اقتصاد تعرفه
باز هم تعرفههای پزشکی برای سال آینده مورد بحث و توجه قرار گرفته است. امسال در شرایطی که بحران اجتماعی و اعتراضات، بسیاری از موضوعات دیگر را تحتالشعاع قرار داده، موضوع تعرفههای پزشکی هم از نظرها دور مانده است. اعتراضات گویی فرصتی طلایی برای فرار از پاسخگویی مسئولان فراهم آورده است.
باز هم تعرفههای پزشکی برای سال آینده مورد بحث و توجه قرار گرفته است. امسال در شرایطی که بحران اجتماعی و اعتراضات، بسیاری از موضوعات دیگر را تحتالشعاع قرار داده، موضوع تعرفههای پزشکی هم از نظرها دور مانده است. اعتراضات گویی فرصتی طلایی برای فرار از پاسخگویی مسئولان فراهم آورده است.
اقتصاد اجتماعی تعرفه، به معنای تعادل و توافق بخشهای مختلفی که در این قضیه نقش دارند، گروههایی متعدد و بسیار بیش از مسئولان را شامل میشود. اقتصاد و تعادلی علیه سلامت مردم! بله علیه سلامت مردم و نه درآمد پزشکان؛ چراکه تعرفه پایین ضرورتا همراه با درآمد پایین نیست و در بسیاری موارد ممکن است درآمد بیشتری داشته باشد. مسئولان با عدم درک خود از ریشههای مشکلات سلامت، تنها به مدیریت گذرای خود میاندیشند و قهقرای پیشرو برایشان اهمیتی ندارد. تنها با تعرفههای میکروسکوپی است که میتوان سیستم سلامت و بیمارستانهای دولتی و دانشگاهی را در تنگنای شدید و با استفاده از کار بردهدارانه اداره کرد. درک میکنند یا نه خیلی، مهم نیست.
مهم آن است که تعرفههای پایین یعنی سهم کمتر سلامت از بودجههای دولتی و عقبماندگی روزافزون از سیستم روزآمد و بینالمللی طب که نیازمند منابع مالی متناسبی است. تعرفههای واقعی کابوس بیمههاست. واقعیکردن آنها نیازمند سیستم نظارتیای است که فاقد آن هستند و بدون آن نظارت هم افزایش تعرفه هیچچیز را اصلاح نخواهد کرد. نظارت کیفی قطعا چنان درجاتی از حیفومیل (بارها بیش از هزینه واقعیکردن تعرفه) و لفتولیس را نشان خواهد داد که همه تعجب خواهند کرد.
در همین حال دولت کارشناسان خود را وامیدارد بر همین زمینههای سست برای پزشک خانواده و سیستم ارجاع و هزار رؤیای دیگر برنامه بنویسند. باورکردنی نیست. آنها هم به جای تذکر این نکته برنامههایی مطول بدون درنظرگرفتن این اشکال اساسی تهیه میکنند!
سازمان نظام پزشکی با عدم درک این نکته که تنها اتحادیه شغلی پزشکان است (یکی از سه پایه سازمان) به جای استفاده از اختیارات قانونی خود مثل تمام اتحادیههای پزشکان در دنیا، دستور مستقیم به پزشکان برای به اجرا گذاشتن هزینه تمامشده ویزیت که خود محاسبه کرده است (دومین آن سه پایه) و همزمان تشدید نظارت بر کیفیت خدمات (پایه سوم) نمیدهد. هرساله با دولت به توافق رسیده و درصدی بسیار نامتناسب با نرخ تورم اعلام میکند. خاطره تلخ و تاریخی سازمان در استفاده از اهرمهای قانونیاش این وجه از سه پایه اصلی سازمان را به تعطیلی کشانده است. سازمان نقش خود را در رهنموددادن به پزشکان فراموش کرده و از نیروی عظیم خود در هدایت پزشکان در متابعت یا عدم متابعت از دستورالعملهای غیراخلاقی استفاده نمیکند. نقش خود بهعنوان اتحادیه صنفی پزشکان را بازی نمیکند. حتی یک بار در تاریخ سالهای اخیر از پزشکان نخواسته است در یک مسئله خاص رفتاری به جانب اخلاق ولو برخلاف قانون اتخاذ کنند و به همین دلیل در ایفای وظیفه خود در حفظ کیفیت سلامت هم ناکام بوده است.
انجمنهای پزشکان عموما و بنا بر تعریف در کشور ما انجمنهای علمی هستند و نه صنفی. فعالیت صنفی این انجمنها به خاطر فشار مسائل صنفی و عدم ایفای این نقش توسط سازمان نظام پزشکی است. این انجمنها به دلیل عدم اختیارات لازم و محافظهکاری افراطی جامعه پزشکی که به آن اشاره خواهم کرد، اصولگرایی لازم برای حفظ کیفیت سلامت در بحث تعرفه را ندارند و چون آنها هم موضوع را بیشتر از زاویه درآمد میبینند، کار را با بیانیه و درخواست سرهمبندی میکنند.
ما پزشکان هم در بحث تعرفه رفتاری در پیش میگیریم که در نظر اول محافظهکاری افراطی است، اما اگر اندکی دقیقتر بنگری خالی از حفظ منافع نیست. اصولگرایی لازم ولو با پرداخت هزینههایی برای اصلاح سیستم سلامت در وجود ما نیست. از همان ابتدا به کارهایی هرچه دورتر از گوهر اصلی طب رو میآوریم و در هر رشته هم به دنبال کارهایی عملی و پولساز میرویم؛ از کار پزشکی به معنای معاینه و شرح حال و دردشنیدن و توصیهکردن در همان تخصص رو برگردانده و به کار با این یا آن دستگاه رومیآوریم، بهجای اصلاح روندی که به ناکجا رفته، خود به ناکجا رفته و حالش را میبریم. حتی در اصلاح تعرفه هم تنها به جنبه درآمدی آن میاندیشیم. حتی وقتی جوهره اصلی کارمان ویزیت را پشیز ارزیابی میکنند، تنها کافی است تعداد پشیزها را نشمرند و بر آن و بر کارهای عملیای که میکنیم نظارت نکنند. تنها کافی است به ما اجازه دهند کیفیت کارمان و کیفیت زندگیمان را که به هم وابستهاند فدای چندین و چند سکه کنیم! با این کار حتی بدون آنکه بدانیم امکان کار و فعالیت از جوانان را سلب میکنیم و با کسب درآمد بدون اصلاح تعرفه، اجازه میدهیم بیمارستانهای دولتی و دانشگاهی هم که دریافتهایشان به هر حال تحت تأثیر واحد تعرفه خدمات انسانی است هرچه بیشتر و بیشتر تنگدست شوند.
عرصه عمومی هم در این اقتصاد به تعادل رسیده و در جهت قربانیکردن سیستم سلامت نقش کمی ندارد. میتوانید روشنفکر روزنامهنگار با یک منتقد اجتماعی باشید، در همهچیز اظهارنظر کنید، اما به سلامت که میرسید حتی مبنای اقتصادی این سیستم را هم به پزشکان مربوط کنید. اصلا میتوانید منکر اقتصاد در سیستم سلامت شوید. میتوانید همه عوامل خارج از اختیار پزشکان را نبینید و نبینید که مجامع علمی کشور کوچکترین نقشی در سازماندهی سیستم سلامت کشور ندارند و به این نکته هم دقت نکنید که دستمزد نیروی کار در کشور ما تنها کالا یا خدمتی است که قطعنظر از کیفیت، محل ارائه و خصوصیات کسی که این خدمت را ارائه میدهند، قانونا یک عدد ثابت است!
میتوانید با مروری بر آخرین پرداختهای خود به آخرین طبیبی که مراجعه کردهاید و شاید طبیبی غیرنسخهنویس بوده است، یک مقایسه ساده با فیش حقوقی دانشگاهیتان و اهمیتی که قطعا آموزشهای شما برای جامعه دارد، تصمیم خود را برخلاف جهت اصلاح سیستم سلامت بگیرید. کسانی که اقتصاد محور داناییهای ایشان هستند و ارتباط نرخ گندم و سیستم کشاورزی را درک میکنند، ارتباط تعرفههای میکروسکوپی و برنامهریزی برای سیستم سلامت را درک نمیکنند و از آن مهمتر هیچ درخواستی هم برای تعبیه سیستم نظارت کیفی بر کار سلامت مطرح نمیکنند.