هنر و لطافت
انسان بهشدت نیازمند لطافت هنر در زندگی است؛ لطافتی که هنر در نهاد خود دارد، کمک بسیاری به بشر در زندگی روزمره میکند. هنر زاده کشف و شهود و نتیجه کوشش انسان برای ایجاد زیبایی است، هنر از جایگاه رفیعی برخوردار است و اهداف بلندی در جهت رشد و توسعه انسانی داشته که مفرحکردن و لطافتبخشیدن به زندگانی بشر ازجمله این اهداف است.
الهام خاکپاش: انسان بهشدت نیازمند لطافت هنر در زندگی است؛ لطافتی که هنر در نهاد خود دارد، کمک بسیاری به بشر در زندگی روزمره میکند. هنر زاده کشف و شهود و نتیجه کوشش انسان برای ایجاد زیبایی است، هنر از جایگاه رفیعی برخوردار است و اهداف بلندی در جهت رشد و توسعه انسانی داشته که مفرحکردن و لطافتبخشیدن به زندگانی بشر ازجمله این اهداف است. بشر در طول تاریح حیات اجتماعیاش هیچوقت بدون هنر زندگی نکرده و هنر از آغاز زندگی تا به امروز همچنان با او و همراه او خواهد بود. همه ملتها هنر را مفهومی والا میپندارند. به گفته هربرت رید، «هنر بیان هر آرمانی است که هنرمند توانسته باشد آن را در صورت تجسمی تحقق بخشد».
تفاوتی که هنرمند در یک جامعه با افراد دیگر جامعه دارد که او را شاخصتر میکند، ابزار کار و زبان بیانی اوست و حساسیتش نسبت به پدیدهها و اتفاقاتی که دور و برش میافتد و نسبت به آن واکنش و رویکردی متفاوت با دیگر افراد دارد. هنرمند با استفاده از ابزاری که دارد، واقعیتهای بیرونی را تبدیل به اثر هنری میکند و وقتی این مسائل و موضوعات در قالب هنر جای گرفت، میتواند تأثیرش از خود واقعیت زیباتر و بهتر باشد. از دیدگاه داوینچی، هنرمند پیشوای جهان محسوس و دیدنی است که نهتنها خود به خوبی میبیند، بلکه وظیفهای جز این ندارد که خوبدیدن را به آدمیان تعلیم دهد.
هنر از قدیمیترین و مؤثرترین پدیدههای زندگی فردی و اجتماعی انسان است؛ تا جایی که هیچ وسیله یا روش زندگی را نمیتوان پیدا کرد که هنر به نوعی در آن نفوذ نکرده باشد. زندگی بدون هنر بسیار بیروح و کسلکننده است. هنر به مردم امید و نشاط میدهد. هنر پدیدهای است که از دیرباز نقشی بسزا در زندگی انسان دارد.
بهطور کلی در شرایط و اوضاع کنونی و زندگی ماشینی، زندگی دچار بیمعنایی شده و روح انسان در گرداب بیهدفی فرو رفته، در چنین شرایطی ضرورت انسان به هنر بیش از گذشته احساس میشود و نیاز به هنر دوچندان شده است؛ چراکه هنر تسلیدهنده و آزادیبخش است. بشر امروز با هر سطح تفکر و فرهنگی که داشته باشد، به هنر نیاز دارد. ارتباط با هنر نقش مؤثری در تقویت روحیه و معنادارکردن زندگی دارد و لازم نیست همه هنرمند شوند، ولی همه میتوانند با هنر تماس داشته باشند و میتوانند در هنر قدم بردارند و آرامش بگیرند و زیباییها را ببینند. هنر دید انسان را که بر اثر روزمرگی، عادت و غفلت کاملا عادی و معمولی شده است، تازه میکند و محیط اطراف را زیبا کرده و از این طریق، شور و شوق و لذت را به ارمغان میآورد و زندگی را از حالت کسالتبار و ملالآور آن خارج کرده و روح تازه، نشاط و امید را به وجود میآورد.
شوپنهاویر میگوید: در این بیابان شورهزار هستی که عطش سوزان و پایانناپذیری رهرو را از همه چیز ناامید میکند، هنر مانند واحه و باغ خرمی است که میتوان در پناه آن دمی بیاسود.