|

دو روی سکه اقتصاد مهاجرت

...غروب که می‌شد خسته و کوفته، از سر کار برمی‌گشت و هنوز غذایی مختصر از گلویش پایین نرفته، همچون ۱۰، ۱۲ نفر همشهری‌هایش، در گوشه‌ای از اتاق، از شدت خستگی به خواب می‌رفت و خواب می‌دید. خواب می‌دید همسر و فرزندانش به او لبخند می‌زنند و با چشمانی نگران، منتظر بازگشت او هستند تا با پولی که در مدت مهاجرتش با کار سخت و سنگین به دست آورده است، زندگی بهتری را برای آنان رقم بزند.

منوچهر محمدشمیرانی

...غروب که می‌شد خسته و کوفته، از سر کار برمی‌گشت و هنوز غذایی مختصر از گلویش پایین نرفته، همچون ۱۰، ۱۲ نفر همشهری‌هایش، در گوشه‌ای از اتاق، از شدت خستگی به خواب می‌رفت و خواب می‌دید. خواب می‌دید همسر و فرزندانش به او لبخند می‌زنند و با چشمانی نگران، منتظر بازگشت او هستند تا با پولی که در مدت مهاجرتش با کار سخت و سنگین به دست آورده است، زندگی بهتری را برای آنان رقم بزند. این تصویر، تصویر آشنا و ملموسی از بسیاری از مهاجران اقتصادی است که در وطن خویش، یا کاری پیدا نمی‌کنند یا دستمزدهایشان آن‌قدر کم است که تکافوی زندگی آنها را نمی‌دهد. این تصویر می‌تواند تصویر مهاجری از یک روستا یا شهر کوچک به شهری بزرگ باشد، یا تصویر یک مهاجر هندی و بنگلادشی به کشورهای حوزه خلیج فارس، یا تصویر یک مهاجر ترک به کشور آلمان یا شاید هم تصویر یک ایرانی در کشوری در گوشه‌ای از دنیا!

قصه مهاجرت

به‌یقین، قصه مهاجرت را تنها برای ایرانی‌ها ننوشته‌اند و تا جایی که بشر به یاد دارد، حدیث کوچ و مهاجرت، قصه پرغصه انسان از ابتدا تاکنون بوده و شاید تا همیشه دنیا هم باشد. تا زمانی که مبادلات انسان‌ها براساس «پول» نبود، آنان بیشتر به دنبال سرزمین‌هایی با آب‌وهوای بهتر و شکار بیشتر می‌گشتند. چرخ روزگار گشت و گشت تا شاهد بزرگ‌ترین مهاجرت داوطلبانه مردم در سال‌های ۱۸۵۰ تا ۱۹۱۴ شد. مهاجرت وسیعی که سالانه، حدود یک میلیون نفر، خود را به سرزمین جدیدی می‌رساندند و بانک جهانی هم در گزارشی به مهاجرت حدود ۱۰ درصد جمعیت جهانی در این دوره زمانی اشاره کرده است. تأثیر این مهاجرت وسیع را می‌توان در تغییر ترکیب جمعیتی بسیاری از کشورهای نیم‌کره غربی جهان مشاهده کرد؛ برای مثال، حدود ۱۵ درصد از جمعیت ایالات متحده آمریکا، خارجی‌های متولد کشورهای دیگر و بیشترین تعداد این مهاجران نیز از اروپا بودند و تقریبا هم‌زمان با مهاجرت اروپاییان، مهاجران چینی و ژاپنی نیز آمدن به سواحل غربی آمریکا را از طریق هاوایی آغاز کردند.

جدی‌شدن اقتصاد مهاجرت

شاید آغاز توجه جدی به اقتصاد مهاجرت -که رشته جدیدی از علم اقتصاد نیز به شمار می‌رود- را بتوان سال‌های پس از جنگ جهانی دوم دانست. کشورهای اروپایی که در حال بازسازی کشورهایشان بودند، مرزهای خود را به روی مهاجران گشودند تا بتوانند بازسازی اقتصادشان را زودتر به سرانجام برسانند. مهاجران ترک در آلمان را می‌توان یکی از قابل‌توجه‌ترین مهاجران پس از جنگ جهانی دوم دانست. براساس گزارش سازمان بین‌المللی مهاجرت، تعداد کل مهاجران در سراسر جهان در دو قرن اخیر، با افزایش قابل توجهی همراه بوده است. آمار مهاجران در سال ۲۰۰۰، معادل ۱۵۰ میلیون نفر، در سال ۲۰۱۰ معادل ۲۱۴ میلیون نفر بوده و در سال گذشته به ۲۸۱ میلیون نفر رسیده است و به عبارتی، بیش از سه درصد از جمعیت کره زمین را مهاجران تشکیل می‌دهند. بدون تردید، یکی از عوامل اصلی محرک مهاجرت در دنیا، عوامل اقتصادی است. به گفته سازمان بین‌المللی کار، حدود نیمی از جمعیت کل مهاجران بین‌المللی، خانه و کاشانه خود را به امید یافتن شغل یا فرصت‌های شغلی بهتر ترک می‌کنند. جنگ یا آزار و اذیت‌های سیاسی و مذهبی هم جزء دلایل اصلی مهاجران برای ترک وطن خویش به شمار می‌رود. از نمونه‌های جدیدی که در این زمینه می‌توان به خاطر آورد، جنگ داخلی سوریه است؛ جنگی که حاصل آن، مرگ بیش از ۲۰۰ هزار نفر و گریختن بیش از پنج میلیون نفر به عنوان پناهنده به کشورهای همسایه و اروپایی بود.

ویژه‌بودن ایرانیان مهاجر

درحالی‌که بسیاری از مهاجران کاری در جهان (از بیش از 10 میلیون مهاجر هندی در عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس و آمریکا تا مهاجران ترک و کشورهای دیگر)، بیشترین مقدار دستمزد و درآمد خویش را به کشورشان می‌فرستند و به نوعی، مهاجرت آنان موجب تقویت بنیه اقتصادی کشورشان می‌شود، این موضوع، درخصوص مهاجران ایرانی کمتر صدق می‌کند. برخلاف بسیاری از کشورها، نسبت مهاجران پولدار و ثروتمند و تحصیل‌کرده ایرانی، با مهاجران ایرانی به عنوان نیروی کار ساده، تفاوت بسیار معناداری دارد. درصد اصلی مهاجران ایرانی را در طول چند دهه اخیر، مهاجران تحصیل‌کرده یا دارای بنیه مالی خوب تشکیل می‌دهد. بر مبنای پژوهش‌های انجام‌شده توسط سازمان برنامه و بودجه و مرکز پژوهش‌های مجلس در سال‌های گذشته، ارزش سرمایه ایرانیان مهاجر تا چهار هزار میلیارد دلار برآورد شده که به تعبیری، به اندازه چهار برابر صادرات نفت ایران در طول یک قرن است. براساس این پژوهش‌ها، ثروت ایرانیان مقیم خارج در سال ۱۳۸۶ حدود ۱۳۰۰ میلیارد دلار و ثروت ایرانیان مقیم آمریکا به تنهایی بالغ بر ۹۰۰ میلیارد دلار بوده است. این برآورد در سال ۱۳۹۴، به حدود سه تا چهار هزار میلیارد دلار افزایش یافته بود که حدود ۱۰ برابر تولید ناخالص داخلی ایران به حساب می‌آمد. در همین ارتباط تخمین زده می‌شود ثروتی که توسط ایرانیان در آمریکا مدیریت می‌شود، بالغ بر دو هزار میلیارد دلار باشد.

پخش پول ایرانی‌ها

بدی ماجرا این است که جدا از ثروت بیش از دو هزار میلیارد دلاری که ایرانیان در آمریکا مدیریت می‌کنند و پول فراوانی که ایرانیان در کشورهای مختلف اروپایی و آسیایی دارند، در مورد ایرانیان، برخلاف بسیاری از کشورهای مهاجرفرست، به جای ورود ارز و تقویت اقتصاد داخلی، به دلیل سیاست‌های نادرست اقتصادی و اجتماعی، بیشتر می‌توان شاهد مسیر یک‌طرفه‌ای از خروج سرمایه بود. در سال‌های اخیر، بخش قابل‌توجهی از سرمایه ایرانیان مهاجر، به سوی کشورهای در حال توسعه رفته است. مقصد درصد زیادی از سرمایه‌های خارج‌شده از ایران، کشورهای امارات متحده عربی، کویت، قطر، عمان و... بوده است. فقط در سال ۲۰۱۳ (10 سال پیش)، حدود ۸۰ هزار شرکت ایرانی در دوبی حضور داشتند و هزاران ایرانی در بخش مسکن و بورس دوبی سرمایه‌گذاری کرده بودند.

 مالزی، ترکیه، ارمنستان و گرجستان هم از جمله کشورهایی هستند که در سال‌های اخیر، بخش قابل‌توجهی از سرمایه و پس‌انداز ایرانیان مهاجر را جذب کرده‌اند. همه اینها در حالی است که گویا هر رئیس‌جمهوری که در ایران بر سر کار می‌آید، بدون توجه به دلایل و ریشه‌های خروج روزافزون آدم‌ها و سرمایه‌ها و بدون وجود یک اراده قوی برای رفع مشکلات رونق سرمایه و جذب ایرانیان از طیف‌های گوناگون در اداره کشور، فقط پرونده توان مالی ایرانیان مهاجر را در اختیارش قرار می‌دهند. او هم در فرصت یا مناسبتی با ایرانیان مهاجر می‌نشیند و با لبخند وعده‌هایی می‌دهد و حرف‌هایی می‌زند تا شاید توجه و اطمینان آنان را برای سرمایه‌گذاری در وطن مادری‌شان جلب کند. ولی معلوم نیست کجای کار می‌لنگد که در دهه‌های اخیر ایرانیان ثروتمند خارج از کشور، نه وعده‌های داده‌شده را باور کرده‌اند و نه لبخند مقامات رسمی کشور را.