|

غزل اجتماعی، از مشروطه تا امروز

ویراست تازه کتاب سه‌جلدی «غزل اجتماعی معاصر» که اخیرا در انتشارات دیدآور منتشر شده است، به شکل‌گیری غزل اجتماعی در شعر معاصر از مشروطه تا امروز می‌پردازد.

غزل اجتماعی، از مشروطه تا امروز

شرق: ویراست تازه کتاب سه‌جلدی «غزل اجتماعی معاصر» که اخیرا در انتشارات دیدآور منتشر شده است، به شکل‌گیری غزل اجتماعی در شعر معاصر از مشروطه تا امروز می‌پردازد. این کتاب که با تألیف مهدی مظفری‌ساوجی در سه‌ جلد تدوین شده است، روند تحولات ژانر غزل اجتماعی را بررسی می‌کند و مباحثی پیرامون غزل مطرح می‌کند و در ادامه به شاعران غزل‌سرا پرداخته و نمونه اشعار برجسته این گونه هنری را آورده است. جلد نخست شامل هفت مقاله، به بررسی و تحلیل غزل در ادبیات فارسی، با تمرکز بر نوع اجتماعی این قالب، از ابتدا تا‌کنون پرداخته است. در ادامه گفت‌وگوی مفصل گروس عبدالملکیان با مهدی مظفری‌ساوجی درباره شعر اجتماعی ادبیات فارسی، به نقل از «رادیو فرهنگ»، منتشر شده. مؤلف در فصل‌های بعدی کتاب، ضمن چهار مجلد، گزیده‌ غزل اجتماعی معاصر را از 1285 (انقلاب مشروطه) تا 1332 (کودتا)، از 1332 تا 1357 (انقلاب اسلامی) و از 1357 تا 1400 آورده است. این کتاب بعد از انتشار و تجدید چاپ‌های متعدد، مورد توجه بسیاری از اهالی قلم و شعر قرار گرفت و صاحب‌نظرانی نظیر منوچهر آتشی، بهاءالدین خرمشاهی، مرتضی کاخی، اسماعیل خویی، مفتون امینی، محمدعلی بهمنی، منصور اوجی و دکتر عبدالحمید به معرفی و تحلیل آن پرداختند که برخی از این نظرات در مؤخره‌ چاپ اخیر آمده است. منوچهر آتشی در مقاله‌ مفصلی که بعد از انتشار چاپ نخست این کتاب در سال 1384، در روزنامه‌ «شرق» منتشر کرد، با اشاره به اینکه اثر فوق مورد توجه و تحسین دکتر شفیعی‌کدکنی قرار گرفته و داوری او می‌تواند حجت باشد، به معرفی و تحلیل آن پرداخت. چاپ اخیر این کتاب با تجدیدنظر اساسی در بخش مقالات و در انتخاب غزل‌ها منتشر شده است. به مناسبت انتشار ویراست تازه این کتاب، روز یکشنبه هفتم اسفند‌ماه جلسه‌ای برگزار شد که در آن صاحب‌نظران به بررسی این اثر پرداختند. مظفری‌ساوجی درباره ویراست تازه این کتاب گفت که یک سال زمان برده و محدوده زمانی غزل‌ها که در ویراست نخست، از دوره 1285 تا 1384 یعنی از دوره مشروطه تا پایان دوره اصلاحات بوده، تا سال 1400 گسترش یافته است. این تغییرات و بازنگری مفصلی که در ویراست تازه «غزل اجتماعی معاصر» صورت گرفته است، حجم کتاب را که هشتصدوپنجاه صفحه بود، به حدود دو برابر افزایش داده است. او همچنین به فراطیفی‌بودن کتاب اشاره می‌کند، اینکه تمام تلاش بر این بوده که از همه شاعران اندیشه‌ورز غزل‌سرا، به‌تناسب آثار و تأثیرشان، غزل در کتاب بیاید. در ادامه متن سخنرانی‌های «شب غزل اجتماعی معاصر ایران» را می‌خوانید.

 

روایت اول 

شراب خانگی ترس محتسب‌خورده

شمس لنگرودی:  آفرینش و تألیف در حیطه ادبیات، به‌ویژه شعر و رمان، «عرق‌ریزان روح» است. در زمینه‌های دیگر، مسئله کمی فرق می‌کند؛ به این معنا که مثلا در کارهای غیرهنری مثل فوتبال چندین نفر دست به دست هم می‌دهند و با تمرین و مرارت کار را به نقطه‌ای مطلوب می‌رسانند. یا در سینما یکی فیلم‌نامه می‌نویسد، یکی کارگردانی می‌کند، یکی نورپرداز است، یکی موسیقی فیلم با اوست و همین‌طور به‌تناسب، طیفی از آدم‌ها دست به دست هم می‌دهند و اثری را پدید می‌آورند. در واقع یک کار جمعی است. از این نظر، در تمام مدتی که کار انجام می‌شود به‌رغم سختی، تفنّن و تفریحی هم در کار است و از طرفی، کارهایی از این دست، اغلب بازتاب بیشتری هم دارد. امّا در ادبیات این‌طور نیست؛ شما در اتاقی نشسته‌اید و خودتان همزمان هم نویسنده‌اید، هم کارگردان، هم بازیگر، هم نورپرداز، هم مسئول موسیقی و در مجموع، همه کارها به عهده خودتان است، آن‌هم روی صفحه‌ای سفید. به این معنی است که آقای ساوجی، آفرینش و تألیف را پوست‌کندن می‌داند و قلم را همان چاقویی که نویسنده یا شاعر باید با آن پوست خودش را بکند.

یادم هست وقتی نوجوان و جوان بودیم، می‌گفتیم خوش به حال شاعران و نویسندگان که در اتاقی می‌نشینند و در خلوت خود به نوشتن مشغول‌اند. بله، لذت‌بخش است، امّا چند روز؟ یک‌ هفته؟ یک‌ ماه؟ یک‌ سال؟ تازه اگر بعدها درونگرا نشوی و تبعات درونگرایی سراغت نیاید، خیلی هنر کرده‌ای! واقعاً این دیگر خلوت نیست، انزواست. خوب، تنهایی دو جور است: یکی خلوتی که سازنده است و دیگری انزوایی که سابنده. خیلی باید هنر کرد که چنین تنهایی کُشنده‌ای آدم را از پا درنیاورد. اگر این کار جدی باشد سخت‌تر است. احمد شاملو همیشه می‌گفت در مملکت ما اهل ادبیات دوجورند: یک عده کار می‌کنند و عده‌ای هم کارشان این است که نگذارند گروه اول کار کنند. درست می‌گفت! تازه بعد از انتشار کار، یعنی بعد از آنکه از خلوت و انزوای کار خلاص شدی، باید منتظر انکار باشی. شاملو می‌گفت کارکردن در کشورهایی مثل ما تونل‌زدن در کوه ناممکن‌هاست. همه منتظرند کاری دربیاید تا انکارش کنند! خوب، انکار خیلی راحت‌تر است! بنابراین، این پوست‌کندنی که جناب مظفری گفتند کاملاً درست است. من کم‌و‌بیش در جریان زیر و بم شعر امروز هستم، اما واقعا بسیاری از اسامی و شعرهایی که آقای مظفری در کتاب‌شان آورده‌اند، نشنیده بودم و تعجب کردم که این‌همه شاعر خوب هست و گاهی از چشم ما پنهان می‌ماند.

اول اینکه مقدمه درخشانی نوشته‌اند و به‌نوعی نقشه راه و مسیر کتاب در همان صفحات آغازین اثر مشخص ‌شده است. حافظ را بزرگ‌ترین شاعر سیاسی ایران گفته‌اند که حرف درستی است. دلیلی داشته که گفته «شراب خانگی ترس محتسب‌خورده». وجودش سراسر سیاست بود و می‌دانست که سیاست عرصه ریاورزی و تزویر است و برای برملاکردن ابعاد و زوایای چنین موجودی، ناگزیر باید به شعر متوسل شد. اینکه جوهر شعر او سیاسی است، به یک معنا از همین مسئله نشأت می‌گیرد. در واقع همین مسئله باعث شده که جوهر شعرش سیاسی شود.

یک نکته دیگر که باید درخصوص این کتاب و عنوانی که آقای ساوجی برای آن انتخاب کرده بگویم تناقضِ میانِ «غزل» و «موضوع اجتماعی» است. چون غزل ذاتاً «عاطفی» است و وقتی «اجتماعی» می‌شود عموماً از وجه عاطفی فاصله می‌گیرد یا عاری می‌شود. مگر آنکه شاعر ناخودآگاه حواسش به این مسئله باشد و عاطفه و جامعه توأمان در شعرش پدیدار شود، وگرنه شعر ضربه‌اش را از همین پاشنه آشیل می‌خورد و به‌اصطلاح، با خداوندِ خود می‌میرد. در واقع، عاطفه، خشکی و خشونت مسائل اجتماعی و سیاسی صِرف را می‌گیرد و اثر را به نوعی انعطاف و لطافت می‌رساند. به همین دلیل پاره‌ای از غزل‌های اجتماعی، به دلیل بی‌توجهی به این مسئله، بیشتر شبیه شوخی از کار درمی‌آیند و به‌محضِ انتشار فراموش می‌شوند. زیرا غالباً موضوع‌اند و شعر نیستند. موضوع چیست؟ این موضوع است:

هر که دارد امانتی موجود

بسپارد به بنده وقت ورود

گر که نسپارد و شود مفقود

بنده مسئول آن نخواهم بود

طبیعتاً این شعر نیست و حرفی معمولی است که به آن وزن داده شده. این حرف ساده را نمی‌توان به بعضی‌ها فهماند. بله، اجتماعی است و از شنیدنش ناراحت هم می‌شویم امّا این نظم‌نویسی‌ها را نمی‌توان به پای شعر گذاشت. چون شعر بخشی از وجودش همین «شراب خانگی ترس محتسب‌خورده» است. ارزش این مصراع به موضوع نیست بلکه به ترکیب و شعریّت آن است. بنابراین، وقتی می‌گوییم شعر اجتماعی، اول باید شعر باشد، بعد اجتماعی، وگرنه خیلی‌ها شعر می‌گویند و ما می‌شنویم و ناراحت هم می‌شویم اما شعریّتی در کار نیست. یعنی خودِ موضوع الزاماً یک اثر را به شعر تبدیل نمی‌کند.

وقتی کتاب مهدی مظفری‌ساوجی را نگاه کردم دلم سوخت که چه‌قدر شاعر خوب هست که شعرهای‌شان در غبار روزگار امروز و گرفتاری‌های زیاد گم شده و صدای‌شان شنیده نمی‌شود. ارزش کتاب آقای مظفری این است که غبارها را کنار زده‌اند و چنین شاعرانی را از غربت درآورده‌اند. نمی‌شود این شعرها را در همه‌جا یافت. غزل اجتماعی، مثل هر نوع شعر دیگری که متکی به دغدغه‌های جامعه و مردم است، باید عاطفی باشد و مسیرش از استعاره و رمز بگذرد؛ آن هم استعارات خلّاق. خوشبختانه می‌شود این نوع شعرها را در کتاب ایشان که بسیار زحمت کشیده‌اند، پیدا کرد. حتی امروز با خود فکر می‌کردم که این کتاب می‌تواند گزینه‌ای برای معرفی شعر معاصر ایران به خارج از کشور باشد.

من به کنگره‌های جهانی بسیاری رفته‌ و شعرهای دنیا را شنیده‌ام اما خیلی از شعرهای این کتاب بهتر از آنهاست. فراموش نکنیم که بنیان‌گذاران غزل نو به معنای واقعی فروغ و نادرپور بودند و بعدها محمد ذکایی، منوچهر نیستانی، حسین منزوی و سیمین بهبهانی گام‌های مثبتی در این راستا برداشتند. البته به یک معنا شهریار را هم می‌توان در این فهرست گنجاند. این را هم بگویم که وقتی از شعر معاصر صحبت می‌کنیم، منظور همان اثر انگشت زمانه است که باید روی شعر دیده شود.

و نکته آخر اینکه نباید از نقش فروغ فرخزاد در زمینه نوآوری در غزل‌ غافل شد، اگرچه از او تنها یک غزل به یادگار مانده است. غزلی که حاوی همان درک و دید تازه‌ای است که نیما برای ما به ارمغان آورده. فروغ در این غزل، که البته اجتماعی هم نیست و عاشقانه است، از اصطلاحات شاعران قدیم استفاده نمی‌کند و نگاه تازه‌ای به عشق دارد. من سخنم را با غزل فروغ تمام می‌کنم. این غزل، در واقع استقبالی از ابتهاج است که گویا مجله «تهران مصور» آن را به اقتراح گذاشته بود. من بسیاری از غزل‌هایی را که به استقبال از غزل ابتهاج سروده شده بود، خوانده بودم اما غزل فروغ چیز دیگری است:

چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی

سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را

از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی

دست مرا که ساقه سبز نوازش است

با برگ‌های مرده هم‌آغوش می‌کنی

گمراه‌تر ز روح شرابی و دیده را

در شعله می‌نشانی و مدهوش می‌کنی

ای ماهی طلایی مرداب خون من

خوش باد مستی‌ات که مرا نوش می‌کنی

تو دره بنفش غروبی که روز را

بر سینه می‌فشاری و خاموش می‌کنی

در سایه‌ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت

او را به سایه از چه سیه‌پوش می‌کنی؟

 

روایت دوم

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

علی نصیریان: یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟

کاری که مهدی مظفری‌ساوجی به ثمر رسانده، کار بسیار درخشان و ارزنده‌ای است. چرا؟ برای اینکه به مسائل اجتماعی در حیطه شعر و غزل پرداخته است. البته انعکاس مشکلات و گرفتاری‌های جامعه، همواره در ادبیات سابقه داشته و این‌طور نیست که تنها به زمان ما ارتباط یا اختصاص داشته باشد. شاهد آن نیز همین غزل حافظ است که من در ابتدا خواندم و آقای ساوجی هم آن را به‌عنوان تبرک و تأمل در آغاز کتاب‌شان آورده‌اند. من خیلی حافظ را می‌خوانم و بیشتر با غزل‌های او سر‌و‌کار دارم. حافظ از جمله شاعرانی است که انعکاس مسائل اجتماعی را در غزل‌هایش به‌صورت ایما‌ و اشاره و تعبیرات تمثیلی بیان کرده. مهم‌ترین صفتی هم که بر آن انگشت گذاشته «ریا» است. او ریا را موریانه‌ای می‌داند که می‌خورد، پوچ تا پوچ جامعه را از هم می‌گسلد، بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند، به تشتت می‌انجامد، بیگانگی و جدایی به وجود می‌آورد، باعث می‌شود که اعتماد انسان‌ها نسبت به هم سست شود و از دست برود و درنهایت جامعه متلاشی شود. یعنی باعث گسست اجتماعی و اخلاقی می‌شود. این مسئله درواقع، تکیه‌کلام حافظ بوده و در تمام زمان‌ها از قرنی که او بوده تا امروز جریان داشته است. آقای ساوجی هم در یکی از مقالات کتاب‌شان به این مسئله پرداخته‌اند و ضمن تحلیل شعر حافظ با اتکا به زمانه شاعر، تأثیر مخرب ریا را بر ازهم‌گسیختگی جامعه نشان داده‌اند. البته مسائل آگاهی اجتماعی از مشروطه شروع می‌شود‌ ولی باید توجه داشت که مسائل آن دوره با این دوره متفاوت است؛ در دهه سی شمسی من هفده‌سالم بود و شاگرد کلاس جامعه باربد بودم و دنبال کتاب تئاتر می‌گشتم اما آن زمان فقط یک کتاب تئاتر در ایران بود که آن‌هم «هنر تئاتر» نوشین بود. جالب است که نوشین این کتاب را در زندان نوشته است. یعنی وقتی توسط کمیته مرکزی بازداشت می‌شود و به زندان می‌افتد، این کتاب را آنجا می‌نویسد. در دهه چهل به فاصله ده‌ سال به دلیل ترجمه آثار فرنگی مثل «فن نمایش‌نامه‌نویسی» لاجوس اگری که دکتر مهدی فروغ ترجمه کرده یا نمایش‌نامه‌های کلاسیکی مانند «مولیر»، «راسین»، «حماسه ایلیاد»، «ادیسه» و... آگاهی‌های جامعه اندکی بیشتر می‌شود؛ چون فرهنگ آگاهی‌ساز است. این شب‌های آقای دهباشی و کارهایی که در قالب کتاب یا مجله منتشر می‌کند، حکم همین فرهنگ‌سازی را دارد و خدمت بزرگی به جامعه است. به‌هر‌حال، در دهه چهل آگاهی جامعه بیشتر شد و مسائل اجتماعی ادبیات، به‌ویژه شعر‌ به تئاتر و سینما هم راه یافت. به همین دلیل، سینما و تئاتری متفاوت پا به عرصه نهاد که حاصل آن با آنچه پیش‌تر بر صحنه دیده می‌شد، فرق داشت. یعنی با آنچه قبلا در فیلمفارسی یا تئاتر لاله‌زار شاهدش بودیم. پایه‌گذاران این سینما و تئاتر غیر رایج و نو جوان‌ها بودند.

آن زمان سه نمایش‌نامه‌نویس برجسته ایرانی، یعنی غلامحسین ساعدی، اکبر رادی و بهرام بیضایی ظهور کردند که با آثارشان تئاتر اجتماعی ایران را بنیان نهادند. بارزترین نمایش‌نامه در آن زمان «چوب به دست‌های ورزیل» و «بهترین بابای دنیا» بود. ولی خوب، شعر‌ در‌واقع‌ خیلی جلوتر بود و بسیار پیش‌تر از دوران مشروطه مفاهیم اجتماعی را پی ‌افکنده بود. در دهه چهل، شاعران جدید و جوان با افکاری متأثر از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پیدا شدند و چیزهای تازه‌ای گفتند که تا آن روز سابقه نداشت. در سینما هم کسانی مثل گلستان، مهرجویی، کیمیایی، تقوایی و... آثاری در همین زمینه‌های نو پی‌ افکندند. در نتیجه پرداختن مهدی مظفری‌ساوجی به غزل اجتماعی نکته‌ای بسیار جالب و قابل‌توجه برای ما به‌عنوان مخاطبانی است که در همین جامعه‌ زیسته‌ایم. یعنی جامعه‌ای که از دل آن چنین غزل‌هایی بیرون آمده. اهمیت کار آقای ساوجی در این است که به ما یادآوری می‌کند که چه تاریخی را پشت ِ‌سر گذاشته‌ایم و نباید دردها و دغدغه‌های اجتماعی‌ را فراموش کنیم. کتاب آقای مظفری از این جهت در تاریخ می‌ماند که به ما یادآوری می‌کند که از کجا آغاز کرده‌ایم و متکی به چه سابقه‌ و سنتی هستیم. حافظ را به همین دلیل مطرح کردم که اصلا یک شاعر سیاسی است و اگر کسی به تاریخ روزگار حافظ مراجعه کند، می‌بیند که اغلب غزل‌های او متأثر از مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خودش بوده. اما اینکه چرا شاعران ما همواره به مسائل اجتماعی توجه داشته‌اند در حقیقت ناشی از آگاهی آنها بوده. به عبارتی شاعران از آگاه‌ترین و حساس‌ترین قشرهای جامعه هستند و در این زمینه همواره پیشرو بوده‌اند. پیام‌آوران‌اند. این مسئله، چنان‌که مشهود است‌ در تئاتر و سینمای دهه چهل ما نیز متبلور شده و تا امروز هم ادامه دارد. امروز دیگر آگاهی جوان‌ها با توجه به اینترنت و ارتباطات اجتماعی جدید، علاوه بر آنکه قابل کنترل نیست، بسیار گسترده و تأثیرگذار شده است. با یک جست‌وجوی ساده در کامپیوتر به کتاب و مقاله یا آثار هنری، اعم از موسیقی، فیلم و... دست می‌یابند. چشم، گوش، فهم و شعور دارند و می‌بینند و می‌آموزند و بعد طبیعتا اگر اوضاع بر وفق مرادشان نباشد، اعتراض می‌کنند. امروزه اطلاعات و مسائل اجتماعی چیزی است که عیان است؛ یعنی شما تا چشم به هم بزنید یک خبر در سطح وسیع، پخش شده. در نتیجه اطلاعات و آگاهی جوان امروز با دوره ما اصلا قابل مقایسه نیست. به همین دلیل، من فکر می‌کنم در این دوران، شاعران ما خیلی پرمعناتر شعر خواهند گفت. در پایان واقعا ستایش می‌کنم از بیست‌‌ سال عمری که مهدی مظفری‌ساوجی گذاشتند و این تألیف را انجام دادند.

 

روایت سوم

یک جامعه دموکراتیک ادبی

عبدالحمید ضیایی: کسی مثل اروین یالوم، روان‌درمانگرِ قصه‌محوری است که برای بیان مفاهیم روانکاوی و روان‌درمانگری ناچار از پناه‌بردن به داستان است و حاصل آن می‌شود: «وقتی نیچه گریست»، «مسئله اسپینوزا»، «درمان شوپنهاور» و امثال اینها. بنابراین تصورِ به‌سرآمدنِ روزگار ادبیات و اینکه ماهِ خیال در محاق فرورفته، ایده نادرستی است. اسطوره‌ها هیچ‌وقت از بین نمی‌روند‌ بلکه تغییر چهره می‌دهند. به همین دلیل همیشه روزگار ادبیات هست و در‌واقع، از ازل تا به ابد فرصت شاعران، هنرمندان و خیال‌پردازان است. غزل اجتماعی معاصر و اساسا شعر اجتماعی همواره به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های شعر اندیشه‌ورز مطرح بوده و خواهد بود. البته در اینکه آیا شعر اجتماعی عنوان درستی است یا نه؟‌ و اینکه آیا باقی انواع شعر از جمله شعر حماسی، غنایی و... حد فاصلی با شعر اجتماعی دارند یا خیر؟‌ و باز اینکه آیا این نوع شعرها با شعر سیاسی هم‌پوشانی دارند یا نه؟ داستان مفصلی دارد که پرداختن به آن مجالی دیگر می‌طلبد. به‌هر‌حال، باید اذعان کرد که شعر اجتماعی به‌عنوان یکی از دغدغه‌های مردم هر روزگاری نمی‌تواند مورد غفلت واقع شود؛ چراکه ما هرگز نمی‌توانیم شعر را از ماهیت اجتماع و زندگی اجتماعی جدا کنیم. در‌واقع شعر، دماسنج یک جامعه است. ما با شعر می‌توانیم تحولات اجتماعی را اندازه بگیریم و رصد کنیم. کتاب «غزل اجتماعی معاصر»، اثر مهدی مظفری‌ساوجی، به‌گمانم یک جامعه دموکراتیک ادبی است. آرمانشهر کوچکی است که در آن صداهای مختلف جامعه‌ به تصویر کشیده شده‌اند. از این جهت به نظر من این کتاب آیینه‌ای برای صداهاست؛ یعنی شما از موافقان و مخالفان یک واقعه اجتماعی شعرهایی را می‌بینید. در این کتاب می‌توانید ببینید که شعر در این جامعه چه‌طور نفس می‌کشد. به‌عبارتی صدای تپش‌های قلب جامعه که گاهی تند می‌شود و گاه کُند و زمانی به هروله می‌افتد، از سینه مشروح این کتاب به گوش می‌رسد. از طرف دیگر شخصیت جناب مظفری‌ساوجی است که دارای صداقتی ستودنی هستند؛ صداقتی که در کنار تواضع و انصاف فکری و درنغلتیدن به ورطه اغراق از طرفی و پرهیز از افراط و تفریط از سوی دیگر، به تألیف و تدوین کتابی بسیار درخشان و خواندنی انجامیده است. در روزگاری که شعر به فرم‌ و بازی‌های زبانی و ایجاد ایسم‌های مختلف و امثال این‌ معانی و بیان لفظی و سطحی محدود شده ما در کتاب مهدی مظفری‌ساوجی با یک آنتولوژی مواجه‌ایم که مجموعه‌ای جامع از شعرهای خواندنیِ متکی به وضعیت و موقعیت تاریخی و اجتماعی سده اخیر را پیشِ‌روی‌مان می‌نهد. مجموعه‌ای که بعد از خواندن آن می‌توانیم هم ذوق و سلیقه ایشان را تحسین کنیم و هم مطمئن باشیم که وقت‌مان هدر نرفته است و چیزی بر ارزش‌های وجودی‌مان افزوده شده.

 

روایت چهارم

انعکاس جامعه در شعر

علی دهباشی: کتاب چهارجلدی «غزل اجتماعی معاصر»، که در 2567 صفحه، به‌ وسیله انتشارات دیدآور منتشر شده، حاصل بیست‌ سال پژوهش، تألیف و تدوین مهدی مظفری‌ساوجی است. در این کتاب غزل فارسی از رودکی تا امروز با تمرکز بر تبارشناسی اجتماعی این نوع ادبی بررسی شده و در ادامه غزل اجتماعی معاصر، از عهد مشروطه تا سال 1400، آمده است؛ با مرجع‌شناخت و نمایه که نشان از دقت‌نظر مؤلف در نگارش و ویرایش کارش دارد. ماحصل، با توجه به ویرایش‌های سختگیرانه مؤلف، کار پاکیزه‌ای از آب درآمده که با اطمینان می‌توان به‌ سراغش رفت و لحظاتِ دلپذیری را با آن گذراند. انتشارات دیدآور نیز در چاپ نفیسِ این اثر، با توجه به صفحه‌آرایی، انتخاب کاغذ، جلد گالینگور و... سنگِ تمام گذاشته است.

درباره کتاب گفتنی بسیار است. کسانی که به پژوهش و تحقیق اشتغال دارند و مقاله نوشته‌اند، می‌دانند که مراجعه به کتابخانه‌ها و جست‌وجو در منابع و مراجع کاری دشوار و توان‌فرساست. گاهی نوشتن یک مقاله ماه‌ها زمان می‌بَرد. در کتاب «غزل اجتماعی معاصر»، علاوه‌ بر مقالات کتاب که حاصل پژوهش در مآخذ فراوانی است، انتخاب غزل‌ها، آن هم از میان صدها، بلکه هزاران کتاب و مجله و جُنگ و... که در بیش از صد سال گذشته منتشر شده، کاری به‌مراتب سخت‌تر است و نیاز به صرف هزاران ساعت زمان دارد که مظفری‌ساوجی از آزمونِ آن، سربلند بیرون آمده. موضوع پژوهش ایشان، اگرچه درست بر لبه سیاست حرکت می‌کند؛ اما سیاست‌زده نشده است. درواقع، مؤلف، در انتخاب غزل‌های کتاب، بیش از هر چیز، به شعریّت توجه داشته و اهتمامی تمام ورزیده که تا حد امکان از انتخاب غزل‌های ژورنالیستی یا به تعبیر دقیق‌تر، غزل‌هایی که گزارشِ اخبار می‌دهند و محمل رخدادهای روزمره‌اند، بپرهیزد. مگر در مواردی که به تعبیر خودش برای نمایاندن سیر طبیعی غزل اجتماعی معاصر ناگزیر بوده است. به‌همین‌دلیل وقتی شما این آنتولوژی را می‌خوانید، تقریبا در همه‌جا با غزل‌هایی مواجه می‌شوید، که پیش و بیش از انعکاس تاریخ اجتماعی سده اخیر و بازتابِ صورتِ جامعه و مردم در آینه خود، شعر هستند. به عبارت دیگر، جامعه در این غزل‌ها از صافی شعر عبور کرده و ناخالصی‌هایش که همانا سیاست‌زدگی و خبربارگی و در واقع روزمرگی است، ته‌نشین شده و به باده‌ای پالوده و خوشگوار رسیده است. به‌همین‌دلیل این غزل‌ها در قالب زمان سرایش خود نمانده و این قابلیت را پیدا کرده‌اند که پای‌شان را از زمان و حتی مکان آفرینشِ خویش بیرون بگذارند و به روزگاران دیگر سفر کنند. ماندگاری آثار هنری در حقیقت، ناشی از همین عامل است.