تصویرهای ذهن
انسان کوانتومیِ ایستاده روی ایزوتوپهای عنصرهای پرتوزا
یادداشتی که در حال نوشتن آن هستیم، داستان جالبی دارد. همانطور که میبینید، «عبدالرضا ناصرمقدسی» عزیز، از پزشکان خوب و کمنظیر مغز و اعصاب کشورمان، درباره نورالینک نوشتهاند. ما در این یادداشت قصد نداریم به نورالینک و پروژههای بلندپروازانه «ایلان ماسک» بپردازیم؛
حسن فتاحی . شیرین بقایی
یادداشتی که در حال نوشتن آن هستیم، داستان جالبی دارد. همانطور که میبینید، «عبدالرضا ناصرمقدسی» عزیز، از پزشکان خوب و کمنظیر مغز و اعصاب کشورمان، درباره نورالینک نوشتهاند. ما در این یادداشت قصد نداریم به نورالینک و پروژههای بلندپروازانه «ایلان ماسک» بپردازیم؛ چراکه دکتر ناصرمقدسی عزیز جان کلام را گفته و حق مطلب را ادا کرده است؛ اما آنچه ما را واداشت این یادداشت را بنویسیم، گفتوگوهای هر دو نویسنده و چند دوست عزیز دیگرمان در کلاسی با نام «دانش و جامعه» است که یک بار در آن کلاسِ شیرین صحبت از سفرهای گونه انسان به جاهای دیگر، یعنی خارج از سیاره زمین شد. در آن جلسه برخط، درباره مسافتها و مشکلات بزرگ پیشروی چنین سفرهایی گفتوگو کردیم. درحالیکه هنوز وضعیت اینترنت چنان فاجعهبار نبود و با دشواری میشد گوگلمیت کرد، مشکلات سفرهای خارج از زمین، از سیاره بهرام گرفته تا سفر به سامانه ستارهای دیگر را به چند بخش دستهبندی کردیم که یکی از آن دستهها انسان و مغز انسان بود. در آن جلسه ما قرار گذاشتیم شبی از شبهای پاییزی از آقای مقدسی عزیز دعوت کنیم تا برای ما از مشکلات مغز آدمی در سفرهای فضایی، چه کوتاهبُرد و چه بلندبُرد، در مقیاسهای اخترشناختی صحبت کنند؛ اما پاییز جور دیگری رقم خورد. آن شب یکی از موضوعهایی که بهشدت دربارهاش گفتوگو کردیم، «تصویرهای ذهنی» بود. امروز تصمیم گرفتیم آن گفتوگو را که برگرفته از کتابی با نام «کتاب علم» با برگردان برادران صولتی و چاپ انتشارات گوتنبرگ است، در کنار مقاله نورالینک بازگو کنیم.
مغز شگفتانگیز
تخریب و آسیبدیدگی قسمتهای ویژهای از مغز سبب ازبینرفتن و ناکارآمدشدن عملکرد یا به تعبیری فانکشن اختصاصی آن قسمت میشود. برای نمونه افرادی که قسمت لوب پیشانی نیمکره چپ مغزشان، به هر دلیلی آسیب دیده است، ممکن است بِگِرت یا مفهوم زبان را درک کنند و در نوشتن و صحبتکردن ناتوان باشند. ازآنجاکه مسیرهای ارتباطی یا کانکشنهای مغزی بسیار پیچیدهاند؛ بنابراین پژوهیدن درباره ضایعهها و آسیبهای مغزی بیشتر وقتها با دانش کنونی ما، بازگوکننده اینکه کدام قسمت مغز چه کاری انجام میدهد، نیست؛ اما با تصویربرداری نوین میتوانیم کارکرد یا عملکرد یا فانکشن مغز را با جزئیات کامل، زمانی که مشغول پردازش زبان، اندیشیدن، به یادآوردن، توجهکردن، برنامهریزیکردن و حتی ثبت احساسهای گوناگون بررسی کرد. پیش از آنکه جلوتر برویم، اجازه دهید گریزی بزنیم به همان ماجرای خودمان یعنی سفرهای فضایی. تصور کنید تمام این رویدادها در یک سفینهای روی دهد که از امکانات گسترده بیمارستانی دور افتاده و در فضای میانسیارهای یا فضای اندراختری راه میپیماید. بیشک در فضاپیما امکانات پزشکی-فناوری وجود دارد؛ همانگونه که در فیلمهای دانشی-خیالی میبینید؛ اما یک نکته مهم این است که درمان و شناخت آسیبهای مغزی در چنین شرایطی، میتواند به کمک تراشهای باشد که در مغز افراد کار گذاشته شده است. به تعبیر عبدالرضا ناصرمقدسی، گویی با کارگذاشتن تراشهای هوشمند در مغز انسان خردمند، او را به چیزی که میتوان نام ابرانسان خردمند یا انسان هوشمند یا انسانِ ماشینی یا حتی کمی هیجانانگیزتر کنیم و بگوییم انسانِ کوانتومی (زیرا تراشههای مغزی با فناوریهای پیشرفته کوانتومی کار میکنند) را روی او گذاشت؛ بنابراین ما با دو موضوع روبهرو هستیم. یکی امکانات سختافزاری پزشکی در سفینه خیالیمان و دیگری رابطه میان مغز انسان با تراشهها و ریزچیپهای هوشمند. بد نیست همینجا به چاپ یک کتاب هم اشاره کنیم با نام «ترابشر» که دکتر ناصرمقدسی در آن به چنین موضوعهایی بهخوبی پرداختهاند و افسوسمندانه با کمکاری ناشر، کتاب در بازار نشر کشورمان بهخوبی دیده نشد. چه بسا اگر این کتاب به زبان انگلیسی نوشته میشد، شرکت نورالینک پشتیبان مالی آن میشد و چند ده هزار شمارگان از آن در جهان به فروش میرفت.
«لوئیز سوکولوف»
«لوئیز سوکولوف» به تاریخ 14 اکتبر 1921م. یعنی ذرهای بیش از یک سده پیش در آمریکا به دنیا آمد و 30 جولای 2015م. چشم از جهان فروبست. او عصبشناس نامور آمریکایی بود و از پیشتازان تصویربرداری عملکردی یا فانکشنال مغز. او از سال 1980م. یعنی همزمان با رویدادهای 57 در ایران تا سال 2015م. و همزمان با رویدادهای برجام، چندین جایزه شناختهشده کسب کرد و در کلینیک محل پژوهشیاش چشم از جهان فروبست. سوکولوف ثابت کرد با بهرهگیری از نوعی تصویربرداری ویژه که آمیختهای از فنهای نوین فیزیک، ازجمله فیزیک هستهای و پزشکیِ هستهای است، و در فارسی به آن «برشنگاری با گسیل پوزیترون» میگوییم؛ برشنگاری برابر فارسی توموگرافی است، سازوکاری که از پژوهشهای بیماریهای انسان گرفته تا شناخت سیارهها استفاده میشود. به برشنگاری با گسیل پوزیترون، به کوتاهی «پِتاسکن یا پیایتی» میگویند. از این فناوری-دستگاه میتوان برای بررسی قسمتهای مغز که در طی انجام یک وظیفه یا کار خاص، سختتر کار میکنند، استفاده کرد. این نوع تصویربرداری نیازمند بهرهمندی از ایزوتوپهای پرتوزا با طول عمر کوتاه است که پوزیترونها را گسیل میکنند. پوزیترون پادذره الکترون است؛ یعنی ذرهای شبیه به الکترون اما با بار برقی یا الکتریکی مثبت. اگر آب یا مایعی که دربردارنده چنین ایزوتوپهایی است، داخل جریان خون بیمار تزریق شود، پرتوزایی در قسمتهایی از مغز که جریان خون بیشتر است، سریعتر انجام میشود. پوزیترونهایی که در طول واپاشی ماده پرتوزا گسیل میشوند، با الکترونها برخورد میکنند. برخورد ذره و پادذرهاش منجر به فرایندی با نام نابودی میشود. هر سازوکار مشابه دیگری هم سبب آزادسازی دو پرتو پرانرژی گاما خواهد شد. این دو پرتو در دو جهت مخالف هم گسیلیده میشوند. پرتوهای گامای گسیلی با موجیابهای اطراف سر بیمار یا فرد مورد آزمایش، ردیابی و ثبت میشود و در نهایت تصویری رایانهای تولید میشود که محل تجمع یا چگالیدهشدن پرتوزایی در قسمتهای گوناگون مغز را نشان میدهد. پیش از آنکه ادامه دهیم، اجازه دهید چند نکته را بگوییم. نخست اینکه ایران از تولیدکنندگان رادیوایزوتوپهای دارویی-تزریقی است که سنگ بنای آن بیش از نیمقرن پیش در سازمان انرژی اتمی ایران گذاشته شده است. گریزی به سیاست بزنیم. بیشک بسیار شنیدهاید که گاهی سیاستگذاران یا سیاستبازان، چه در داخل و چه در خارج از ایران سادهلوحانه میگویند این انرژی هستهای به چه دردی میخورد. اگر بناست برق بگیریم که نفت و گاز داریم، اگر بناست انرژی تولید کنیم که ایران آفتاب زیاد دارد و جاهای بادخیز برای انرژی باد، فراوان است. انرژی هستهای فقط ساخت رآکتور هستهای نیست که از قضا ایران به آنهم نیاز دارد؛ نیاز مبرم هم دارد؛ اما از نوع مدرن و پیشرفته آن، که دیگر بحث را بیش از این باز نمیکنیم. بخش دیگری از فناوری هستهای، پزشکی هستهای است که هم روشهای درمانی را بهبود میبخشد، هم به بیماران کمک زیادی میکند، هم اقتصاد درمانی کشور را بهینه میکند و هم مرزهای دانش را پیش میبرد. و البته پزشکی-هستهای هم خودش بخشی از صنعت هستهای است؛ اما همین دستگاه پتاسکن بهتنهایی شهادت میدهد که فناوری هستهای تا مغز استخوان برای ایران ضروری است. اگر کسی نیاز به تشخیص سرطان داشته باشد، تزریق رادیو دارو و روبش بدن با دستگاه پیایتی میتواند بسیار در روند شناسایی و درمان، چه مراحل آغازین باشد و چه متاستاز زده باشد، یاریرسان باشد. برای نمونه، در تهران چندین بیمارستان، ازجمله شریعتی و خاتمالانبیا این دستگاه را دارند و رادیو داروی آن را سازمان انرژی اتمی تأمین میکند. هزینه پتاسکن در خاتمالانبیای تهران، در تابستانی که گذشت چیزی در حدود 15 میلیون تومان بود و وقتگرفتن دشوار. اما این دستگاه در روند درمان و تشخیص بسیار یاریرسان است.
داستان گلوکز
فناوری پیایتی، فقط برای اندازهگیری جریان خون نیست، این فناوری و روش میتواند با تزریق موادی مانند گلوکز نشاندارشده، برای کشیدن قسمتهای پرمصرف سوخت در مغز مورد استفاده قرار گیرد و انتقالدهندههایی که نشاندار شدهاند، میتوانند توزیع گیرندههایی که آنها را به یکدیگر متصل میکنند، نشان دهند. بگذارید کمی بیشتر توضیح دهیم. وقتی از بیماری پتاسکن میگیرند، جواب آزمایش که مجموعهای از چندین صفحه است و در آن عکس قسمتهای مختلف بدن دیده میشود، فرض کنید بیمار مشکوک به سرطانی در گردن یا روده است؛ یعنی در آنجا تودهای سرطانی یا همان تومور وجود دارد که از بدن بیمار خون و گلوکز جذب میکند. الزاما هم هر عضوی که جذب گلوکز دارد، سرطانی نیست. در جواب پتاسکن، پزشک ملاحظه میکند که برخی بخشها کامل سیاه است، مثل مغز بیمار که هم خون زیادی جریان دارد و هم گلوکز مصرف میشود. بعد میبیند که در جایی مثل گردن هم مصرف غیرطبیعی گلوکز وجود دارد. بسته به میزان جذب و دیگر شواهد بالینی، بیماری و درجه آن را تشخیص میدهد و روند درمانی را پیش میگیرد. یک بار دیگر به داستان خودمان بازگردیم. تصور کنید در مغز انسان چه روی زمین و چه در داخل سفینه تراشهای هوشمند کار گذاشته شود و بتواند هوشمندانه بدن را روبش کند.