|

تکنوکراسی؛ متغیر توسعه یا مذبح عدالت

در باب تکنوکراسی و تکنوکرات‌ها انواع تأملات و آرای گوناگون داخلی تا به امروز منتشر شده که عمده آن از منظر انتقادی متبادر شده است. خیل عظیمی از نام‌بردگان، تکنوکراسی را روح غربی می‌دانند که در جسم افراد قرار می‌گیرد و بنیان ادراکی و آزادگی انسان را به شکلی ماشینی و غیرمعنوی درمی‌آورد. این توضیح بسیار کوتاه جان کلام عمده افراد منتقد مکتب تکنوکراسی است.

در باب تکنوکراسی و تکنوکرات‌ها انواع تأملات و آرای گوناگون داخلی تا به امروز منتشر شده که عمده آن از منظر انتقادی متبادر شده است. خیل عظیمی از نام‌بردگان، تکنوکراسی را روح غربی می‌دانند که در جسم افراد قرار می‌گیرد و بنیان ادراکی و آزادگی انسان را به شکلی ماشینی و غیرمعنوی درمی‌آورد. این توضیح بسیار کوتاه جان کلام عمده افراد منتقد مکتب تکنوکراسی است. بنابراین ضروری است برای درک ژرف‌تر از معایب و مزایای تکنوکراسی به توضیح نص صریح این تفکر به اختصار بپردازیم. یکی از پدیده‌های تاریخی که از نیمه اول قرن نوزدهم متأثر از انقلاب صنعتی در تمدن غربی ظهوری چشمگیر داشت، تکنوکراسی یا به‌اصطلاح فارسی فن‌سالاری است. تکنوکرات‌های غربی طبقه اجتماعی هستند که از منظر تفکر و اندیشه اومانیست بوده و گرایش بسیاری به بورژوازی دارند. تکنوکراسی از ترکیب واژه‌های یونانی TEKHNE (فن و هنر) و KRATOS (قدرت و حکومت و فرمانروایی) ایجاد شده است. این ایده در سال ۱۹۱۹ میلادی توسط ویلیام هنری اسمیت، ژورنالیست آمریکایی معرفی شد و ماهیت وجودی آن بر این مهم استوار است که با توجه به اینکه شاکله توسعه امروزه بشر، «علم» است، کارگزاران و سیاست‌مداران که نقش اصلی ریل‌گذاری توسعه‌محور را ایفا می‌کنند، باید از میان اندیشمندان و اهل فن انتخاب شوند و سکان اداره کشور را به دست بگیرند. هسته اولیه و اصلی توسعه‌دهنده این ایده در سال ۱۹۳۲ میلادی در چارچوب آکادمیک و دانشگاهی تحت عنوان «کمیته تکنوکراسی» و در دانشگاه کلمبیا ایالات متحده متولد شد. کمیته مزبور اساس فلسفه تکنوکراسی را مبتنی بر آرا و نظریات هووارد اسکات (مهندس آمریکایی و بنیان‌گذار جنبش تکنوکراسی)، هنری گانت (مهندس مکانیک آمریکایی، خالق مدل معروف مدیریت پروژه تحت عنوان نمودار گانت، Gantt Chart) و تورستن وبلن (زاده ۱۸۵۷ و متوفی ۱۹۲۹ میلادی، اقتصاددان و جامعه‌شناس برجسته آمریکایی) بنیان نهادند. در اینجا باید توضیح دقیقی از «اهل فن» ارائه دهیم تا بتوانیم درک درستی از حکومت تکنوکراتیک داشته باشیم. اهل فن به افرادی اطلاق می‌شود که تحصیل‌کرده و در رشته تخصصی خود به حدی از خبرگی و تجربیات عملی رسیده‌اند که می‌توانند در پروسه اجرا منفعل نباشند و نقشی مولد ایفا کنند. برای تکنوکرات یا اهل فن می‌توان ویژگی‌هایی را به شرح ذیل تعریف کرد:

1- هوادار تکنوکراسی، کارشناس فنی و به‌ویژه فردی که اقتدار و سلطه مدیریتی را اعمال و جاری می‌کند.

2- فردی که اهرم‌های فرماندهی مؤثر بر مکانیسم قدرت را در دست دارد.

3- عضو حکومت یا کارمند عالی‌رتبه‌ای که مأموریت حکومتی و اداری خود را منحصرا بر اساس مطالعه تئوری‌های اقتصادی انجام می‌دهد و به عناصر متغیرهای انسانی توجه کافی ندارد.

4- صاحب فن یا فن‌مداری که قدرت مسلط یا اقتداری را در جامعه صنعتی احراز کرده باشد و به اداره زمینه‌هایی از زندگی اجتماعی بپردازد که در حوزه تخصص او قرار ندارد.

با تأمل بر توصیفات فوق، تا حدودی درمی‌یابیم که تکنوکراسی چیست و تکنوکرات چه شخصیت و ویژگی‌هایی دارد. ماهیت تکنوکرات استفاده از ابزارها به شیوه پراگماتیستی و هدف تکنوکرات در‌صورتی‌که با علم مغایرتی نداشته باشد و امکان‌پذیر باشد، به هر وسیله‌ای تحقق بخشیده می‌شود. در اینجاست که باب تعارض آرمان‌گرایان با عمل‌گرایان گشوده می‌شود. از منظر آرمان‌گرایان رسیدن به هدف با استفاده از هر وسیله‌ای (مطابق نقل‌قول معروف نیکولو ماکیاولی که می‌گوید «هدف وسیله را توجیه می‌کند») دور از فلسفه اخلاق است و انسان و جامعه را به ورطه بی‌اخلاقی می‌رساند. برای مثال کارگزار برنامه‌ریزی می‌کند که در یکی از شهرها باید قیمت تمام‌شده زندگی یک فرد به اندازه‌ای باشد که فقط طبقه متوسط رو به بالا که عمدتا سرمایه‌دار یا صاحب فن، حرفه و علم‌اند در آن زیست کنند. در این ایده طبقه ضعیف با مخاطرات جدی روبه‌رو شده و قرارداد اجتماعی فی‌مابین ملت و دولت به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد. اما در نهایت چون هدفی بزرگ‌تر برای یک تکنوکرات (ورژن غربی) ترسیم شده، هرگونه مخاطرات، حواشی و معارضت‌های اجتماعی جلودار نخواهد بود؛ زیرا تکنوکرات عمل‌گراست و هر ایده‌ای را که با علم مخالفت نداشته باشد، عملیاتی می‌کند. در اینجاست که باید ببینیم آیا فرد تکنوکرات که قدرت عملیاتی‌‌سازی ایده‌ها را به‌خوبی داراست، برای جامعه مضر است یا پر‌فایده؟ آیا تکنوکرات نمی‌تواند پراگماتیست، متخصص، اهل فن، کاردان و از طبقه الیت باشد، هوش و آموزه‌های سیاسی نیز داشته باشد، از طرفی به اخلاقیات پایبند باشد؟ آن‌قدر غیرقابل‌باور نیست که تکنوکرات هم آرمان‌هایی اخلاقی داشته باشد؛ بنابراین می‌توان عنوانش را «اصول تکنوکراتیک» گذاشت و اصل و اساس آن را این‌گونه ترسیم کرد که هرگونه ایجاد مخاطرات در هر شکل و سیمایی برای فرد‌فرد جامعه از هر طبقه، رنگ، پوست و نژاد، ممنوع و امری مردود است. با این تفسیر باز هم وجود تکنوکرات با تعریف جدید تحت عنوان «تکنوکرات اخلاق‌مدار» مضر است یا پرفایده؟ در عصر حال‌حاضر ما حضورش به‌شدت مورد ‌نیاز است یا خیر؟ آیا تکنوکراسی با ترسیم جدید مذبح عدالت است یا پیروان آن می‌توانند در چارچوب عدالت، توسعه را برای جمهور هر ملیتی فراهم آورند؟ قضاوت با شما.