درباره مستند «مرز» ساخته آلیس توماسینی که در سالگرد جنگ روسیه و اوکراین در 50 کشور جهان ازجمله ایران اکران شد
جادهها و آدمها
مستند «مرز» با دشتی از گلهای زرد زیر آسمان آبی آغاز میشود که به وضوح یادآور پرچم اوکراین است و صدای زنی که از پشت تلفن با مادرش تماس میگیرد. بعد چهره این زن را هم میبینیم؛ یکی از پنج زنی که در این فیلم راوی هستند و قهرمان فیلم هم به شمار میروند، هرچند همه آن زنانی که در فیلم میبینیم، با چنان ترس و وحشتی مواجه شدهاند و جان سالم به در بردهاند که شایسته عنوان قهرمانی هستند.
صوفیا نصرالهی: مستند «مرز» با دشتی از گلهای زرد زیر آسمان آبی آغاز میشود که به وضوح یادآور پرچم اوکراین است و صدای زنی که از پشت تلفن با مادرش تماس میگیرد. بعد چهره این زن را هم میبینیم؛ یکی از پنج زنی که در این فیلم راوی هستند و قهرمان فیلم هم به شمار میروند، هرچند همه آن زنانی که در فیلم میبینیم، با چنان ترس و وحشتی مواجه شدهاند و جان سالم به در بردهاند که شایسته عنوان قهرمانی هستند. توماسینی سراغ وجهی از این جنگ رفته که کمتر به آن پرداختهاند، اما تماشایش دلگرمکننده است؛ نقش آدمهای معمولی که وسط بازیهای سیاسی جهان تمام انرژیشان را روی انسانیت و حقوق بشر میگذارند و شاید تلاشهایشان کوچک به نظر برسد، ولی از دهها بیانیه بیفایده تأثیرگذارتر هستند. پنج زن اوکراینی در سنین مختلف که قبل از این ماجراها به مجارستان مهاجرت کرده بودند، تصمیم میگیرند هرکدام به طریقی به پناهجویان اوکراینی کمک کنند. مادر یکی از آنها هنوز در اوکراین است و علیرغم درخواست دخترش که میگوید حاضر است به کمکش برود و او را بیرون بیاورد، به لحاظ ذهنی و فیزیکی آماده این سفر دشوار نیست. این مادر را در طول فیلم نمیبینیم، اما حضورش به اندازه آن کودکان زیبای بیگناه که با مادرهایشان به مجارستان فرار کردهاند، احساسبرانگیز است. در یکی از مکالمات تلفنی میگوید که این سفر یکروزه نخواهد بود و به همین دلیل سفر دشواری است که باید پیش از اقدام به آن، توانش را جمع کند. دختر این زن برای بچهها اسباببازی میخرد و در مرز آنها را سوار اتوبوسها میکند و شمارهاش را به پناهجویان میدهد تا در این سفر سخت همراهشان باشد. قصه این زن که آغازگر فیلم است، کنار قصه دختران راننده جذابترینشان بود. این دختران جوان زیر ۲۰ سال از اوقات فراغت و زندگی راحتشان میگذرند و یاد میگیرند که چطور کامیونها و ماشینهای سنگین را برانند تا مایحتاج اوکراینیها را به آنها برسانند. یکی از آنها خاطرهای میگوید از مسیرهای مینگذاریشده و اینکه وقتی در هوای خوب از جادهها عبور میکنی، مسئله یک چیز است، اما وقتی باران میزند و جاده خیس است، هر لحظه امکان انحراف ماشین سنگین و رفتن آن روی مین وجود دارد. آنها میگویند اگر در جبهه حضور داشته باشند، راحتتر است؛ چون لااقل اگر روی مین کشته شوند به خانوادهشان غرامتی پرداخت خواهد شد و با این حال باز هم به کارشان ادامه میدهند. مستند توماسینی هرچند گفتوگومحور است، اما حراف نیست. چند موتیف تصویری دارد: پاهایی که از پلههای اتوبوسها بالا و پایین میروند که نشانهای از رفتن و هجرت است. حرفزدن با موبایل که ما آدمهای آن طرف خط را نمیبینیم، اما تأثیرشان روی آدمهای اینسمتی مشخص است. همانطور که اتفاقی که در سرزمین مادری میافتد، هر جای دنیا که باشی تو را تحتتأثیر قرار میدهد و مهمتر از همه جاده؛ جادهای در مجارستان که به مرز ختم میشود و آدمهای فیلم مدام در آن در رفتوآمد هستند. مستند «مرز» در سالگرد حمله روسیه به اوکراین به صورت گسترده در جهان اکران شد و در ایران نیز به همت سفارت ایتالیا افتتاحیه آن صورت گرفت. فیلمی که خاطرات آدمهایش برای ما که خودمان هشت سال خانههایمان بمباران میشد، آشنا و احساسبرانگیز است.