|

‌بررسی وضعیت جرم‌شناسی فرهنگی زنان مجرم در ایران

زیر سایه نابرابری

در بهمن‌ سال 87، با ‌پیداشدن جسد زنی میانسال در قزوین، داستان قتل‌های زنجیره‌ای که بعدها مشخص شد به دست یک زن ‌اتفاق می‌افتد، آغاز شد. «مهین قدیری»، چهار ماه بعد به دست پلیس افتاد

زیر سایه نابرابری
شهرزاد همتی دبیر گروه جامعه روزنامه شرق

‌جرم‌شناسی فرهنگی در ایران امری مغفول‌مانده است. مسئله درباره جرائم ارتکابی از سوی زنان زمانی پیچیده‌تر می‌شود که آنها بیشتر در شرایط اضطرار اقدام به ارتکاب جرم می‌کنند. هیچ آمار رسمی‌ای از تعداد زندانیان زن محبوس در زندان‌های کشور وجود ندارد و همچنین طبقه‌بندی خاصی درباره آنها انجام نشده است. بیشتر متهمان به قتل و جرائم خطرناک در استان تهران، در بند 2 مشاوره زندان زنان قرچک نگهداری می‌شوند. بررسی‌ها نشان می‌دهد آسیب‌های اجتماعی و فقر از دلایل اصلی ارتکاب جرم به وسیله زنان است. آمار زندانیان کشور از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰ نشان می‌دهد از سال ۶۰ تا سال ۸۰ شمار کل محکومان زن رو به افزایش بوده و از ۱۴۵هزارو ۱۱ نفر در سال ۱۳۶۰ به ۵۹۶هزارو ۹۴۹ نفر در سال ۱۳۷۹ رسیده و همچنان نیز رو به افزایش است. در دوره آماری یادشده، زندانیان زن با حدود ۳۱۲ درصد افزایش بیش از چهار برابر شده‌اند. در سال‌های دهه ۱۳۶۰ میانگین تعداد محکومان به زندان ۱۹۸هزارو ۱۰۱ نفر بوده است. این میانگین در دهه ۷۰ به ۴۴۶هزارو ۱۲۱ نفر می‌رسد که حاکی از افزایش ۲.۳ برابری زندانیان در دهه ۷۰ در مقایسه با دهه ۶۰ است (جربانی، 1389، ص 104).

 

روند تغییرات شمار زنان محکوم به زندان در این دوره 20‌ساله تقریبا مشابه الگوی تغییرات شمار کل محکومان به زندان است؛ یعنی در دهه‌های 60 و 70 با افزایش شمار زنان محکوم به زندان مواجهیم، اما این افزایش 229‌ درصد (بیش از سه برابر) است که کمتر از افزایش شمار کل یا شمار مردان محکوم به زندان است. اگر شمار محکومان به زندان را نشان‌دهنده جرم و مجرمیت بدانیم، این آمار نشان‌دهنده افزایش بیشتر جرم در مقایسه با افزایش جمعیت است. در‌حالی‌که در دو دهه 60 و 70 داده‌های آماری حاکی از آن است که در ایران مانند همه کشورهای جهان، زنان درصد ناچیزی از محکومان و زندانیان (در حدود پنج درصد و کمتر) هستند.

در این پرونده درباره لایه‌هایی از بزه زنان صحبت می‌کنیم که در کشور ما مغفول مانده است.

 


چند روایت معتبر

 

مهین، تنها قاتل سریالی زن ایران

در بهمن‌ سال 87، با ‌پیداشدن جسد زنی میانسال در قزوین، داستان قتل‌های زنجیره‌ای که بعدها مشخص شد به دست یک زن ‌اتفاق می‌افتد، آغاز شد. «مهین قدیری»، چهار ماه بعد به دست پلیس افتاد. وقتی پنج زن و یک مرد را ‌کشته بود و از آن روز نامش را در تاریخ جنایی ایران ثبت کرد: نخستین قاتل سریالی زن در ایران. ‌مهین قدیری در 14 سالگی ازدواج کرده بود و زمان قتل‌ها 32ساله بود و دو فرزند داشت. وی بعدها دلیل قتل‌‌هایش را فقر و نیاز مالی برای درمان یکی از دو فرزندش اعلام کرد. او با پرسه در اطراف ‌زیارتگاه‌های قزوین، زنان مسنی را که در دست و سر و گردن‌شان زیورآلات طلا داشتند شناسایی و به ‌بهانه رساندن‌شان به خانه، آنها را سوار رنوی زردش می‌کرد و بعد آنها را با آبمیوه مسموم و خفه‌شان ‌می‌کرد. مهین در زمان اعترافاتش، شخصیتی پیچیده و باهوش نشان داد و همین او را برای ‌بررسی، خاص‌تر کرد.

مهین قدیری قبل از ارتکاب به پنج فقره قتل زنان مسن قزوینی، در ابتدا پیرمرد صاحبخانه خود را به قتل رسانده بود. بعد از قتل صاحبخانه، مهین به عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت شد، اما با فرار از اعتراف توانست از دست قانون رهایی پیدا کند و این بار با بازگشت به بدنه جامعه مرتکب پنج فقره قتل دیگر شد. او سال 1389 به دار مجازات آویخته شد.

به گفته جمشید غلاملو، استاد حقوق دانشگاه تهران، مهین اولین قاتل سریالی زنی است که دستگیر شده است؛ چون من معتقدم تعدادی قاتل سریالی هم هستند که دستگیر نشده‌اند و تصور شده سریالی نبوده‌اند. همان‌طورکه در فیلم می‌بینیم، مهین خیلی واضح می‌گفت که انگیزه‌اش مالی بوده؛ به دلیل بیماری فرزند و شوهر معتاد و مادری که ولش کرده بود. اینکه بپذیریم صرفا انگیزه مالی می‌تواند یک شخص را تبدیل به قاتل سریالی کند، سخت است. خیلی از افراد انگیزه مالی دارند و مرتکب سرقت می‌شوند ولی نمی‌توانند مرتکب قتل شوند. اینکه شخصی به صورت سریالی افرادی را بکشد که مالی را به دست بیاورد، در توان هر شخصی نیست؛ این شخص باید وضع روانی متفاوتی با دیگران داشته باشد. اینکه عاملی مثل فقر می‌تواند در تبدیل یک شخص به یک قاتل سریالی نقش داشته باشد، کم‌رنگ است. این افراد از نظر روانی دچار اختلالات مختلفی مثل خودشیفتگی و... هستند که باعث قتل می‌شود. مهین حتی اسلحه تهیه کرده بود و داشت حرفه‌ای‌تر می‌شد در حالی ‌که کسی که فقط انگیزه مالی برای قتل دارد، بعد از برآورده‌شدن نیازش، اصولا باید قتل‌ها را متوقف کند.

مستند مهین به کارگردانی محمدحسین حیدری، مستندی درباره اوست که جایزه‌های فراوانی گرفت.

فاطمه مطیع

در تیرماه سال 72، مرد جوانی که به‌علت مسمومیت شدید در آستانه مرگ قرار داشت به بیمارستانی در جنوب تهران منتقل شد و پزشکان به‌سرعت اقدامات لازم را برای بهبود او به کار گرفتند اما تلاش آنها کارساز نبود و مجید به‌علت شدت مسمومیت فوت کرد. با انجام تحقیقات مقدماتی توسط کارآگاهان و مأموران پلیس آگاهی، نام زنی که آخرین بار با مقتول دیده شده بود، به‌عنوان متهم به قتل در اختیار مأموران قرار گرفت.

فاطمه مطیع، در تحقیقات اولیه و همان‌طورکه گزارش پزشکی قانونی اعلام کرده بود، به ارتکاب قتل مجید به‌وسیله نوشیدنی مسموم اعتراف کرد و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد؛ در جریان رسیدگی به پرونده در دادگاه، فاطمه اتهام قتل را منکر شد و مدعی شد لحظاتی پیش از دستگیری، همسرش که عامل اصلی قتل بوده، از او خواسته ارتکاب قتل را گردن بگیرد تا بتواند رضایت خانواده مقتول را جلب کند؛ فاطمه نیز همان کرد که شوهرش خواسته بود.

انکار ارتکاب قتل توسط متهم نتیجه نداشت و در حالی که اولیای‌دم خواسته خود را قصاص متهم یعنی فاطمه عنوان کرده بودند، قاضی پرونده دفاعیات او را کافی ندانست و حکم به قصاص فاطمه داد؛ حکمی که در دیوان‌ عالی کشور نقض شد و قرار شد دوباره مورد رسیدگی قرار گیرد. این پرونده بارها بین دادگاه و دیوان‌ عالی کشور در رفت‌وآمد بود و حتی یک بار هم قاضی پرونده حکم به تبرئه او داد اما این‌بار با اعتراض و شکایت اولیای‌ دم نسبت به پرونده، پرونده به دیوان‌ عالی ارسال شد و حکم تبرئه هم نقض شد.

دادگاه هشت بار فاطمه را به‌ اتهام قتل به قصاص محکوم کرده و یک بار هم او را تبرئه کرد و این در حالی است که تمام این احکام از سوی دیوان‌ عالی کشور نقض شده است؛ دور جدید رسیدگی به این پرونده از تیرماه امسال و بعد از گذشت 20 سال از وقوع قتل مجددا آغاز شده و فاطمه مطیع همچنان بر طبل بی‌گناهی و عدم دخالت خود در وقوع این قتل می‌کوبد.‌آن‌طورکه خرمشاهی وکیل مدافع مطیع گفته بود، قرار بود برای پرونده قسامه اجرا شود که اگر خانواده مجید (مقتول) نتوانند 50 مرد را برای این کار به دادگاه معرفی کند، آن‌گاه نوبت فاطمه مطیع است که 50 بار قسم بخورد که بی‌گناه است.

این پایان ماجرا نبود و به‌درخواست اولیای‌دم، قرار شد صلح و سازش صورت گیرد و آنها از درخواست قصاص گذشت کردند. فاطمه مطیع با وجود اینکه همچنان بر بی‌گناهی خود اعتقاد داشت، اما با این موضوع موافقت کرد و به‌این‌ترتیب این پرونده مختومه شد. 

پرونده عشرت

عشرت 12 سالگی از خانه پدری خود در قوچان فرار کرد، بنا بر ادعای خود بارها مورد تجاوز از سوی نزدیکانش قرار گرفته بود. او در شهرری صیغه مردی به نام حسن شد و چهار سال با او زندگی کرد. جنازه حسن خرداد سال 1388 که کاردآجین شده بود در خانه پیدا شد. بعد از دستگیری عشرت که آن زمان 17 سال داشت،‌ او در بازجویی‌های فنی به قتل حسن اعتراف کرد. ادعای او این بود که حسن شب‌ها او را در اختیار کارگران افغانستانی قرار می‌دهد. ابتدا او به قصاص محکوم شد، اما بعد از گذشت دو سال عشرت با اثبات ادعای خود از قصاص نجات پیدا کرد و پس از 10 سال با پرداخت 400 میلیون تومان به خانواده مقتول از زندان آزاد شد. او هم‌اکنون در تهران زندگی می‌کند و در یک مهدکودک آشپز است.

مریم

مریم 18 ساله بود که به اجبار خانواده به عقد حسین درآمد. خانواده همسر او همگی در بهشت زهرا مشغول به کار بودند. حسین بارها مریم را کتک زده بود و اسناد و مدارک کافی در پزشکی قانونی موجود بود. در آخر در یک درگیری فیزیکی با همسرش با کارد میوه‌خوری ضربه‌ای به شکم همسرش وارد شد. مریم بلافاصله با خانواده حسین تماس می‌گیرد و آنها خودشان را به منزل پسرشان می‌رسانند،‌ حسین اعلام می‌کند که حالش خوب است و زخم سطحی بوده و بعد از خوردن شام به خواب می‌رود اما صبح مریم جنازه او را پیدا می‌کند که به دلیل خون‌ریزی داخلی جان باخته است. مریم ابتدا به قتل شبه‌عمد محکوم شد، خانواده مقتول اعتراض کردند و مریم به دلیل نداشتن پول نتوانست وکیل خوبی اختیار کند و حکم او به قتل عمد تغییر پیدا کرد. او بعد از هشت سال توانست از خانواده مقتول در ازای 500 میلیون تومان رضایت بگیرد.

نیلوفر

نیلوفر تا همین یک سال پیش منتظر بود اعدام شود، اما حالا یکی از کسانی است که از زیر تیغ نجات پیدا کرده. نیلوفر ٣٠ساله و سمیه برای یک باند قاچاق مواد مخدر کار می‌کردند و قرار بود حدود ٥٠٠ گرم شیشه از کشور خارج کنند. نیلوفر و سمیه شیشه‌ها را آب‌بندی کردند. یعنی نفری ٢٥٠ گرم شیشه را بلعیدند. به محض سوارشدن در هواپیما کیسه‌ها در شکم آنها پاره شد. سمیه همان‌جا جان خود را از دست داد و نیلوفر بعد از ماه‌ها از کما درآمد و به اعدام محکوم شد. نیلوفر جزء آدم‌های محبوب زندان است و همه رویش حساب می‌کنند. حالا بعد از رفت‌وآمد‌های زیاد، یک سال است که حکمش از اعدام به ابد تقلیل پیدا کرده. هرچند او زندگی‌اش را از دست داد و همسرش او را ترک کرد و از دیدن فرزندش برای همیشه محروم شد، اما حق طبیعی حیاتش از او سلب نشد.