|

تبارشناسی ایرانیان

فلات ایران دارای سابقه چند صد هزار سال حضور انسان است و یکی از معدود مناطق روی کره زمین است که حضور انسانی ممتد دارد. دکتر حامد وحدتی‌نسب، دکترای انسان‌شناسی دانشگاه ایالتی آریزونا (آمریکا)، استاد‌تمام و مدیر‌ گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس در نشستی که در کافه تاریخ برگزار شد، به بررسی مفهوم‌شناسی واژه ایران و سپس تبارشناسی ایرانیان و دیرینگی سکونت در آن پرداخت.

تبارشناسی ایرانیان

فلات ایران دارای سابقه چند صد هزار سال حضور انسان است و یکی از معدود مناطق روی کره زمین است که حضور انسانی ممتد دارد. دکتر حامد وحدتی‌نسب، دکترای انسان‌شناسی دانشگاه ایالتی آریزونا (آمریکا)، استاد‌تمام و مدیر‌ گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس در نشستی که در کافه تاریخ برگزار شد، به بررسی مفهوم‌شناسی واژه ایران و سپس تبارشناسی ایرانیان و دیرینگی سکونت در آن پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید، متن تلخیص‌شده سخنرانی اوست.  در ابتدای سخن بایستی مفهوم و منظورم از واژه «ایران» را تعریف بکنم تا متوجه شویم درباره کجا و در مورد چه جغرافیایی می‌خواهم صحبت بکنم؟ چون من در تمام مدتی که صحبت خواهم کرد، مدام واژه ایران را به کار خواهم برد. پرسش نخست این است که منظور از ایران یعنی چه؟ آیا مراد این گربه‌ای است که اکنون در سال 1401 در جنوب غرب آسیا قرار گرفته و ما در آن زندگی می‌کنیم؟ یا منظورمان ایران فرهنگی یا هر جایی که تحت تأثیر تمدن ایران واقع شده، است؟ همگی آگاهیم که مرزهای سیاسی در درازنای زمان منقبض و منبسط می‌شدند. زمانی از خوارزم تا مصر تحت سلطه سیاسی ایران بوده و در زمان‌هایی (همانند پایان صفویه) وسعت سیاسی ایران تنها محدود به چند استان بوده است. در اینجا به جهت دوری از پیچیدگی ناشی از این قبض و بسط‌ شدن‌ها و به جهت سادگی کار، زمانی که صحبت از ایران می‌شود، منظورم فلات ایران است. فلات ایران واحدی جغرافیایی است که مابین چندین عارضه محیطی محصور است. در شمال آن البرز و دریای مازندران قرار دارد، سمت چپش می‌شود زاگرس، سمت راستش می‌رود تا افغانستان و در جنوب هم محدود به خلیج فارس و دریای عمان است.

پیشینه نام ایران

این استادتمام افزود: برخی معتقد هستند که وقتی می‌گوییم ایران این کلمه وام‌گرفته از آریایی است یعنی سرزمین آریاها. پس قبل از اینکه آریایی‌ها بیایند به این سرزمین چه می‌گفتند؟ می‌دانیم که سرزمین کنونی ایران قبل از اینکه به صورت یک کشور رسمی در ابتدای قرن بیستم در جامعه بین‌الملل ثبت شود، از جانب غربیان پرشیا یا سرزمین پارس نامیده می‌شد. شایان اشاره است که پیش‌تر نیز و در زمان ساسانیان واژه ایرانشهر به دفعات مورد استفاده قرار گرفته است. ولی عقب‌تر که برویم دیگر این حوزه جغرافیایی لزوما اسمش، اسمی که ما الان می‌گوییم نیست یعنی نامش لزوما ایران نبوده و هر بخشی از آن بسته به زمان و مکان، نامی جداگانه داشته است.

و اما اصل صحبت من: ببینید ما همه‌مان با یک روایت کلاسیک در کتاب‌های مدرسه‌مان اخت گرفته‌ایم یعنی اینکه وقتی که تاریخ می‌خواندیم این‌جور تاریخ را به ما درس می‌دادند که یک سرزمینی هست به نام ایران که در حوالی سه تا پنج هزار سال پیش، اقوامی از مناطق شمالی‌تر دسته‌دسته واردش می‌شدند. گروه‌هایی از این مهاجران در نواحی شمال شرق یا همان خراسان بزرگ ساکن شده و پس از آن به عنوان پارت‌ها شناخته شدند. برخی به سمت مناطق غربی در زاگرس رفته که بعدها ماد نامیده شدند و گروهی دیگر به سمت جنوب در جغرافیایی که الان فارس و خوزستان نامیده می‌شود، قرار گرفتند که سپس پارس خوانده شدند. و سپس تاریخ را از اینجا این‌گونه برای ما درس دادند که شاهنشاهی ماد از به‌هم‌پیوستن شاهک‌نشین‌های کوچک در برابر تهاجمات همیشگی آشور شکل گرفت و سپس داستان برآمدن کوروش هخامنشی و هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، حکومت‌هایی که بعد از اینها می‌آیند تا می‌رسیم به تاریخ معاصر.

این روایت، فلات ایران را همچون دشتی فراخ تصویر می‌کند که هیچ‌کس در آن نیست و سپس با ورود رمه‌داران آریایی‌تبار از قسمت‌های شمالی‌تر مثل جنوب اوکراین و دشت‌های آسیای مرکزی، آرام آرام پرجمعیت شده و همین مردمان بعدها سرمنشأ شاهنشاهی‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی می‌شوند. در واقع هدف من از سخنرانی این است که بگویم این روایت، 99 درصد تاریخ ایران (یا بهتر است گفته شود: پیش از تاریخ ایران) را کاملا نادیده گرفته است. یعنی 99 درصد اتفاقاتی که در پیش از تاریخ (قبل از پنج هزار سال پیش) فلات ایران رخ داده را شما اصلا در این روایت نمی‌شنوید. شاید این پرسشی بجا و منطقی باشد که چرا این‌قدر این روایت خاص پررنگ شده است؟ و اینکه روایت صحیح‌تر که مبتنی بر یافته‌های باستان‌شناسی و تاریخی جدید است، چیست؟ به اعتقاد من سه دلیل عمده در پرتواتر‌شدن روایت نخست نقش داسته است. نخست اینکه زمانی که تاریخ‌نویسان انتهای قاجار می‌خواستند تاریخ ایران را برای خواندن مردم ایران تدوین کنند به نوعی سعی داشتند تا آن حس ناسیونالیسم تضعیف‌شده ایرانی را هم زنده بکنند، به نوعی قصد داشتند به ایرانِ مضمحلِ انتهای قاجار که دیگر از نظر فناوری عقب‌مانده بوده، از نظر بوروکراسی اداری واقعا فاسد بوده و از دنیای مدرن به شدت عقب افتاده بوده، هویتی دوباره ببخشند و از همین روی برایشان هم مهم بود که دست بگذارند روی قسمت‌های باشکوه تاریخ ایران که همان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان هستند. دلیل دیگر این است که واقعا آن موقع اطلاعات باستان‌شناسی چندانی درباره تمدن‌های پیش از هخامنشیان در دست نبود. شما ممکن است بگویید خیلی خوب اینکه برای 150 سال پیش هست ولی ما هنوز هم که هنوز است می‌رویم کتاب‌فروشی، کتاب تاریخ ایران می‌خواهیم بخریم قسمت پیش از تاریخ ایران تنها چند صفحه گنگ و مات است. نکته مهم این است که برای پُرکردن همین چند صفحه در حداقل 20، 30 سال گذشته خیلی کار باستان‌شناسی انجام شده است. بعد شما ممکن است بپرسید که خب حالا اگر در 20، 30 سال گذشته این همه کار انجام شده چرا هنوز قسمت پیش از تاریخ ایران تنها چند صفحه است؟ این دلیل سوم و دقیقا جایی است که من و همکارانم در جایگاه متهم، نشسته‌ایم. این تقصیر ما است یعنی تقصیر من و همکارانم است که هیچ وقت نتایج کاوش‌های باستان‌شناسی را آن‌گونه که شایسته است، عامه‌فهم نکردیم تا وارد کتاب‌های تاریخ عمومی هم بشود. ما باستان‌شناسان عموما تخصصی نوشتیم و در کنفرانس‌های تخصصی خودمان برای همکارانمان صحبت کردیم.

سفر در تاریخ و پیش از تاریخِ کمتر شناخته‌شده

حال به پرسش دوم و اصلی این سخنرانی خواهم پرداخت و اینکه روایت صحیح‌تر که مبتنی بر یافته‌های باستان‌شناسی و تاریخی جدید است، چیست؟ برای سفر در تاریخ و پیش از تاریخِ کمتر شناخته‌شده سرزمینمان، قصد دارم داستان را با هخامنشی‌ها شروع کنم. هخامنشی‌ها که هستند؟ آیا کوروش و داریوش بزرگ دقیقا نوادگان رمه‌داران آریایی بودند که حوالی چهار تا پنج هزار سال پیش از استپ‌های شمالی وارد فلات ایران شدند؟ یا نوادگان اعقاب عیلامیان فارس بودند که زبان و دینشان تحت تأثیر فرهنگ‌های هند و اروپایی (آریایی) دیگرگون شده بوده است؟ شواهد پژوهش‌های متعدد ژنتیکی در تأیید این گزاره است که همواره در طول ادوار پیشاتاریخی و تاریخی گروه‌های جمعیتی انسان وارد فلات ایران شدند و همواره گروه‌هایی نیز از این جغرافیا خارج شدند. اما چرا این‌قدر این فرهنگ‌های وارداتی هند و اروپایی مهم هستند؟ پاسخ ساده است: به این دلیل که اثر فرهنگی که گذاشتند هنوز که هنوز است پابرجاست. آن اثر این است که این زبانی که من الان بدان تکلم می‌کنم و شما هم متوجه می‌شوید که من دارم چه می‌گویم، ریشه در زبانی دارد که نخستین گویشورانش همان اقوام مهاجر بودند و پیش از ورود آنها در جای جای فلات ایران، زبان‌های بومی دیگری بوده که اکنون کمتر اثری از آنها در میان است. مثلا می‌دانیم یکی از آن زبان‌ها، زبان عیلامی بوده که جزء زبان‌های هند و اروپایی که منتسب به این اقوام مهاجر آریایی هست، طبقه‌بندی نمی‌شود.

نکته کلیدی بحث من این است که زمانی که آریایی‌ها وارد فلات ایران می‌شوند فلات ایران خالی از جمعیت و مراکز تمدنی نبوده است. بلکه براساس مستندات متقن باستان‌شناختی دقیقا در بازه زمانی‌ای که اقوام آریایی دارند وارد فلات ایران می‌شوند، این سرزمین هزاران سال بوده که از کشاورزی و دامپروری عبور کرده بوده، روستاهای اولیه در آن شکل گرفته بودند، روستاها به هم‌ پیوسته و شهرها پدید آمده بودند، شهرها بزرگ شدند و دولتشهرها درست شدند. دولتشهرها مکان‌های جغرافیایی بودند که مشتمل بر یک یا بیش از یک شهر و روستاهای اطراف آنها بوده است. این دولتشهرها دارای حاکم، کاهن، خدایان، زبان و بعضا خط بودند. مثال‌های این شهرهای پیش از تاریخی در گستره فلات ایران پرشمار است: تپه سیلک کاشان، تپه حصار دامغان، چغامیش و شوش در خوزستان، کنارصندل جیرفت، شهر سوخته زابل و... .

اکنون می‌دانیم که قبل از ظهور شاهنشاهی هخامنشی‌ در منطقه‌ای که الان مشتمل بر بخش‌هایی از استان‌های فارس و خوزستان است پادشاهی وجود داشته به نام عیلام که خود از چندین شهر به وجود آمده بود که مهم‌ترینشان انشان (تل ملیان در استان فارس) و شوش بوده است. پادشاهی عیلام مبتنی بر مکتوبات به‌جای‌مانده از آن، خط نوشتاری داشته و جالب است که بدانیم خطش یکی از آن خط‌های استثنائی دنیاست که به صورت کاملا مجزا توسط انسان اختراع شده است. عیلام چطور به وجود آمد؟ عیلام خود از به‌هم‌پیوستن دولتشهرهایی که قبلا در این منطقه جغرافیایی بودند پدید آمد. حول و حوش بین پنج تا سه هزار سال پیش بازه زمانی هست که عیلامی‌ها در فارس و خوزستان و بخش‌هایی از زاگرس ساکن هستند و این تقریبا مقارن با زمانی است که امواج مهاجرتی آریایی‌ها وارد فلات ایران شدند. پس دقت بکنید فلات ایران خالی نبوده که اقوام آریایی بیایند پرش بکنند. بلکه مراکز تمدنی متعددی در سرتاسر این پهنه جغرافیایی وجود داشتند. اگر پرسیده شود که ساکنین فلات ایران را قبل از ورود آریایی‌ها چه بنامیم؟ پاسخ من که عاریت‌گرفته از کلام همکارم آقای دکتر مهرداد ملکزاده است، این است که بهتر است آنان را «ایران‌زمینی» خطاب کنیم.

عیلامی‌ها؛ نوادگان جمعیت‌های ایران‌زمینی

عیلامی‌ها از کجا آمدند؟ عیلامی‌ها در واقع نوادگان جمعیت‌های ایران‌زمینی بودند که اجدادشان روستانشین بودند. در باستان‌شناسی یک روستای اولیه مثلا نزدیک به ۲۰۰ نفر جمعیت داشته است (این عدد بسته به اقلیم می‌توانسته بسیار متغیر باشد). در روستاهای نخستین معماری خانه‌ها عموما عین هم است به غیر از یک یا دو خانه که خانه آن کسی است که ما به او می‌گوییم کدخدا. خانه او کمی بزرگ‌تر بوده است. در روستاهای نخستین طبقات اجتماعی آن‌چنان متمایز نشده بوده است و مهم‌ترین ویژگی روستاها این بوده که تقریبا همه مایحتاجش را با کشاورزی و دامپروری تولید می‌کرده است. نشانه‌های روستاهای باستانی که ما در فلات ایران می‌توانیم پیدا کنیم قابل شمارش نیستند. از تپه گنج‌دره، آسیاب، سراب و شیخی‌آباد در کرمانشاه تا چیاسبز در خوزستان و تپه‌های سنگ چخماق غربی و شرقی در شاهرود، تپه چشمه‌علی و پردیس در تهران و زاغه و سگزآباد و ابراهیم‌آباد در قزوین و... و این تازه درصد کوچکی از روستاهایی است که باستان‌شناسان شناختند و رفتند کاوش کردند و منتشر کردند و ما می‌دانیم مربوط به چه بازه زمانی است. بعدا برخی از این روستاها بزرگ‌تر شده و واحدی را به وجود آوردند به نام شهر. شهر فرقش با روستا چیست؟ یکی اینکه بزرگ‌تر است و چند هزار نفر در آن ساکن هستند. ولی از آن مهم‌تر این است که ما در باستان‌شناسی چند ویژگی خیلی خاص در شهر می‌توانیم ببینیم که بفهمیم با یک شهر مواجه هستیم. شهرها گذشته از ابعاد بزرگ‌تر، اماکنی با معماری کاملا متفاوت دارند که مربوط به حاکم یا کاهن آن شهر است. دیگر ویژگی متمایزکننده شهرهای نخستین از روستاها، وجود مشاغل مختلف و طبقات اجتماعی است. شهرنشینان همه‌چیز خودشان را خودشان تولید نمی‌کردند، بلکه بخشی از مواد مورد نیازشان را در داد و ستد با دیگران به دست می‌آوردند؛ بنابراین لزوما تمامی افراد جامعه شهرنشین تولیدکننده غذا نبودند. پس اجداد عیلامیان شهرنشین برمی‌گردد به نخستین روستاییانی که در آن منطقه زندگی می‌کردند. البته نباید فراموش کرد که در زمان شکوفایی عیلام، در دیگر مناطق فلات ایران هم مراکز جمعیتی در شکل شهرنشینی وجود داشته است که به تعدادی از آنها اشاره شد.

روستاییان نخستین در فلات ایران

اکنون زمان پرسش بعدی است و اینکه روستاییانِ نخستین که اجداد شهرنشینانِ سپسین فلات ایران بودند، از کجا آمدند؟ اکنون به مدد پژوهش‌های فراوان باستان‌شناسی پیش از تاریخ در فلات ایران می‌دانیم که اجداد این روستانشینان، جمعیت‌های شکارورز-گردآورندگانی بودند که در جای‌جای فلات ایران از حدود 45 هزار سال پیش پراکنده شده بودند. زندگی شکارورز-گردآورنده مبتنی بر گردآوری دانه‌ها، میوه‌ها، حشرات، شکار و لاشه‌خواری بوده است. مهم‌ترین تمایز شکارورز-گردآورندگان با روستانشینان این بوده که آنان تولید غذا نداشتند و به جای استقرار در یک جا، مدام در حال حرکت و جابه‌جایی بودند. این اجتماعات انسانی حدودا شامل 50 تا 100 نفر بودند و در یک دره یا دره‌های اطرافش مدام پرسه می‌زدند. یعنی مثلا در یک غار یا پناهگاه صخره‌ای یا کنار یک دریاچه‌ یا رودخانه‌ای برای مدتی اقامت می‌کردند و پیرامون آن به شکار و گردآوری مواد غذایی می‌پرداختند.

شواهد حضور این جمعیت‌های شکارورز-گردآورنده از بسیاری از مناطق فلات ایران گزارش شده است. این شواهد شامل آثار بدنی این مردمان در شکل سنگواره و استخوان، ادوات سنگی و بقایای جانورانی است که توسط این مردمان شکار شدند. از جمله اماکن مکشوفه منتسب به این دوره (پارینه‌سنگی) می‌توان به محوطه‌های ذیل اشاره کرد: در سمنان، محوطه‌های میرک، دلازیان، چاه جم، در زاگرس، دره خرم‌آباد لرستان، غارهای قمری، کنجی، یافته و پاسنگر، در کوهدشت لرستان (منطقه هُمیان) در کرمانشاه، غارهای بیستون، دواشگفت، باوه یوان، در فارس غارهای اشگفت گاوی و غار بوف و در سمت شمال ایران، غارهای هوتو، کمربند، علی‌تپه و کمیشان و... .

در فلات ایران پهنه‌های عظیمی از دست‌افزارهای سنگی‌ متعلق به انسان‌های این دوره وجود دارد که برای کیلومترها گسترش داشته و بالغ بر صدها هزار دست‌افزار سنگی‌ روی سطح پراکنده است (میرک در سمنان، کوهرنگ در بختیاری، بندپی در نوشهر و...) باید توجه داشت که در ادبیات باستان‌شناسی به بازه زمانی سه و نیم میلیون سال قبل تا شش هزار سال پیش را عصر سنگ نام‌گذاری کرده‌اند؛ یعنی هزاران سال پیش از آنکه انسان بتواند مس را ذوب کند، مفرغ درست کند یا آهن را اصلا بتواند ذوب کند، چون ذوب آهن نیاز به کوره‌ای دارد که درجه حرارتش خیلی بالاست و انسان تا حدود ۲۷۰۰ سال پیش به چنین فناوری‌ای نرسید.

این‌ انسان‌های شکارورز-گردآورنده فلات ایران خود از کجا آمده بودند؟ حالا دوباره یک پله می‌رویم عقب‌تر، اینها خودشان هم از اعقاب انسان‌های هوشمند هوشمندی بودند که برای اولین‌بار طبق شواهدی که ما داریم حدود ۴۲ تا ۴۵ هزار سال پیش وارد فلات ایران شدند. استناد من برای این ادعا، کاوش‌های باستان‌شناسی انجام‌شده در غار پِبده در منطقه لالی در استان خوزستان است که تیمی مشترک از ایران و انیستیتو مکس پلانک آلمان در آن مشغول تحقیق هست و نتایج سن‌سنجی رادیوکربن این غار به همراه دست‌افزارهای سنگی و بقایای استخوان‌های جانوران انتساب این غار به زمان یادشده را تأیید کرده است. در کنار غار یادشده، بقایای انسان هوشمند هوشمند با قدمتی فراتر از 40 هزار سال پیش از دیگر محوطه‌های فلات ایران مانند غارهای بوف و یافته نیز گزارش شده است.

نیای مشترک انسان‌ها

بنا به شواهد متقن باستان‌شناسی، انسان‌شناسی و ژنتیک، نیای مشترک تمامی مردمان کنونی زمین در حوالی 60 تا 70 هزار سال پیش قاره آفریقا را به مقصد دیگر نقاط جهان ترک کرد. فلات ایران یکی از نخستین جغرافیایی بوده که در سر راه این اجتماعات خارج‌شده از آفریقا قرار داشته است. این‌ انسان‌های هوشمند هوشمند، اولین شکارچی-گردآورندگانی بودند که به صورت دسته‌های کوچک، آرام‌آرام در فلات ایران پخش شدند و بعد در ادامه می‌آیند می‌شوند آن روستاهای اولیه بعد می‌آیند می‌شوند شهرهای اولیه، بعد دولتشهرها شکل می‌گیرند، بعد پادشاهی عیلام به وجود می‌آید، بعد شاهنشاهی ماد و هخامنشی و تا می‌آییم جلوتر.

یک پله قبل‌تر، قبل از اینکه انسان‌های هوشمند هوشمند از آفریقا وارد فلات ایران شوند چه؟ آیا در آن زمان (قبل از حدود 50 هزار سال پیش) فلات ایران خالی از سکنه بوده است؟ خیر، شواهد بی‌شمار باستان‌شناسی حاکی از این است که نوع دیگری از انسان به نام انسان نئاندرتال در ایران زندگی می‌کرده است. انسان نئاندرتال که شاید اسمش را شنیده باشید، پسرعموی ماست و پسرعموی تنی ما هم هست، زیرا اکنون می‌دانیم با همدیگر تبادل ژن کرده‌ایم. ما همه‌مان یک تا چهار درصد در ژنمان، ژن نئاندرتال داریم. قبلا اگر اسم نئاندرتال به گوشمان می‌خورد همیشه یادآور یک موجود زمخت پشمالو بود که با یک گرز در غار ایستاده تا فقط یکی را بگیرد بزند. این تصویر منفی را اشتباه در بازسازی بدن و چهره نئاندرتال‌ها در ابتدای قرن بیستم برای ما درست کرده است. در ابتدای قرن بیستم جمجمه‌های آدم‌های بیمار و به نسبت پیر مبنای بازسازی چهره نئاندرتا‌ل‌ها بودند. درست مانند این است که جمجمه و بدن فردی 80 ساله و بیمار را در دو هزار سال دیگر مبنای بازسازی چهره و اندام ما قرار دهند. با پیشرفت علوم دیجیتال و توانایی رایانه‌ها در ساخت مدل‌های سه‌بعدی، اکنون می‌دانیم که اگر صورت و موهای نئاندرتال را اصلاح کرده و لباسی امروزین به او بپوشانیم، تشخیصش برای غیرمتخصصان بسیار دشوار خواهد بود.

پس اکنون می‌دانیم که قبل از اینکه انسان‌های هوشمند هوشمند از آفریقا خارج شوند این نئاندرتال‌ها بودند که در فلات ایران زندگی می‌کردند، اما کجای فلات ایران؟ پاسخ بازهم ساده است: تقریبا در سرتاسر آن. یکی از جاهایی که ما الان داریم کاوش می‌کنیم غار قلعه کرد است در نزدیک آوج، استان قزوین. اگر نام این محوطه را در موتور جست‌وجوگر گوگل قرار دهید، متوجه خواهید شد که این غار قدیمی‌ترین محوطه باستانی در فلات ایران است. قدمت لایه‌های باستانی غار قلعه کرد فراتر از ۴۷۰ هزار سال است. نئاندرتال‌ها از 40 هزار تا 400 هزار سال پیش در کره زمین و از جمله در فلات ایران زندگی می‌کردند. این به این معنی است که سابقه حضور انسان در ایران به قبل از انسان نئاندرتال بازمی‌گردد. نئاندرتال‌ها مثل اجداد انسان هوشمند هوشمند ما، شکارورز-گردآورنده بودند. آنان شکارچیان زبردستی بودند و به خوبی با محیط خشن و سرد پیرامون خود سازگاری داشتند.

همان‌گونه که اشاره شد، پیش از انسان نئاندرتال نیز انواع دیگری از انسان (انسان راست‌قامت، انسان هایدلبرگ، انسان دنیسووا) (؟) در ایران زندگی می‌کردند که ما شواهد حضور آنها را در شکل ابزارهای سنگی‌‌اش داریم. گرچه شواهد سنگواره‌ای این انسان‌ها هنوز از ایران گزارش نشده است ولی دور تا دور فلات ایران مملو از شواهد سنگواره‌ای این انسان‌هاست، در گرجستان، در پاکستان، در آسیای مرکزی، در ترکیه و در جمهوری آذربایجان. بنا به شواهد سنگواره‌ای و باستان‌شناختی، انسان راست‌قامت حوالی دو میلیون سال پیش از آفریقا خارج شده و شواهد باستان‌شناسی در ایران و مناطق پیرامونی آن به روشنی حاکی از این است که فلات ایران از حدود دو میلیون سال پیش محل سکونت انواع جوامع انسانی بوده است.

صحبت پایانی من این است که فلات ایران دارای سابقه چند صد هزار سال حضور انسان است و یکی از معدود مناطق روی کره زمین است که حضور انسانی ممتد دارد.