بیمارستان ایکس
اینجا ایکس به معنای مجهول نیست؛ بلکه به این معناست که بیمارستانهای متعددی میتوانند ایکس باشند. این بیمارستان مهمترین بیمارستان ورودی شهر تهران و شهرهای بزرگ از هر طرفی است. مثلا از کرج تا تهران بزرگترین بیمارستانی است که میتواند پذیرای اورژانسهای جدی قابل درمان مثل سکته مغزی و قلبی و ضربات شدید و... باشد.
اینجا ایکس به معنای مجهول نیست؛ بلکه به این معناست که بیمارستانهای متعددی میتوانند ایکس باشند. این بیمارستان مهمترین بیمارستان ورودی شهر تهران و شهرهای بزرگ از هر طرفی است. مثلا از کرج تا تهران بزرگترین بیمارستانی است که میتواند پذیرای اورژانسهای جدی قابل درمان مثل سکته مغزی و قلبی و ضربات شدید و... باشد. این بیمارستان، دولتی و دانشگاهی است. جایی است که مستمندان و اقشار آسیبپذیر ساکن در این مسیر جز آنجا مأوایی ندارند. راهروهای بیمارستان کثیف نیست؛ اما نظافتچیها و رنگرزان دیگر قادر نیستند این بنای فرسوده، این راهروهای هزاران بار تغییر مسیر داده را جلوهای زیبا ببخشند، آنگونه که برای بیماران و همراهانشان در دشوارترین تجربیات زندگی دلآزار نباشد. حتی اگر 20 سال هم هر روز این راهروها را طی کرده باشید، فردا ممکن است گم شوید. مسئولان بیمارستان به اجبار زمانه باید کارکردهای جدید بیافرینند و در نتیجه معماری داخلی هر روز تغییر میکند. و تا تغییر کند سروکار با سنگ و گچ و دریل است. وارد حیات بیمارستان هم که میشوید، دیگر فضای سبزی باقی نمانده است هر روز بخشی از حیاط را که الان فقط پارکینگی تنگ و دشوار است میکَنند، میکوبند، مته میگذارند، دود برپا میکنند تا چند ماه دیگر ساختمانی دیگر بسازند و بزنند به زخم کارهای درآمدزا که قرار است بیمارستان را بچرخاند؛ زیبایی، چاقی و... . بیمارستان و دانشگاه از صدر تا ذیل در خدمت کسانی است که میخواهند زیبا و لاغر باشند! نه در اختیار بیماران و طبیبانی که باید مداوایشان کنند. در تنگنای موجود تنها همین روشهاست که پابهپای دنیا پیش میرود. در سایر بخشها قطع ارتباط با بینالملل طب نیز دردی مضاعف است.
اورژانس بیمارستان راهرویی است بزرگ که تختهای متعدد بیمارستانی در آنجاست. تعداد زیادی پزشک و پرستار در رفتوآمدند؛ اما از آنجا که سلسلهمراتب خاصی باید رعایت شود، تعدد آنها به معنای وفور پزشک نیست.
اگر به طور سرپایی مراجعه میکنید، به راهپلههایی تنگ و شلوغ وارد میشوید و درمانگاههایی که معمولا چندین دستیار همزمان در حال معاینه تعدادی بیمار در کنار هم هستند. جا تنگ است، فضای اضافه وجود ندارد. مبلغی که برای ویزیت میپردازید، بسیار اندک است. تنها چیزی است که در شهر هنوز با چند ده هزار تومان میتوان خرید. آنچه به پزشکان این بیمارستان میپردازند، بخشی از همان ناچیز است. حقوق ثابت پزشکان هم مطابق قوانین استخدامی کشور است (البته به استثنای دستیاران) سالها پیش قانونی به نام خودگردانی تصویب کردند. بیمارستانها مکلف شدند اموراتشان را با عایدیهایشان اداره کنند؛ یعنی دولت چیز زیادی نپردازد و بیمهها همان مبلغ اندک را بپردازند. هیچ کانالی هم برای هدایت منابع مالی ثروتمندان و نهادها و سازمانهایی که به دنبال خیرات و مبرات هستند و سرمایههایی که برجها و مالهایشان هر روز اضافه میشود، به سوی سلامت وجود ندارد. جالب است که ثروتمندان هم میتوانند اگر بخواهند از این سرویس تقریبا رایگان استفاده کنند و بههیچوجه به این موضوع توجه نکنند. این شرایط به وجود نمیآمد، جز با بیتفاوتی عرصه عمومی به چم و خم مشکلات سلامت و وجود سلبریتیهایی که فلسفه وجودیشان ضدیت با پزشکان (بخوانید سیستم سلامت) است.
بیمارستان ایکس هر روز در حال آبرفتن است. عمده کار بیمارستان بهویژه در ساعات نیمهشب بر عهده دستیارانی است که سنگینترین وظایف را بر عهده دارند؛ اما از حداقل حقوق یک کارگر نیز برخوردار نیستند. برای انجام این مهم باید پزشک بود؛ اما آنان را رسما دانشجو خطاب کرده، از حقوق خود محروم میکنند. وقتی کشیک میدهند، تنها مستخدمانی هستند که اضافهکار نمیگیرند. سیستم در یک تنگدستی مزمن به جای استخدام متخصص و استاد کافی، هرساله ظرفیت دستیاری را بالا میبرد، حال آنکه روزبهروز از تعداد هیئت علمی موجود هم کاسته میشود. در برخی بخشهای اصلی، با اینهمه کار و اینهمه دستیار دو یا سه هیئت علمی بیشتر باقی نمانده است. آنها هم هر روز در فکر رفتناند. دیگر خیلیها داوطلب چنین دستیاریای هم نمیشوند و صندلیها هر روز بیشتر خالی میماند.
بیمارستان ایکس بخشی از تلخترین خاطرات بسیاری از مردم در بدترین روزهای زندگی آنهاست. بیمارستان ایکس نوستالژی دردناک و فراموشنشدنی بسیاری از پزشکانی است که حالا در پیشرفتهترین بخشهای دنیا کار میکنند. بیمارستان ایکس جایی است که برخی مردم پزشکانی را که نیمهشب تنها فریادرس ایشان هستند، دانشجو خطاب میکنند. گاه به آنان پرخاش میکنند و پزشکان را مسئول سیستمی میدانند که پزشکان پس از بیماران دومین قربانی آن هستند.
جامعه پزشکی هیچ راهی ندارد، جز آنکه هرچه در توان دارد، با وجود تمام برداشتها و نگرشها در تحقق هزینههای درمان برای مردم به میدان بیاورد.