فراتر از یک آیین...
حقیقت و چرایی «یلدا»، مثال میراثی سترگ و معنوی و روح حاکم بر این آیین را نمیتوان در جریان بازشناسی زیست فرهنگی و هویتی و اثربخشی آنها در جریان زندگی امروز و فردا نادیده گرفت.
رضا کیانی: حقیقت و چرایی «یلدا»، مثال میراثی سترگ و معنوی و روح حاکم بر این آیین را نمیتوان در جریان بازشناسی زیست فرهنگی و هویتی و اثربخشی آنها در جریان زندگی امروز و فردا نادیده گرفت. موسم یلدا بهانه خوبی است برای گذر از نگرش «موزهای»، صرفا ستایشبرانگیز و یکسویه به آیینها و رفتن به سمت نگرش کاربردی در این وادی. به دیگر سخن، شناخت ارزشها و آموزهها از دل آیینها و کارآمدی آنها در جریان زندگی، که بیتردید در این مسیر «فلسفه» آیینها متجلی میشود. اما در عین حال چنین مناسبتهایی میتواند اذهان کنشگر و دغدغهمند حوزه حفظ گنجینههای گرانسنگ ملی را به سمت مستندسازی پیرامون میراث غیرملموس (میراث معنوی) بیش از پیش معطوف کند.
انسان روزگار امروز با وجود تجهیز به دانش و تکنولوژی همچنان از قصه پرغصه سطحینگریها، «تنهاشدنها» و دلزدگی از ترسیم آینده، در امان نیست! رجعت به برخی کهنالگوهای کمالبخش، نقطه امید و قابل اعتنایی است برای گریز از انفعال و فاصله ویرانگر روحی، عاطفی و... .
«یلدا» را جشن میلاد خورشید میدانیم، ظهور نور با بارقه ایمان و امید و پایانبخشیدن به تاریکی... تجلی زیبا و روایتی شورانگیز از میل به زایش و زندگی... بیدلیل نیست که سرخی انار مثال جلوهای از زیستن در این ضیافت چشمنواز و حس حرکت خونی تازه بر رگهای تفتیده را تداعی میکند آنهم در آستانه ورود به شبهای خیالانگیز و طولانی زمستانی؛ بستر و ظرفیتی شگفتانگیز برای در کنار هم بودن، داد و دهش تجربه با زبان خلاق و گفتار گرم قصهها و روایتها و... .
شاید میتوان مدعی بود که «یلدا» همچون «نوروز»، فراتر از آیین در قامت یک «فرهنگ» است؛ سرشار از خیر و زیبایی... .
حال این ما و این میراث گذشتگان ... کالبد روزگار و زندگی ما روح «یلدایی» را میطلبد! هرچند مناسبات برپاداشت وزین سفره یلدا، در همهجا فراهم نباشد... موسم یلدا میتواند نقطه عطفی باشد برای خوانش دیگری از گذران سالیان عمر و فال نیکو زدن و خود را در آیینه «ابدیت» یافتن... چه نیکوست که جان و روح یلدایی را تنها در واپسین نفسهای آذرماه متوقف کنیم که در ثانیهثانیه عمر آن را در متن مناسبات زندگی با تأمل و تعمق بازیابیم... .