|

همه‌گیری ویروس مهاجرت

صدای بلندگوی سالن فرودگاه برای آخرین‌بار از مسافران می‌خواست هرچه سریع‌تر برای تحویل بار و دریافت کارت پرواز مراجعه کنند و او، درحالی‌که اشک در گوشه چشمانش جمع شده بود، احساس می‌کرد وزنه‌های سنگین سربی به پایش بسته‌اند و قدرت ندارد پایش را بلند کند و قدمی ‌به جلو بردارد.

منوچهر محمد شمیرانی

 

ای کاش، آدمی‌‌ وطنش را

مثل بنفشه‌ها

در جعبه‌های خاک

یک روز می‌توانست

همراه خویشتن

ببرد هر کجا که خواست

(محمدرضا شفیعی‌کدکنی)

صدای بلندگوی سالن فرودگاه برای آخرین‌بار از مسافران می‌خواست هرچه سریع‌تر برای تحویل بار و دریافت کارت پرواز مراجعه کنند و او، درحالی‌که اشک در گوشه چشمانش جمع شده بود، احساس می‌کرد وزنه‌های سنگین سربی به پایش بسته‌اند و قدرت ندارد پایش را بلند کند و قدمی ‌به جلو بردارد. تمام صحنه‌های زندگی‌اش، از کودکی و مدرسه و دانشگاه و بی‌کاری و سرخوردگی، از بی‌توجهی مسئولان به تحصیلات و تخصصی که به دست آورده بود، همچون دور تند یک فیلم، از مقابل چشمانش گذشت. با وجودی که هست و نیست و هویت و تربیت خود را بارآمده در این کشور می‌دانست ولی دیگر تاب و تحمل بی‌کاری، بی‌آینده‌بودن و ناامیدی برای داشتن یک زندگی معمولی را نداشت. اشک‌هایش را پاک کرد. چمدانش را از زمین برداشت و بلیت و پاسپورتش را مقابل مأمور فرودگاه گذاشت. حرف از «سفرکردن» که پیش می‌آید ذهن انسان به چند روز و چند هفته و اگر برای تحصیل‌کردن باشد در نهایت، به چند سال محدود می‌شود. ولی وقتی صحبت از هجرت و مهاجرت می‌شود، به معنی آن است که فرد قصد ترک و جلای وطن دارد. می‌خواهد از وطنش برود. می‌خواهد بار سختی‌ها و ناملایماتی را که در سرزمین مادری دیده است، بگذارد و با کوله‌ای از خاطره و چمدانی که به قول سهراب سپهری، «به اندازه وسعت تنهایی» او جا دارد، بار سفر بربندد و به امید زندگی و روزگاری بهتر راهی دیار دیگری شود؛ دیار دیگری که او را ارج می‌نهد، قدر می‌شناسد، جا و مکان و کار مناسب می‌دهد و او را بر روی چشم می‌گذارد ولی حیف که آن دیار،  وطنش نیست.

نگاهی به گذشته

بررسی تاریخی جابه‌جایی انسان‌ها، نشان می‌دهد انسان‌های اولیه نیز برای به‌دست‌آوردن شکار و غذا و جای بهتر و زندگی مناسب‌تر کوچ می‌کردند و در سرزمینی بهتر و مطابق با میلشان اقامت می‌کردند. شاید بتوان گفت زرتشتیان ایرانی‌تبار، اولین گروه ایرانیان هستند که در سده دوم هجری و پس از سلطه اعراب بر ایران، به هندوستان مهاجرت کردند و با وجود گذشت بیش از هزارو ۲۰۰ سال، هنوز بسیاری از سنت‌های ایرانی خود را حفظ کرده‌اند. تا حدود دهه ۵۰ شمسی، ایرانیانی که بار سفر می‌بستند، بیشتر دانشجویانی بودند که برای تحصیل به کشورهای دیگر می‌رفتند. ولی از آن پس و به‌خصوص از دهه ۶۰ به بعد تاکنون، جمعیت کشور شاهد موج بزرگ یا سیل مهاجرت از ایران به کشورهای دیگر بوده است؛ کشورهایی که در دهه‌های اخیر، تنوع و تعدد زیادی داشته است و حتی ایرانیان مهاجر را در کشورهای دورافتاده جهان نیز می‌توان  سراغ گرفت.

موج جدید مهاجرت

 آمار مهاجران ایرانی به دلیل عدم بررسی لازم و نبود اطلاعات کافی در سازمان‌های مرتبط، به‌شدت متفاوت است. در بررسی‌های انجام‌شده، این آمار تا هفت میلیون نفر ذکر می‌شود که احتمال می‌رود با توجه به تداوم و شدت‌گرفتن موج مهاجرت ایرانیان، این آمار از تعداد هفت میلیون نفر نیز فراتر رفته باشد؛ چراکه بنا بر آمار رسمی‌، فقط تعداد ایرانیان ساکن آمریکا، بالغ بر یک‌میلیون‌و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده است. اگر مبنای محاسبه را همان هفت میلیون نفر در نظر بگیریم و بار مالی هزینه تحصیل و رشد یک ایرانی در دوران دبستان، دبیرستان و دانشگاه را رقم ۱۲۰ هزار دلار بدانیم، حاصلضرب این دو عدد، رقمی ‌نجومی‌ خواهد بود که بی‌تردید، با تنگ‌نظری‌ها و سوءمدیریت‌ها، علاوه بر دورشدن اعضای بسیاری از خانواده‌های ایرانی از یکدیگر، این رقم هنگفت از کیسه ملت ایران خارج شده است. رصدخانه مهاجرت ایران در سال ۱۴۰۰ از دوبرابرشدن مهاجرت ایرانیان در 30 سال گذشته خبر داده بود و در سالنامه مهاجرت امسال خود نیز مهاجرت را رو‌به‌رشدترین پدیده اجتماعی در دو سال اخیر عنوان کرده است. بررسی رصدخانه مهاجرت ایران، حاکی از آن است اگر تا چند سال پیش، مشکلات اقتصادی (و در دهه‌های پیش، مشکلات سیاسی) دلیل اصلی مهاجرت ایرانی‌ها بوده است ولی از دو سال پیش، مشکلات اقتصادی جای خود را به «ناامیدی از اصلاح امور و اعتراض به شیوه حکمرانی» داده است. شاید به همین دلیل باشد که این تعداد بسیار زیاد از ایرانیان، شال و کلاه می‌کنند و به امید دستیابی به رفاه و امنیت بیشتر، کیفیت زندگی بهتر، دوری از تبعیض حرفه‌ای و اجتماعی و جنسیتی، زندگی در جامعه‌ای قانون‌مدار، دریافت حقوق متناسب با هزینه‌های زندگی و تأمین آینده فرزندان خود، راهی سرزمین‌های دور و ناشناخته می‌شوند تا روشنی چراغ امید به آینده‌ای بهتر در وجودشان پرنورتر شود.

فرار مغزها یا فرار همگانی

 در چند دهه اخیر، کارشناسان و دلسوزان بسیاری نسبت به خطرات و اثرات منفی «فرار مغزها» یا رفتن و برنگشتن نیروهای متخصص از کشور، به دلیل بی‌توجهی‌ها و عدم برنامه‌ریزی مناسب برای استفاده از توان آنان در بخش‌های مختلف کشور هشدار دادند ولی گوش شنوایی برای شنیدن این هشدارها پیدا نشد و این روند، با اضافه‌شدن مشکلاتی که از حیث محدودیت‌های فردی و اجتماعی در سال‌های اخیر اضافه‌تر شد، دست به دست هم دادند تا جایی که در هر خانه و هر جمعی، صحبت از رفتن است؛ رفتن جوانان که برای دستیابی به آینده‌ای بهتر و روشن‌تر، خود را برحق و مجبور به رفتن می‌بینند. مهاجرت که روزگاری بیشتر شامل فرار مغزها بود، در این روزها و سال‌ها، تبدیل به پدیده‌ای شده است که حتی بسیاری، بدون تحصیلات دانشگاهی، راهی راه دور و دراز مهاجرت به سرزمین‌های ناشناخته می‌شوند؛ به عبارتی، این شرایط بیشتر به یک «فرار همگانی» شباهت پیدا کرده است! از هر کدام که بپرسید فقط می‌خواهد برود؛ چه به شکل مهاجرت تحصیلی، مهاجرت کاری یا مهاجرت از طریق پناهندگی. افزایش آمار پناه‌جویان و پناهندگان ایرانی در سال‌های اخیر، درخواست بالای ویزای کاری و استارت‌آپی و تحصیلی و کاهش چشمگیر درصد تمایل بازگشت مهاجران ایرانی به کشور، نشانه و هشداری است که اگر مسئولان مربوطه به‌موقع چاره‌اندیشی نکنند و نخواهند با تغییر شیوه حکمرانی و تأمین کامل حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی و بهبود رفاه و معیشت مردم، تغییری را در سطح جامعه به وجود بیاورند، دور از انتظار نخواهد بود که این «فرار همگانی»،  تبدیل به یک سیل شود.

کسب چارک اول

 به هر حال، تداوم این روند در چند دهه اخیر و افزایش تمایل به مهاجرت در این سال‌ها، موجب کاهش احساس همبستگی ملی در کشور شده است و روز به روز، بر آمار ناامیدان و دلسردشدگان نسبت به تغییر و بهبود شرایط افزوده می‌شود. به همین دلیل، شاهد آن هستیم که بر اساس آمارهای سالنامه مهاجرتی ایران، رتبه کشور ما در پذیرش و ارسال مهاجر به جهان، در سال ۲۰۲۰ در چارک اول قرار می‌گیرد. با توجه به خسارت‌های هنگفت مادی و معنوی افزایش مهاجران ایرانی و نشانه‌هایی از قبیل کاهش ۱۶۰ هزار نفری داوطلبان آزمون کارشناسی ارشد در سال جاری، جای تعجب است که دولتمردان و مسئولان کشور، به جای شناخت درست مسئله و تغییر روش‌های حکمرانی و اتخاذ تدابیر تشویقی برای جوانان، دست به اقداماتی می‌زنند که از پیش، سرنوشت آن مشخص است. در همین ارتباط، متأسفانه تصور می‌شود افزایش چندین برابری هزینه آزادسازی مدارک تحصیلی یا توقف برگزاری آزمون «آیلتس» (آزمونی به عنوان شرط ضروری برای کسب پذیرش تحصیلی در دانشگاه کشورهای دیگر) در ایران، می‌تواند مانع از مهاجرت جوانان تحصیل‌کرده شود. باید گفت یکی از دلایل ترغیب بیشتر به مهاجرت، انجام همین روش‌هاست که موجب شده سن مهاجرت کاهش یابد و بسیاری از والدین، فرزندان خود را از سنین پایین‌تر به کشورهای دیگر بفرستند و خود نیز به دنبال آنان راهی شوند. به هر حال، با این تصمیم‌گیری‌های بی‌توجه به دلایل و ریشه‌های بروز بحران، فقط به این نتیجه می‌رسید که مسئولان عزیز همچنان سرنا را  از سر گشادش می‌نوازند!