|

زبان‌شناسی و فضا و زمان

«زبان‌شناسی سوسور» با عنوان فرعی ساختارگرایی و پدیدارشناسی، عنوان کتابی است از بئاتا استاوارسکا که به‌تازگی با ترجمه سهند الهامی در نشر مرکز منتشر شده است. نویسنده کتاب استاد گروه فلسفه‌ دانشگاه اورگن آمریکا است و در این اثر با استناد به مدارکی که بعضی از آنها به‌تازگی کشف شده‌اند، نشان می‌دهد که کتابی که پس از مرگ سوسور به نام او به چاپ رسیده در واقع تا چه حد با آرای او متفاوت است.

شرق: «زبان‌شناسی سوسور» با عنوان فرعی ساختارگرایی و پدیدارشناسی، عنوان کتابی است از بئاتا استاوارسکا که به‌تازگی با ترجمه سهند الهامی در نشر مرکز منتشر شده است. نویسنده کتاب استاد گروه فلسفه‌ دانشگاه اورگن آمریکا است و در این اثر با استناد به مدارکی که بعضی از آنها به‌تازگی کشف شده‌اند، نشان می‌دهد که کتابی که پس از مرگ سوسور به نام او به چاپ رسیده در واقع تا چه حد با آرای او متفاوت است. این کتاب درواقع راهنمایی است که مخاطبی بینارشته‌ای را در نظر دارد و بازتابی است از تحولات اخیر مرتبط با وجاهت و میراث دوره‌ زبان‌شناسی عمومی‌ (۱۹۱۶). کتاب رابطه‌ میان مطالب دوره با منابع دست‌اول خود سوسور را که بعضا تا همین اواخر در دسترس نبوده‌اند، به‌صورت انتقادی بررسی می‌کند. همچنین توجه ویژه‌ای به جفت‌های تقابلی می‌شود: دال و مدلول، لانگ (نظام زبان) و پارول (گفتار)، هم‌زمانی و درزمانی؛‌ مواردی که نشان ‌مهر ساختارگرایی در سرتاسر علوم انسانی شده‌اند. این کتاب بر میراث سوسور در ساختارگرایی (و پساساختارگرایی) از یک‌سو و پدیدارشناسی از سوی دیگر -دو سنت فلسفی اصلی قرن بیستم- پرتو می‌افکند و شاهدی است بر آنکه زبان‌شناسی سوسوری امروز در دهه‌ سوم قرن ۲۱ همچنان مطرح است. بخش اول کتاب شامل نُه فصل است که به کلیات بحث و وجاهت دوره زبان‌شناسی عمومی می‌پردازد. فصل دوم طرح کلی پیشرفت‌های اخیر در زبان‌شناسی سوسوری را ترسیم می‌کند؛ نشان می‌دهد که محققان تفسیر ساختارگرایانه پذیرفته از زبان‌شناسی سوسوری را نقد کرده، بر پیچیدگی آن افزوده‌اند و وجاهت خود دوره را چالش کشیده‌اند. پژوهشگران مغایرت‌های متعدد میان ویرایش پس از مرگ 1916 و مطالب مرجع از «ناخلاس» زبان‌شناس را آشکار کرده‌اند. نویسنده می‌گوید به لطف دسترسی به بعضی نوشته‌های خود سوسور که اخیرا پیدا شده‌اند، اکنون این امکان وجود دارد که به بینش‌های بیشتری در زبان‌‌شناسی عمومی دست یافت. فصل سوم کتاب بر فرایند نوشتن و مرور «دوره» به مثابه دکترین رسمی پرتو انداخته است. نویسنده می‌گوید دو ویراستار و سایه‌نویس، آلبر سشوئه و شارل بایی، نقش مریدان سوسور را پس از مرگ استاد تصاحب کردند و حق نوشتن کتابی به خواست خود و به نام او را برای خود قائل شدند. فصل چهارم بحث را به راهبردی ویرایشی محدود می‌کند که تلقی زبان به‌عنوان تنها ابژه صرف مطالعه زبان‌شناختی را تحمیل کرد. فصل‌های پنجم و ششم به شرح تأثیرگذار دلبخواهی بودن دلالت زبانی می‌پردازند. فصل هفتم مطالعه انتقادی «دوره» را بسط می‌دهد تا شامل تفسیر تأثیرگذار دریدا از این متن بنیادین شود. فصل هشتم با پرداختن به رابطه متقابل میان هم‌زمانی و درزمانی، مرور دکترین سوسوری را تکمیل می‌کند. فصل دهم نشان می‌دهد که ساماندهی ویرایشی محتوای «دوره» در تثبیت اولویت نظام سهیم بوده و این کار با قرار‌دادن آن بالاتر از تکثر تجربی زبان‌های موجود صورت گرفته است. بخش دوم کتاب از سه فصل تشکیل شده و میراث «دوره» در فلسفه و علوم انسانی معاصر را بررسی می‌کند. در بخشی از کتاب درباره تحولات اخیر زبان‌شناسی سوسوری آمده: «دوره زبان‌شناسی عمومی در توسعه روش‌های ساختاری در علوم انسانی (فلسفه، مردم‌شناسی، زبان‌شناسی، روانکاوی و نظریه ادبی) نقشی اساسی داشته است. فرض پایه آن این است که دلالت فرهنگی را می‌توان در قالب نظام‌های نشانه‌ای نسبتا خودمختار و خودسامانِ درون جهان اجتماعی مطالعه کرد. دوره، با تمرکز گسترده بر دلالت، مطالعه نظام‌مند، جامع و موشکافانه کلیت فرهنگی انسانی را ممکن کرد. دوره مجموعه‌ پایه‌ای از جفت‌سازی‌های تقابلی معرفی می‌کند میان وجه دلالت‌دهنده و دلالت‌شونده نشانه، میان نظم زبان (لانگ) و گفتار (پارول) و میان هم‌زمانی و درزمانی. رویکرد مذکور این امکان را فراهم می‌کند که بتوان هر پدیده انسانی را بر اساس نظامی قاعده‌مند از روابط تباینی و ترکیب‌ساز میان عناصر دلالت‌کننده مطالعه کرد. با این حال در شصت سال گذشته، پژوهشگران وجاهت خود دوره را چالش کشیده‌اند. پیش‌تر تلقی این بود که دوره صرفا بازنویسی درسگفتارهای سوسور درباره زبان‌شناسی عمومی است، اما ترکیبی از آثار انتقادی و دسترسی مستقیم به دست‌نوشته‌های خصوصی سوسور باعث می‌شود دوره مورد تردید قرار گرفته و از نو بررسی شود».

«آهنگ افلاک» با عنوان فرعی سفری در فضا و زمان، عنوان کتابی است از کارل سگین که با ترجمه احسان سنایی‌اردکانی در نشر مرکز منتشر شده است. مترجم در پیشگفتارش نوشته که اکنون که کتاب به فارسی منتشر نمی‌شود، بیش از چهار دهه از انتشار ویراست نخست «کیهان» می‌گذرد و در این مدت جهان علم و ترویج علم افق‌هایی را پشت‌ سر گذاشت که آن زمان به تصور هم نمی‌آمد:‌ «گسترش رسانه اینترنت و دسترسی همگانی به گجت‌های هوشمند امروزه موقعیتی را خلق کرده که روزآمدترین اخبار علمی تلویزیون نیز هم‌اینک در بهترین حالت اطلاعاتی تکمیلی را در اختیار مخاطب علاقه‌مند قرار می‌دهد. کتاب کیهان نیز که در ابتدا به عنوان تکمله‌ای بر سریال تلویزیونی کیهان: سیاحتی شخصی به نویسندگی و اجرای کارل سگین، استاد وقت اخترشناسی در دانشگاه کرنل نیویورک و به قلم او منتشر شد، حال با رشد کمی و کیفی محتوای مستندهای علمی، طبیعتا دیرزمانی است که از زیر سایه همتای تلویزیونی خود خارج شده و به پیروی از ضوابط یک متن ادبی، حیاتی مستقل اختیار کرده است. این سرنوشت برای آثار کلاسیک داستانی یا فلسفی که هریک در زمینه‌ای سیاقی خلق می‌شوند اما به مرور زمان بر محتوای خودبسنده و بی‌زمان‌شان استوار می‌مانند قابل پیش‌بینی است، اما برای کتابی به قصد ترویج علم، که آن‌هم به معرفی یکی از منعطف‌ترین و متحول‌شده‌ترین علوم اهتمام دارد، اتفاق بعیدی بود». مترجم می‌گوید جایگاه منحصربه‌فرد کتاب و سریال «کیهان»، در آثار ترویجی علم تنها به زبان شیوا و سبک نویسنده مربوط نیست، بلکه دست‌کم به دو دلیل دیگر هم هست: یکی احاطه کم‌نظیر سگین بر سیاق تاریخی و اجتماعی پیدایش نگرش علمی در جوامع پیشامدرن؛ و دیگری تلقی تکاملی او از معرفت علمی که آن را پاسخی افق‌گشا به نیازهای زمانه و کیفیتی از انسان‌بودن ما می‌داند. از هر دو زاویه، علم اخترشناسی بستری منحصربه‌فرد را برای پیشبرد مقاصد کلی‌تر نویسنده در کسوت یک مروج علم عرضه می‌کند؛ چراکه صرف‌نظر از سطح ترقی علم، این رشته علمی در نگاه مخاطب عام همواره با دو پیش‌داوری مخدوش همراه بوده است و مواجهه نویسنده با این پیش‌داوری‌‌ها در طول کتاب، زمینه را برای پذیرش بهتر رویکرد تاریخی و انسان‌شناختی او فراهم می‌کند: «اولا از آنجا که اخترشناسی با موضوعاتی فرازمینی و اغلب ورای ظرف تجسم انسان عجین بوده، فرض می‌شود که رشته‌ای است ماهیتا متفاوت از سایر رشته‌های علمی که پیشینه‌ای پیراسته و مستقل از احوالات جهان را نیز از سر گذرانده؛ و ثانیا به دلیل همین تفاوت ماهوی، فرض می‌شود آن جهلی که علم اخترشناسی عیانش می‌کند نیز کیفیتی فرازمینی، عرفانی و بی‌ارتباط به کار و بار بشری دارد که تنها به کار تأملات روان‌پالای فرد می‌آید». سگین اما با شرح کشاف خود بر فرازهایی از تاریخ معرفت تجربی، سلسله‌گام‌های کوچکی را از پشت غبار ادوار نمایان می‌کند که هرکدام در بستری و جغرافیایی متفاوت راه به درک فعلی انسان از آسمان گشوده‌اند. و در این میان، خود نیز با طرح گمانه‌زنی‌هایی درباره مجهولات نجومی اوایل دهه 1980، سهم خود از این سلسله‌گام‌ها را در بین سطور کتاب به بوته تاریخ می‌سپارد تا خواننده امروزی اثر در آستانه دهه 2020 (یا هر زمان دیگر)، شاهد کارآمدی آشکار روش علمی در برابر نگاه اساطیری و خرافی به امور باشد. مصداق این تلاش، فرض هم‌اینک اثبات شده (اما در آن زمان جنجالی) نویسنده در فصل چهارم کتاب است در توضیح دلیل گرمای نامتعارف سطح سیاره زهره. او این فرضیه را با الهام از یافته‌های شماری از اقلیم‌شناسان دهه 1970 درباره احتمال نقش اثر افسارگسیخته گلخانه‌ای بر افزایش دمای متوسط زمین‌ و در شرایطی مطرح ساخت که نه فقط این تشخیص در‌خصوص زمین هنوز در جامعه علمی وقت چندان جدی گرفته نمی‌شد، بلکه تا دسترسی به نخستین تصاویر ماهواره‌ای از سطح زهره نیز هنوز پانزده سال فاصله بود. تأثیر این نگاه ذوابعاد بر نگارش این کتاب را از‌جمله می‌توان در دو فصل پایانی آن مشاهده کرد که سگین تحت تأثیر سایه شوم نزاع هسته‌ای ابرقدرت‌ها در اوج جنگ سرد، جهل سیاسیون زمانه را به جهلی گسترده‌تر نسبت به سرشت و سرنوشت تمدن پیوند می‌زند. در بخشی از توضیحات پشت جلد کتاب آمده: «ما امروزه به شیوه‌ای کاری و قابل برای درک جهان رسیده‌ایم که علم نام دارد. علم از جهانی چنان پرسن‌وسال و چنان گسترده پرده برگرفته که در نگاه اول انگار امور بشری در آن پشیزی بیش نیست. ما از کیهان فاصله گرفته‌ایم. چیزی شده گویی دور از دسترس و بی‌ربط به دغدغه‌های روزمره. ولی علم نه فقط فهمیده که کیهان عظمتی سرگیجه‌آور و هیجان‌انگیز دارد و نه فقط اینکه در دسترس فهم آدمی هم هست، بلکه ما هم به مضمونی حقیقی و ژرف جزئی از این کیهانیم؛ اینکه زاده‌ی‌ آنیم و سرنوشت‌ ما سخت به آن گره خورده. اساسی‌ترین و ناچیزترین رویدادهای بشری ریشه در کیهان و خاستگاه‌های آن دارد. آهنگ افلاک یا همان کیهان به کندوکاو در همین منظر کیهانی اهتمام دارد».