|

لزوم ایجاد تفکری نو در لیگ برتر

فوتبال ایران برای ماندن در کورس رقابت با کشورهای عربی نیازمند یک تفکر نو، سازنده و به دور از جناح بازی است. در سال‌های اخیر و با توجه به تغییرات فیزیکی و ساختاری در کشورهای آسیایی، شاهد تغییر محسوسی در سبک مدیریت، مربیگری، تفکر حرفه‌ای فوتبالیست‌ها، سیستم‌سازی مناسب و توجه کافی به فوتبال پایه نبوده‌ایم

لزوم ایجاد تفکری نو  در لیگ برتر

بهرام حیدری‌رامشه: فوتبال ایران برای ماندن در کورس رقابت با کشورهای عربی نیازمند یک تفکر نو، سازنده و به دور از جناح بازی است. در سال‌های اخیر و با توجه به تغییرات فیزیکی و ساختاری در کشورهای آسیایی، شاهد تغییر محسوسی در سبک مدیریت، مربیگری، تفکر حرفه‌ای فوتبالیست‌ها، سیستم‌سازی مناسب و توجه کافی به فوتبال پایه نبوده‌ایم. در حالی که سایر کشورهای آسیایی سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف سخت‌افزاری و نرم‌افزاری کرده‌اند. این روزها شاهد سرمایه‌گذاری‌های کلان کشورهای عربی در حوزه فوتبال هستیم. از خرید باشگاه‌های معتبر اروپایی مثل منچسترسیتی، نیوکاسل، پاری‌سن‌ژرمن و دیگر تیم‌های معتبر در لیگ‌های اروپا تا انجام سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های خود از جمله ساخت ورزشگاه‌های باکیفیت و خرید بازیکنان باکیفیت. اوج این سرمایه‌گذاری‌ها برگزاری جام جهانی قطر با مبلغ چشمگیر یک میلیارد دلار و ساخت ورزشگاه‌هایی با استانداردهای جهانی بود. کشور عربستان هم با خرید بازیکنان سطح اول اروپا مثل رونالدو و برگزاری مسابقات فوتبال در بالاترین سطح اروپا در کشورش، تلاش خود را برای عقب‌نماندن از دیگر کشور عربی انجام داده و درصدد گرفتن مجوز برگزاری جام جهانی نیز هست. گرچه تا اینجا هم موفق به گرفتن میزبانی جام باشگاه‌های جهان شده است. استخدام بازیکنان بزرگی مثل رونالدو، قراردادهای بزرگ مالی با مسی که به‌عنوان سفیر ورزشی این کشور فعالیت کنند هم از دیگر اقدامات این کشور است. در شرق آسیا هم ژاپن و کره با برنامه‌ریزی‌های بلندمدت، رؤیاهای بزرگی در سر دارند که نمونه کوچک آن موفقیت آنها در جام جهانی و صعود از دور گروهی مسابقات بوده است. این در حالی است که تیم‌های ایرانی کماکان درگیر پرونده‌های مالی مربوط به قراردادهای بازیکنان خارجی و دریافت مجوز حرفه‌ای برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا هستند. حتی تعلل در انتخاب سرمربی تیم ملی می‌تواند صدمات جبران‌ناپذیری به انسجام و موفقیت‌های آینده تیم ملی وارد کند. در فوتبال پایه هم که تیم المپیک نزدیک به نیم‌قرن است نتوانسته به مسابقات المپیک صعود کند. توفیق چشمگیری هم در سایر رده‌های پایه صورت نگرفته است. تیم‌های باشگاهی هم که نزدیک به سه دهه است نتوانسته‌اند در آسیا قهرمان شوند. اگر به فوتبال اروپا نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که رده سنی بازیکنان تأثیرگذار در اکثر لیگ‌های معتبر، مربوط به بازیکنان زیر ۲۵ سال می‌شود.

شاید لازم است نگاه حرفه‌ای‌تری به فوتبال در ایران شود وگرنه به‌زودی باید شاهد افول موفقیت در رده ملی و ازدست‌دادن جایگاه‌های نخست باشیم که سال‌هاست در اختیار تیم ملی است. حتی در صادرکردن لژیونر هم به نسبت کشورهای شرقی آن‌چنان موفق عمل نکرده‌ایم و موفقیت بازیکنانی مثل سردار آزمون و مهدی طارمی مرهون استعداد آنهاست نه سیستم باشگاهی منظم و موفق. بجاست که مدیران باشگاه‌ها به جای تلاش برای تصاحب صندلی مدیریت، نگاه سیستمی و بلندمدتی به همه فعالیت‌های مربوط به یک تیم فوتبال داشته باشند و با تفکر حرفه‌ای درباره مسائل درون زمین و بیرون زمین برخورد کنند. مربیان باشگاه‌ها هم باید بیشتر بر بازیکنان جوان تمرکز کنند. در لیگ کشورمان کمتر بازیکنی وجود دارد که سن پایینی داشته باشد و در تیم باشگاهی خود تأثیرگذار باشد. یاسین سلمانی و محمد عمری و محمد محبی هم جزء استثناها هستند. متأسفانه بازیکنان جوان به دلیل عدم تفکر حرفه‌ای سبک زندگی ورزشی درست یا سایر مشکلات، بعد از مدتی اثرگذاری خود را از دست می‌دهند. اتفاقی که برای مجاهد خذیراوی، پیام صادقیان و محسن مسلمان افتاد. رشفورد، امباپه، فیل فودن، هالند و دیگر ستاره‌های موفق اروپا میانگین سنی پایینی دارند. از طرف دیگر بازیکنان مسن مانند زلاتان، مودریچ، رونالدو و مسی هم با توجه به اینکه بالای ۳۵ سال دارند کماکان موفق عمل می‌کنند که می‌توان دلیل آن را فقط در یک موضوع جست‌وجو کرد و آن زندگی حرفه‌ای ورزشی است. چیزی که شاید در فوتبال ایران خیلی جدی گرفته نمی‌شود و بازیکنان کمی مانند سیدجلال حسینی هستند که تا سن بالا کماکان مؤثر باشند.

با توجه به شرایط رقابتی پیش‌آمده در فوتبال آسیا، سه پیشنهاد برای شرایط فعلی فوتبال در سطح باشگاهی ایران داریم:

اول اینکه مدیران باشگاه‌ها به فکر ساخت یک سیستم موفق باشند تا یک تیم موفق. سیستم موفق با تغییر مدیر یا سرمربی یا رفتن یک ستاره، از بین نمی‌رود و به حیات خود ادامه می‌دهد. اتفاقی که در تیم یونایتد و جدایی رونالدو افتاد. این کار می‌تواند با بازنگری در مدت‌زمان قراردادهای بازیکنان بااستعداد، راه‌اندازی و پیگیری تیم‌های پایه، استفاده از پیش‌کسوتان همان تیم‌ها برای هدایت تیم‌های پایه، جذب استعدادیابان حرفه‌ای و طرح‌ریزی یک برنامه بلندمدت سه یا پنج‌ساله باشد. انجام این فعالیت‌ها باید واقعی باشد و در حد شعار صورت نگیرد. دورتموند در حوزه استعدادیابی سال‌هاست موفق بوده و بازیکنان باکیفیت را به اروپا معرفی کرده و تاد بولی، مالک چلسی هم قراردادهای بیش از پنج سال برای بازیکنان جوان تنظیم کرده که بتوانند سال‌ها تأثیرگذار باشند.

دوم اینکه مربیان باشگاه‌ها از استعدادهای جوان در تیم‌های امید استفاده کنند و لزوما به جذب بازیکنانی که به‌ صورت مقطعی نیاز تیم را رفع می‌کنند اکتفا نکنند. استعدادهای جوان فوتبال در صورت حمایت بعضا می‌توانند حتی خیلی بیشتر از بازیکنان خارجی که به فوتبال ما می‌آیند اثرگذار باشند. نمونه آن هم محمد عمری بازیکن جوان پرسپولیس است که به محض شکوفاشدن آن کاری را که لوکادیا با آن همه هیاهو را انجام می‌داد، به شکل بهتری انجام داد.

سوم اینکه باشگاه‌ها از نفراتی برای نظارت بر سبک زندگی حرفه‌ای بازیکنان تیم استفاده کنند. کسانی که خودشان زندگی حرفه‌ای موفقی داشته‌اند. نظارت این پیش‌کسوتان و جریمه‌های انضباطی واقعی باعث شکوفاشدن هرچه بهتر بازیکنان می‌شود. لوکا مودریچ و زلاتان نمونه بارز یک سبک زندگی حرفه‌ای موفق ورزشی هستند که در این سن بسیار درخشان عمل می‌کنند. برای مثال سیدجلال حسینی گزینه بسیار مناسبی برای انجام این فعالیت در تیم پرسپولیس، مجید بصیرت در سپاهان و خسرو حیدری در تیم استقلال است. سایر تیم‌ها هم قطعا بازیکنانی در این سطح داشته‌اند.