به‌عنوان تبلور خرد و اراده جمعی) باشد؟» چیست؟