|

نگاهی کوتاه به زیبایی‌شناسی در هنرهای مختلف

زیبایی در هنرهای مختلف معیارهای متفاوتی دارد؛ معیارهایی مانند رنگ در نقاشی، فرم در مجسمه‌سازی و معماری، ترکیب‌بندی در عکاسی، تعادل و تقارن در طراحی صنعتی و... که هر‌کدام از این معیارها تأثیرات بسیاری از فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی آن مختصات می‌گیرند.

نگاهی کوتاه به زیبایی‌شناسی  در هنرهای مختلف

الهام خاکپاش: زیبایی در هنرهای مختلف معیارهای متفاوتی دارد؛ معیارهایی مانند رنگ در نقاشی، فرم در مجسمه‌سازی و معماری، ترکیب‌بندی در عکاسی، تعادل و تقارن در طراحی صنعتی و... که هر‌کدام از این معیارها تأثیرات بسیاری از فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی آن مختصات می‌گیرند.

جورج دیوید بیرکهوف دانشمندی است که معتقد است چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمی‌آید؛ بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.

اما به صورت کلی طبق نظر برخی فلاسفه و نظریه‌پردازان دیگر، لذت، زیبایی و انگیزش احساس همگی ربط به دیدگاه و تجربه مخاطب هنری دارد و جملگی با آنکه واجد ارزش چشمگیری هستند، با این حال استناد به هیچ‌یک از آنها دلیل جذابیت هنر در خالص‌ترین شکلش را آن‌طور که شایسته و بسنده است، تبیین نمی‌کند.

زیبایی‌شناسی پدیده‌ای روانی و احساسی است، تجربه زیباشناختی برای انسان تجربه‌ای خوشایند و مطلوب است که به زندگی‌اش ارزش و معنا می‌بخشد. تجربه‌ای است درونی که موجب درک بهتر محیط می‌شود که این درک باعث تغییر در نگرش فرد و رشد ساختار ذهنی او می‌شود. «زیبایی» همیشه جذاب و لذت‌بخش است و هنر نیز به واسطه همین ویژگی همیشه ارزشمند بوده است.

به صورت کلی «زیبایی» عواطف انسان را تحریک می‌کند که به‌این‌ترتیب ذهن سطوح بالاتری را ادراک می‌کند و این ادراک موجب کشف پیام نهانی می‌شود که در هنر است. به صورت کلی پیام‌های پیچیده را نمی‌توان به صورت مستقیم درک کرد و هنری موفق است که بتواند چالش‌های ذهنی به وجود آورد و بازتاب‌هایی ایجاد کند و هنرمند موفق کسی است که احساس بی‌نظمی در نظم و زیبایی را القا کند و چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد کند. از‌آن‌رو که تخیل یکی از مهم‌ترین عوامل در شکل‌گیری اثر هنری است و همچنین آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه می‌گیرند، در نتیجه پدیده هنر که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه است، نمی‌تواند معنایی تک‌بعدی داشته باشد. از این نظر است که هرکس در برابر آثار هنری قرار می‌گیرد، دریافت و استنباط خاصی دارد و به طریقی جذب آن می‌شود.

از سویی دیگر مخاطب نقش مهمی را در هنر ایجاد می‌کند، عبارتی مشهور می‌گوید: «زیبایی در نگاه بیننده است». مطابق این دیدگاه به جای اینکه زیبایی را در شیئی که به آن می‌نگریم، جست‌وجو کنیم، آن را در خود می‌یابیم. از این منظر هر چیزی که ما آن را زیبا بدانیم و از آن لذت ببریم، زیباست و زیبایی در وجود ما شکل می‌گیرد و باعث می‌شود زیبایی را درک کنیم و از آن لذت ببریم.