|

کلید پیشرفت صنعتی و توسعه فناوری

هم‌آفرینی و هم‌نوازی کسب‌و‌کارها، دولت و مؤسسات تحقیقاتی

در دهه‌های اخیر، استراتژی همکاری دولت، کسب‌و‌کار و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی برای توسعه فناوری و دستیابی به محصولات قابل رقابت در دنیای پر آشوب و بی‌پروای ‌امروز مورد استفاده اغلب کشورها از‌جمله کشور ما قرار گرفته است. این رویکرد و نگرش راهبردی، موفقیت‌هایی برای برخی از کشورها به‌ویژه کشورهای توسعه‌یافته داشته است، اما نتیجه‌بخش‌بودن آن در کشور ما به یک افسانه و رؤیای دست‌نیافتنی مبدل شده است.

حسین ساسانی پژوهشگر توسعه

در دهه‌های اخیر، استراتژی همکاری دولت، کسب‌و‌کار و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی برای توسعه فناوری و دستیابی به محصولات قابل رقابت در دنیای پر آشوب و بی‌پروای ‌امروز مورد استفاده اغلب کشورها از‌جمله کشور ما قرار گرفته است. این رویکرد و نگرش راهبردی، موفقیت‌هایی برای برخی از کشورها به‌ویژه کشورهای توسعه‌یافته داشته است، اما نتیجه‌بخش‌بودن آن در کشور ما به یک افسانه و رؤیای دست‌نیافتنی مبدل شده است. در چند دهه اخیر، برگزاری سمینار، کنگره، همایش‌های ملی، سراسری و بین‌المللی از یک طرف و برپاسازی سازمان‌های عریض و طویل در نهادهای دولتی و مراکز آموزشی و دانشگاهی از سوی دیگر راه به جایی نبرده است و جز اتلاف هزینه، زمان و گرفتار‌شدن در یأس و ناامیدی در بخش‌های دولتی، خصوصی و دانشگاهی، حاصل دیگری در پی نداشته است. سؤال این است: کنگره‌های سراسری، سمینارها، انتشار کتب و نشریات و سایر رویدادهای برگزار‌شده که تا به امروز در مقایسه با سایر کشورها از نظر گستردگی و کمیت تقریبا بی‌همتاست، چه دستاوردی برای توسعه فناوری و پیشرفت صنعت داشته است که کماکان اصرار داریم این راه و شیوه را ادامه دهیم؟ پاسخ این پرسش را از میزان کیفیت محصولات صنعتی و فناورانه، بهای تمام‌شده آنها و مقدار سهم بازار ما در تجارت جهانی می‌توان به روشنی دریافت کرد. حتی استقبال مشتریان داخل کشور از محصولات داخلی، خود گویای میزان پیشرفت ما در حوزه فناوری و صنعتی است. بررسی‌ها نشان می‌دهد هم‌نوازی و هم‌آفرینی کسب‌و‌کارها، دولت و دانشگاه‌ها برای توسعه فناوری و پیشرفت صنعت در کشورهای توسعه‌یافته نتایج درخشان و برجسته‌ای داشته است و مانند گروه‌های موسیقی، هم با هم‌نوازی فی‌البداهه نفس‌ها را در سینه‌ها حبس می‌کنند و هم با هم‌نوازی از قبل تمرین‌شده در قالب یک ارکستر، شوری در دل‌ها برمی‌انگیزند. برای مثال، اگرچه شرکت‌های آمریکایی برای دو دهه در صنعت نیمه‌هادی پیشگام بودند و بر این فناوری تسلط داشتند، ولی در اواسط دهه۱۹۸۰، تصور بر این بود که صنعت نیمه‌هادی آمریکا، تحت تأثیر واردات محصولات ارزان‌تر ژاپنی محکوم به فنا شود و به نظر می‌رسید که ریزتراشه‌ها مانند صنعت خودرو و وسایل الکترونیکی به نماد دیگری از افول آمریکا تبدیل شود. این اتفاق، چشم‌انداز وخیم و پیامدهایی جدی هم برای رقابت‌پذیری و هم برای امنیت ملی ایالات متحده تصویر می‌کرد. ولی دولت آمریکا در سال 1986، کنسرسیومی متشکل از نهادهای دولتی، مؤسسات تحقیقاتی و صنایع خصوصی را با نام سماتک‌1 ایجاد کرد و با این اقدام ملی در اواسط دهه 1990، بار دیگر بر صنعت نیمه‌هادی‌ها تسلط پیدا کرد و یکه‌تاز میدان رقابت شد. امروزه سماتک، یک شرکت کاملا خصوصی است که توسط اعضا و سهامداران آن تأمین مالی و مدیریت می‌شود و دولت دخالتی در امور آن ندارد. این مدل تبدیل به رویکرد و اقداماتی شد تا سازمان‌های مشابه در صنایع دیگر ایجاد شود و به‌طور گسترده برای حل مشکلات جدید مانند ایجاد باتری‌های نسل بعدی، درمان سرطان و احیای تولید آمریکایی به کار گرفته شوند. همان‌طور که اشاره شد، کشور ما هم تجاربی در همکاری دولت، صنعت و دانشگاه داشته و دارد، ولی نتایج حاصل از این اقدامات نتوانسته است راه‌حل‌های بنیادی برای توسعه فناوری و پیشرفت داشته باشد. نتیجه اینکه باید راه را تغییر دهیم و در مسیر جدید گام برداریم.

گام اول، درک مفهوم «دره مرگ» و مقابله با آن

برخی از مشکلاتی که امروزه با آن مواجه هستیم، بیش از حد بزرگ و پیچیده‌اند که به سادگی و تنهایی توسط یک سازمان قابل حل باشند. به همین دلیل، ابتدا باید قادر باشیم این مشکلات را به صورت گروهی شناسایی و سپس به درستی تحلیل کنیم. برای درک ماهیت این نوع مشکلات، به نحوه عرضه پنی‌سیلین به بازار نگاهی داشته باشیم. همان‌طور که بسیاری از مردم می‌دانند، الکساندر فلمینگ در سال 1928، زمانی که کشت باکتری‌هایش توسط یک کپک آلوده شد، این درمان معجزه‌آسا را کشف کرد، اما چیزی که اکثر مردم متوجه نمی‌شوند، این است که یافته‌های او قبل از اینکه کسی متوجه آنها شود، در طول یک دهه به صورت کامل از دیگران پنهان ماند و فقط در یک مجله پزشکی موضوع مطرح شد بدون اینکه توجهی در‌خور به آن شود. درواقع، پنی‌سیلین تا سال 1943، زمانی که ارتش ایالات متحده از آن برای درمان سربازان در جنگ جهانی دوم استفاده کرد، به کار گرفته نشد، تا اینکه در سال 1945 (نزدیک به دو دهه پس از کشف اولیه) پنی‌سیلین در دسترس عموم قرار گرفت. در این مدت، یعنی استفاده خاص در ارتش آمریکا تا کاربرد عمومی، محققان باید راه‌های چگونگی جداسازی ترکیب پنی‌سیلین، پایدار‌‌کردن آن و تولید آن را در مقادیر زیاد می‌یافتند. این شکاف بین اکتشاف اولیه و تجاری‌سازی به‌عنوان «دره مرگ» شناخته می‌شود؛ مدت‌زمانی که مؤسسات تحقیقاتی به‌عنوان یک وظیفه روشن به تحقیقات پایه می‌پردازند تا زمانی که شرکت‌های خصوصی بسیار ماهر آمادگی پیدا می‌کنند از نتایج این تحقیقات برای عرضه محصولات جدید به بازار استفاده کنند. در این بازه زمانی و شکاف بین اکتشاف تا تجاری‌سازی، ممکن است بسیاری از فناوری‌های جدید، راهگشا و ارزشمند از بین بروند. اما برای اینکه فکر نکنید که این شکاف و از‌بین‌رفتن ایده‌ها، یادگاری از گذشته است و امروزه دیگر دره مرگی وجود ندارد، می‌توان به مورد ایمونوتراپی اشاره کرد؛ یک درمان رادیکال جدید سرطان که حتی به بیماران سرطانی بی‌خطر نیز امید تازه‌ای داده است. افرادی که زمانی آرزو داشتند ماه‌های کافی زندگی کنند تا فارغ‌التحصیلی فرزندان‌شان از دبیرستان را ببینند، اکنون با استفاده از این روش درمان، زندگی شاد و پر‌جنب‌و‌جوشی دارند و از بودن با نوه‌های خود لذت می‌برند. خوب است بدانید که پیشرفت اولیه در این نوع از درمان در سال 1987 اتفاق افتاد، اما اولین داروی درمان سرطان تا سال 2011 مورد تأیید قرار نگرفت.

گام دوم، سرمایه‌گذاری در تحقیقات بنیادی

سرمایه‌گذاری در تحقیقات یکی از مؤلفه‌های اصلی راه‌اندازی و استقرار کنسرسیوم‌های مورد اشاره برای پیشرفت صنعت و توسعه فناوری است. این کار باید با پشتیبانی و سرمایه‌گذاری دولت و بخش خصوصی شروع شود و به محض اینکه کنسرسیوم‌ها به مرحله پایداری رسیدند، دولت سهام خود را به بخش خصوصی و مؤسسات تحقیقاتی واگذار و از دخالت در مدیریت آنها پرهیز کند. برای مثال، دولت ایالات متحده اکنون نزدیک به 150 میلیارد دلار در تحقیق و توسعه سرمایه‌گذاری می‌کند که حدود نیمی از آن در تحقیقات بنیادی و مبتنی بر اکتشاف‌محور در راستای کاوش افق‌های جدید است. در کنار دولت، بخش خصوصی سه برابر این هزینه را صرف تحقیقاتی می‌کند که هدف آن تبدیل اکتشافات اساسی به محصولات جدید است. صرف سرمایه‌گذاری دولت و بخش خصوصی به این معنی نیست که «دره مرگ» از بین می‌رود و ایده‌ها و نتایج تحقیقات تبدیل به محصولات می‌شود. به عبارت دیگر، علی‌رغم سرمایه‌گذاری مشترک دولت و بخش خصوصی، دره مرگ هنوز باقی است و بین یک ایده و کشف اولیه با یک محصول، شکاف گسترده‌ای وجود دارد که سبب می‌شود این دو از هم جدا بمانند. هر سال ده‌ها هزار مقاله در مجلات علمی منتشر می‌شود و هر یک از آنها به‌طور بالقوه می‌تواند کلید ابتکارات و تولیدات بزرگ بعدی باشند. اما برای اینکه بخش خصوصی حاضر شود ریسک کند و میلیون‌ها دلار در یک ایده سرمایه‌گذاری کند، باید کارهای بیشتری انجام شود تا سرمایه‌گذار از نتیجه‌بخش و سودآور‌بودن آن حصول اطمینان کند. مشکل دیگر در به وجود آمدن شکاف و «دره مرگ» این است که خود مؤسسات تحقیقاتی (آزمایشگاه‌های دولتی و دانشگاه‌های پژوهش‌محور) آن‌قدر بزرگ شده‌اند که راهیابی به آنها و ارتباط برقرار‌کردن برای همکاری و هم‌آفرینی با آنها به‌شدت سخت شده است. به موازات آن، بازار به قدری رقابتی شده است که تعداد کمی از سرمایه‌گذارهای بخش خصوصی و کسب‌وکارهای خطرپذیر مایل باشند یک فناوری اثبات‌نشده را دنبال و برای سرمایه‌گذاری اعلام آمادگی کنند. برای پر‌کردن این شکاف در دنیای پیشرفته، سازمان‌های جدیدی به وجود آمده‌اند که بر اساس مدل اصلی سماتک برای حل سخت‌ترین مشکلات ساخته شده‌اند. برای نمونه، در ایالات متحده، مرکزی به نام مرکز مشترک تحقیقات ذخیره‌سازی انرژی2 به وجود آمده است که یک مأموریت پنج‌ساله برای توسعه فناوری‌ باتری‌های نسل بعدی دارد. همچنین، مؤسسه علوم کاربردی سرطان3 در همین کشور در حال بررسی درمان‌های انقلابی جدید است. مهم‌تر اینکه «شبکه ملی نوآوری در تولید»4 سازمان‌دهی شده که در حال کار برای احیای ظرفیت تولید در ایالات متحده است. مطالعه و بررسی در ماهیت و نحوی عملکرد این مؤسسات می‌تواند الگویی برای توسعه فناوری و پیشرفت صنعت در کشور ما باشد، به شرطی که بقیه الزامات ذکرشده در سطور بالا فراهم و نهادینه شده باشد.

گام سوم، نوآوری در فرایند نوآوری

تشکیل و استقرار سازمان‌هایی متشکل از کسب‌و‌کارها، دولت و مؤسسات تحقیقاتی باید به شیوه متفاوت و در پارادایم‌ جدید انجام شود. کلید کارکرد این سازمان‌ها، ادغام کار محققان اکتشافی، دانشمندان کاربردی و مهندسان در بخش خصوصی است. این واقعا ضروری است که بدانیم هرکدام از ارکان کنسرسیوم‌ها، خواسته‌ها و انتظارات متفاوتی از همکاری و هم‌آفرینی دارند؛ همان‌گونه که در یک بازی ورزشی، بازیکنان مختلف انگیزه‌های متفاوتی دارند. جولیو دریتا5 مدیر مؤسسه علوم کاربردی سرطان که قبلا تحقیقات پایه جهانی را در شرکت داروسازی مرک6 رهبری می‌کرد، خاطرنشان می‌کند که برای محققان دانشگاهی، انتشار نتایج تحقیقاتشان بالاترین اهمیت را دارد، بنابراین آنها بر کشف نتایج جدید و هیجان‌انگیز خودشان متمرکز هستند، نه بر بازارپسندی آن. از سوی دیگر، شرکت‌های انتفاعی و سودمحور، فشار زیادی را برای رفتن به بازار احساس می‌کنند؛ آنها تمایل دارند اغلب ایده‌هایی که با پتانسیل گسترده و با ریسک پایین هستند، در قالب محصولات و مصنوعات در بازار عرضه کنند. سرمایه‌گذاران خطرپذیر هم به دنبال کسب نتایج زودبازده بوده و محققان هم به دنبال اثبات ایده و کنارنگذاشتن آن هستند. این بدان معناست که حذف ایده‌های بد بسیار سخت است و زمان، تلاش و پول زیادی هدر می‌رود. با این حال او دریافته است که وقتی افراد را کنار هم می‌گذارید، آنها تمایل دارند دیدگاه‌هایشان را گسترش دهند تا بتوانند به یک نقطه مشترک برسند.

گام چهارم، کشتن سریع‌تر ایده‌ها

یکی از مزایای اصلی رویکرد یکپارچه «هم‌آفرینی و هم‌نوازی کسب‌و‌کارها، دولت و مؤسسات تحقیقاتی کلید پیشرفت صنعتی و توسعه فناوری» این است که توسعه‌دهندگان محصول می‌توانند محققان کشف‌محور را به مسیرهای پربارتر هدایت کنند؛ برای مثال، در تحقیقات باتری، دانشمندان مدت‌هاست روی یافتن موادی با چگالی انرژی بیشتر تمرکز کرده‌اند. از سوی دیگر، تولیدکنندگان برای ایمنی به اندازه عملکرد ارزش قائل هستند؛ به‌طوری که مجبور نیستند محافظ اضافی به باتری اضافه کنند که باعث افزایش وزن و کاهش کارایی کلی می‌شود. جولیو دریتا، مدیر مؤسسه علوم کاربردی سرطان، دریافته است که بسیاری از مسائل مشابه در تحقیقات دارویی به وجود می‌آیند. او می‌گوید: «دقیقا این همان چیزی است که ما همیشه با آن روبه‌رو هستیم. اغلب عواملی مربوط به هزینه‌های تولید، تداخلات دارویی بالقوه و سایر عواملی هستند که دانشمندان محقق از آنها بی‌اطلاع هستند. با مسلح‌شدن به این دانش، تحقیقات را می‌توان به سمت مسیرهایی هدایت کرد که قابلیت دوام بیشتری را ارائه می‌دهند. این امر برای تسریع نوآوری کاملا حیاتی است؛ زیرا زمانی که دانشمندی مسیر خاصی را آغاز می‌کند، سال‌ها می‌تواند صرف انجام تحقیقات لازم، تأیید نتایج و آماده‌سازی آن برای انتشار شود. اگر معلوم شود که آن کار مفید نیست، زمان و تلاش زیادی می‌تواند هدر رود. با این حال، اگر بتوان تحقیقات غیرقابل قبول را در جلسات مشترک هرس کرد، می‌توان منابع را روی مناطقی متمرکز کرد که به احتمال زیاد منجر به پیشرفت واقعی می‌شوند. به زبان ساده، ادغام تلاش‌ها در مراحل اولیه می‌تواند باعث صرفه‌جویی در زمان، پول و سایر منابع شود و در عین حال نتایج بهتری را به همراه داشته باشد.

گام پنجم، قراردادن تولید در مرکز

دریافت اطلاعات از تولیدکنندگان ممکن است بیهوده به نظر برسد، اما حقیقت این است که انجام این کار به شیوه‌ای سیستماتیک برای دانشمندان نسبتا دشوار است. یک دانشگاهی که مثلا در زمینه ژنتیک یا علم مواد، تحقیقات اکتشافی انجام می‌دهد، نمی‌تواند به سادگی تلفن را بردارد و با سازنده تماس بگیرد تا ببیند مهندسان به چه فکر می‌کنند. بدیهی است که اغلب آن اطلاعات اختصاصی باشد و جزء اسرار شرکتی در نظر گرفته شود و ارائه آنها به راحتی امکان‌پذیر نباشد. برای حل این موضوع در ایالات متحده آمریکا و یافتن راهکاری برای اینکه تولید در محور تحقیقات قرار گیرد، رئیس‌جمهور وقت این کشور یعنی باراک اوباما، به صورت مستقیم دخالت کرد و ابتکار «تولید پیشرفته برای تغییر» را ارائه داد. در سال 2011، او گزارشی را سفارش داد که خواستار جایگزین‌کردن «سیاست نوآوری» به جای «سیاست صنعتی» بود. نتیجه این گزارش راه‌اندازی شبکه‌ای از مؤسسات بوده است که به عنوان قطبی برای نوآوری در زمینه‌هایی مانند چاپ سه‌بعدی و فوتونیک یکپارچه عمل می‌کنند و اطلاعات مورد نیاز محققان و تولیدکنندگان در یک چارچوب تعریف‌شده در اختیار ذی‌نفعان قرار می‌گیرد. جالب است بدانید نتایج حاصل از اجرای این برنامه بیش از انتظارات طرح اولیه بوده است. در حالی که این برنامه برای دریافت بودجه مشابه برای دوره راه‌اندازی اولیه پنج تا هفت ساله در نظر گرفته شده بود، تولیدکنندگان تقریبا 50 درصد از این هدف فراتر رفته‌اند. شرکت‌ها همچنین پول بیشتری را برای ایجاد تسهیلات در نزدیکی قطب نوآوری، تحقیقات، طراحی و تولید سرمایه‌گذاری کرده‌اند تا عملیات خود را بهتر با آنها یکپارچه کنند. ضمن آنکه کنگره قانونی برای گسترش این برنامه و تضمین تداوم آن تصویب کرده است. تولیدکنندگان نیز از این برنامه هیجان‌زده هستند. دکتر موکش وی خار7 معاون تحقیقات نیمه‌هادی آی‌بی‌ام8 دراین‌باره معتقد است: «ما در مشارکت قبلی خود با سماتک متوجه شدیم که این نوع کنسرسیوم‌ها به ما کمک می‌کنند تا سرمایه‌گذاری، زنجیره نوآوری و ماشین‌آلات مورد نیاز را برای آینده تطبیق دهیم. لازم به ذکر است که آمریکا از سال 2000 تاکنون پنج میلیون شغل تولیدی را از دست داده است، بنابراین ادغام دانشمندان در فرایند تولید به اندازه ادغام تولیدکنندگان در فرایند اکتشاف مهم است. این ادغام باید در برنامه پیشنهادی «هم‌آفرینی و هم‌نوازی کسب‌و‌کارها، دولت و مؤسسات تحقیقاتی کلید پیشرفت صنعتی و توسعه فناوری» با جدیت دنبال شود.

گام ششم، اکوسیستم ملی نوآوری

معماری نوآورانه‌ای که مبتنی بر تحقیقات با بودجه عمومی، همراه با بخش خصوصی قوی باشد می‌تواند هر کشوری را به یک پیشرو تقریبا در هر حوزه فناوری پیشرفته تبدیل کند و کشور ما هم می‌تواند این مسیر را به خوبی طی کند، به شرطی که الزامات گفته در درون یک حکمرانی توسعه‌گرا فراهم شود. برای نمونه، معماری نوآورانه‌ای که پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده ایجاد شد، بسیار به این کشور خدمت کرده و این کشور را به یک رهبر جهانی در نوآوری و صنعت پیشرو تبدیل کرده است. کشورهای دیگر ممکن است این رهبری را در یک صنعت خاص به چالش بکشند، اما هیچ‌کس نمی‌تواند با وسعت و عمق ایالات متحده برابری کند. مشکلاتی که امروز در کشور با آن درگیر هستیم بسیار گسترده است و این گستردگی سبب می‌شود در خیلی از صنایع به‌ویژه صنایع فناورانه و بنیادی درجا بزنیم و فاصله ما با کشورهای پیشرفته هر روز بیشتر و عمیق‌تر شود. باید شیوه‌های جدید را به کار بگیریم و سازمان‌دهی کنسرسیوم‌ها را با ویژگی‌هایی که ذکر شد در رأس کارهایمان قرار دهیم و با این کار تلاش کنیم که مسائل بسیار پیچیده‌ را که هر روز پیچیده‌تر از قبل می‌شوند، از سر راه‌مان برداریم. این پیچیدگی بیشتر به این معناست که ما باید رویکردهای جدیدی را برای مقابله با شکست‌های بازار مانند «دره مرگ» طراحی کنیم.

نتیجه‌گیری

حقیقتی وجود دارد و آن اینکه برخی از مشکلاتی که امروزه با آن مواجه هستیم، بیش از حد بزرگ و پیچیده‌اند که به سادگی و به تنهایی توسط یک سازمان قابل حل باشند. به عبارت دیگر، اگر می‌خواهیم برای مسائل مرتبط با توسعه فناوری و پیشرفت صنعت، راهکارهای مؤثر طراحی و اجرا کنیم، ضروری است کنسرسیوم‌هایی متشکل از کسب‌وکارها، دولت و مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاهی را سازمان‌دهی کنیم و مانند ارکستری هم‎‌نواز، همسو، هم‌زبان و هم‌آهنگ و با مشارکت واقعی آنها برای حل مسائل پیچیده اقدام کنیم. البته این اقدام باید متفاوت از گذشته باشد؛ رویکرد متفاوت، ساختار متفاوت، انسان‌های متفاوت، فرایندهای متفاوت و اجراهای متفاوت. کنسرسیومی شبیه آنچه در دنیای پیشرفته سازمان‌دهی شده و نتایجی متفاوت با اقدامات گذشته ما داشته است. بدیهی است که نباید به دنبال اختراع چرخ باشیم، بلکه باید به دنبال گستراندن رؤیاهای مشترک، باورهای مشترک و زبان و اراده مشترک در بین سه رکن دولت، کسب‌وکار و مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاهی باشیم. در عین حال، امروزه شکاف زیادی بین علوم پایه و علوم کاربردی در کشور ما وجود دارد. ما هنوز یک زیرساخت سازمانی کارآمد در توسعه فناوری و پیشرفت صنعتی نداریم، ولی با کنار هم قراردادن حوزه‌های اکوسیستم تحقیقاتی، نوآوری و تولید می‌توانیم این نقیصه را کاهش دهیم و آنها قادر باشند در کنار هم و با هم کار کنند. ما باید همه مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاهی، سرمایه‌گذاران خطرپذیر و بازیگران و تولیدکنندگان صنعتی از شرکت‌های بزرگ تا شرکت‌های دانش‌بنیان نوپا را در یک چارچوب سیستماتیک کنار هم قرار دهیم؛ زیرا بهترین نتایج تحقیقاتی، علمی و اجرائی زمانی اتفاق می‌افتد که دیدگاه همه در فرایند پیوسته منظور شود. وقتی شرایطی را فراهم کنیم که همه ذی‌نفعان از محققان تا پدیدآورندگان ایده‌های نوآورانه و از سرمایه‌گذاران تا تولیدکنندگان محصولات دور میز بنشینند، ارائه ایده‌های جدید و کنارگذاشتن برخی از آنها بسیار آسان‌تر است. بدون شک با گذشت زمان، محققان دانشگاهی متوجه می‌شوند در کنار هم بودن و همفکری‌کردن و یافتن راه‌حل‌های مشترک، فرصت بسیار خوبی برای انتشار ایده‌ها و نتایج تحقیقات در نشریات بهتر و کسب بودجه بیشتر برای تحقیقات بعدی است، به موازات آن، توسعه‌دهندگان فناوری یاد می‌گیرند با سایر افراد و مؤسساتی که در زنجیره ارزش قرار دارند ارتباط داشته باشند، ورودی به بخش بعدی زنجیره ارزش ارائه دهند و درباره کاوش مسیرهای جدید انعطاف‌پذیرتر باشند. خلاصه اینکه اگر می‌خواهیم بزرگ‌ترین و سخت‌ترین مشکلات خود را حل کنیم، باید یاد بگیریم ابتدا سطح قابل قبولی از همکاری بین کسب‌و‌کارها، دولت و مؤسسات تحقیقاتی را به وجود بیاوریم و سپس این سطح از همکاری را در کل جامعه خود نیز ترویج دهیم و اجرا کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- SEMATECH

2- JCESR

3- IACS

4- NNMI

5- Giulio Draetta

6- Merck

7- Mukesh V. Khare

8- IBM