|

«شرق» در یک مصاحبه تفصیلی بررسی می‌کند؛

قربانی‌شدن کودکان به‌خاطر گرانی خدمات گفتار درمانی

جای خالی گفتاردرمانگران در مناطق محروم

پسربچه هفت‌ساله‌ای در یکی از روستاهای اطراف اسلامشهر هنوز حرف نمی‌زند. حتی کلماتی مثل «مامان»، «آب»، «بابا» از زبانش شنیده نمی‌شود. مادرش که با یک مرد از تبعه افغانستان ازدواج کرده، اعتقاد دارد که یا بچه آرام‌آرام و ناگهانی زبان باز می‌کند یا اگر هم زبان باز نکرد، مسئله مهمی نیست، همین که در کار کشاورزی مشغول بوده، در کار کشاورزی دستگیر پدر باشد و پول به خانواده برساند، کافی است...!

قربانی‌شدن کودکان به‌خاطر گرانی خدمات گفتار درمانی

 پسربچه هفت‌ساله‌ای در یکی از روستاهای اطراف اسلامشهر هنوز حرف نمی‌زند. حتی کلماتی مثل «مامان»، «آب»، «بابا» از زبانش شنیده نمی‌شود. مادرش که با یک مرد از تبعه افغانستان ازدواج کرده، اعتقاد دارد که یا بچه آرام‌آرام و ناگهانی زبان باز می‌کند یا اگر هم زبان باز نکرد، مسئله مهمی نیست، همین که در کار کشاورزی مشغول بوده، در کار کشاورزی دستگیر پدر باشد و پول به خانواده برساند، کافی است...! یک خواهر و برادر 9‌ساله و پنج‌ساله از سوی یکی از داوطلبان انجمن «توانیاب» شناسایی می‌شود که هر دو تکلمی نداشتند که در بررسی‌های پزشکی، تصویربرداری‌های مغزی و نوار مغز مشخص می‌شود که پسربچه هر روز یا یک روز در میان درگیر حملات تشنجی پنهان شده و به دنبال این تشنج، شب‌ادراری دارد که به‌این‌دلیل آب‌ریزش دهانی‌اش هم تشدید می‌شود. همین مشکلات پنهان به دلیل تشنج، باعث تنبیه بدنی و آزار جسمی از طرف والدین شده و عملا کودک، مشکلات و نیازهایش نادیده گرفته شده بود؛ در‌حالی‌که تمام این معضلات با بررسی و تشخیص به‌موقع از سوی گفتاردرمانگران قابل پیش‌بینی و کنترل بوده تا مشکلات در سنین بالاتر پیشرفت و مقاوم به درمان نشود. درباره گفتاردرمانی و حواشی مهم یا ناشناخته آن با «دلارام نبوی»، مسئول امور بین‌الملل انجمن علمی گفتاردرمانی ایران، مدیرعامل انجمن توانیاب و گفتاردرمانگر، گفت‌وگوی مفصلی انجام دادیم که خواندن آن برابر با به دست آوردن اطلاعات بیشتر و ضروری در حوزه مشکلات افراد با نیازهای ویژه و رسالت مهم گفتاردرمانگران است.

این مصاحبه در ادامه می‌آید:

‌ عموم مردم شناخت چندانی از رشته گفتاردرمانی ندارند و حتی تصورات نادرستی هم از آن دارند، به زبان ساده از این رشته می‌گویید؟

رشته گفتاردرمانی ترجمه واژه Speech and Language pathology یعنی آسیب‌شناس گفتار و زبان که در زبان فارسی به آن نام «گفتاردرمانی» دادند و عموما این واژه را با عنوان گفتاردرمانی می‌شناسیم که البته واژه‌ یا ترجمه عمومی و غلط‌انداز بوده که در عمل باعث شده که در مقابل واژه اصلش شناخته نشود؛ چرا‌که به‌عنوان نمونه بسیاری از مواقع در مذاکرات سیاسی اعلام می‌شود که از روش گفتاردرمانی استفاده‌‌ شده با اینکه درواقع روشی به اسم روش گفتاردرمانی وجود ندارد. حتی گاهی گفتاردرمانی با رشته روان‌شناسی اشتباه گرفته شده و تصور عموم بر این است که گفتاردرمانی شاخه‌ای از علم روان‌شناسی بوده و این قبیل اشکالِ نادرست در نام‌گذاری، باعث می‌شود که افراد نیازمند به این حرفه بسیار دیرهنگام با گفتاردرمانی و ضرورت‌هایش آشنا می‌شوند و از اساس دچار مشکل و سختی در این زمینه می‌شوند که گفتاردرمانگران چگونه می‌توانند مشکل‌شان را برطرف کنند. درواقع گفتاردرمانی در ایران یکی از رشته‌های شاخه پزشکی و جزء گروه پیراپزشکی محسوب می‌شود.

‌ گفتاردرمانگران چه مسئولیتی دارند؟

گفتاردرمانگران اختلالات مربوط به کودکان و بزرگسالان را در حوزه‌هایی مانند گفتار، زبان، ارتباط و شناخت را ارزیابی، شناسایی و درمان می‌کنند. کودکان از حدفاصل دو تا 16‌سالگی در روند رشد قرار داشته و سطوح مختلفی مانند زبان، ارتباط و گفتارشان گستردگی پیدا می‌کند. ممکن است در هرکدام از این سطوح و مراحل مشکلاتی مثل لکنت زبان، تأخیر گفتار و زبان، اختلالات تلفظی، اختلالات دیکته، خواندن، نوشتن، اختلالات یادگیری، مشکلات حافظه، مشکلات شناختی یا در بدو تولد در حیاتی‌ترین عملکرد یعنی شیرخوردن و مکیدن با مشکلاتی روبه‌رو شوند که کار ارزیابی، درمان و تشخیص آنها برعهده گفتاردرمانگر است. حتی ممکن است اختلالی هم وجود نداشته باشد و در مشاغل و مهارت‌هایی مثل گویندگی، خوانندگی، مداحی و دیگر مشاغلی که جزء مشاغل سطح بالا شناخته می‌شود، تنها بحث بهبود عملکرد مطرح شود که در این زمینه هم به مشاوره‌های گفتاردرمانی نیاز است. ممکن است علائمی رشد طبیعی کودکان را از بدو تولد تا دو‌سالگی به‌ صورت ناخودآگاه تحت تأثیر قرار دهد. اشاره‌کردن، برخی تماس‌های چشمی و بسیاری از نکات مهم و کوچک که گفتاردرمانگر با تشخیص به‌موقع آنها می‌تواند از ریسک ابتلای کودک به بیماری یا معلولیت‌هایی کم کرده و مهم‌تر اینکه ارزیابی در این زمینه که احتملا کودک دچار معلولیت شده و تشخیص داده نشده، بر‌عهده گفتاردرمانگر است. در جامعه امروزی اشکال تازه‌تری از مشکلات حافظه و شناختی در بسیاری از بچه‌ها و حتی در بزرگسالان به‌وضوح مشاهده می‌شود.

‌ گفتاردرمانی در بزرگسالان چه مداخلاتی می‌تواند داشته باشد؟

در این گروه سنی بهبود عملکرد مورد نیاز است؛ مثل افراد المپیادی یا ورزشکارانی که لازم است سطح توجه، سرعت پردازش مغز و حافظه‌شان بیشتر شود یا بزرگسالان و کودکانی که دچار سکته مغزی و عارضه کم‌شنوایی - ناشنوایی می‌شوند، هرکدام با گستردگی‌های فراوان، در حیطه و شاخه گفتاردرمانی گنجانده می‌شوند و به مداخله گفتاردرمانگر نیازمند هستند.

‌ آخرین تعرفه و هزینه مراجعه به گفتاردرمانگر چه میزان بوده و تا چه میزان در چارچوب حمایت‌های بیمه‌ای قرار گرفته؟

طبق تعرفه جدید، هزینه گفتاردرمانی برای هر 30 دقیقه، 222 هزار تومان مشخص شده است. در حقیقیت یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث شده تا گفتاردرمانی به‌عنوان شغلی مستقل شناخته نشود، این است که گفتاردرمانی با وجود اهمیتی که دارد، هنوز در بیمه‌های اصلی گنجانده نشده است. یکی از مشکلات جامعه گفتاردرمانی این است که خدمات گفتاردرمانی زیرشاخه بیمه تکمیلی در نظر گرفته شده و زمانی که برگه مهر و امضا‌شده گفتار‌درمانگر برای دریافت هزینه از بیمه تکمیلی به متصدیان امور بیمه ارائه می‌شود، آنها اطلاعات و شناختی از این خدمات ندارند و در بسیاری از موارد با پرداخت حق بیمه موافقت نمی‌کنند که این معضل در کنار بار مالی و هزینه‌ای، بار روانی و ناامیدی زیادی در میان جامعه هدف و متقاضیان دریافت خدمات گفتاردرمانی ایجاد می‌کند.

‌ گفتاردرمانی در میان مردم تا چه اندازه جا افتاده و اصلا چه ضرورتی دارد که عموم مردم نسبت به آن آگاه شوند؟

درست است که گفتاردرمانی یکی از رشته‌های شاخه پزشکی و جزء گروه پیراپزشکی است؛ اما ارتباط تنگاتنگی با بافت اصلی جامعه دارد. از یک سو باید اشاره کنم که به‌عنوان نمونه، آگاهی و اطلاعات مردم نسبت به اختلال اتیسم نسبت به سه سال گذشته تفاوت معناداری پیدا کرده است؛ اما نداشتن شناخت کافی مردم از شاخه‌های علوم توانبخشی مثل گفتاردرمانی می‌تواند خانواده‌ها را دچار سردرگمی کند. وقتی ارتباط و تماس چشمی یک کودک به تأخیر می‌افتد و کودک کوچک‌ترین علامتی را نشان می‌دهد، خانواده صرفا اولین واژه‌ای که به ذهن‌شان می‌رسد، اختلال اتیسم است؛ چراکه این واژه به اندازه کافی شنیده شده است. این پدر و مادر‌ها با فشار روحی-روانی زیادی مراجعه کرده و قانع‌کردن‌شان بسیار دشوار است؛ در‌حالی‌که اگر این پدر یا مادر از همان ابتدا بدون ایجاد تنش در خانواده، سراغ متخصص گفتاردرمانگر رفته، پیش‌داوری از احتمال هر نوع اختلالی نکنند، متحمل این‌همه بار اضطرابی و هزینه‌ای نخواهند شد.

‌ این شناخت نسبت به ضرورت مراجعه به گفتاردرمانگر، میان خانواده‌ها در مناطق کمتر برخوردار چگونه است؟

شناخت بسیار ضعیف است. با وجود اینکه مشکلات غربالگری در بافت فقیر اقتصادی - فرهنگی به شکل ویژه و زیربنایی‌تری وجود دارد؛ اما نسبت به آن اهمیتی داده نمی‌شود؛ به‌همین‌دلیل آمار معلولیت در این بافت ضعیف بیشتر است. به‌همین‌دلیل هدف متخصصان در انجمن گفتاردرمانی و سایر سازمان‌های مردم‌نهاد این است که متخصصان این حوزه علاوه بر اینکه در مطب پذیرای مراجعانی باشند که به آنها مراجعه می‌شود؛ بلکه بخش دیگری از وظیفه اساسی‌تر این است که گفتاردرمانگران مطب را رها کرده و به بافت‌هایی از کشور که توجهی به آنها از نظر بهداشت و درمان نشده، بروند و ضمن شناسایی مشکلات‌شان، آگاهی‌های لازم را در راستای تعقیب و ترغیب آنها به درمان‌های اصلی ارائه دهند. پس از وظیفه اصلی گفتاردرمانی که ارزیابی و درمان بوده، به وظیفه دیگر یعنی آگاهی‌بخشی به عموم جامعه و خانواده‌ها در طبقات ضعیف و کم‌برخوردارتر می‌رسیم. به هر حال کودکان از فشار اقتصادی وارد‌آمده بر خانواده و والدین تأثیر گرفته و بدون‌شک قربانی محدودیت‌ها می‌شوند.

‌ پس مسئولیت‌های مهم اجتماعی در رشته و تخصص گفتار‌درمانی نیز وجود دارد؟

به نظرم در هر رشته‌ای مسئولیت اجتماعی وجود دارد. در گفتاردرمانی هم لازم است پایه‌های اخلاق حرفه‌ای نهادینه و در مورد این اخلاق بیشتر صحبت شود تا چارچوب آن تنظیم شده و منشور اخلاقی نیز برای اعضای هر صنف از جمله گفتار‌درمانگران نیز شفاف، ارزیابی و کنترل شود تا در راستای افزایش اخلاق حرفه‌ای در حوزه گفتا‌ردرمانی، شاهد ایفای مسئولیت اجتماعی گسترده‌تری باشیم.

رشته گفتار‌درمانی رشته‌ای جوان است و اگر اشتباه نکنم، بیش از 40 سال از تأسیس آن در ایران سپری می‌شود. ما در این رشته استادان گرانقدری داریم که در این زمان برای افزایش چشمگیر بار محتوایی و علمی رشته گفتار‌درمانی در ایران تلاش کردند. تمرکز در این مدت زمان بر روی افزایش بار علمی و محتوایی رشته گفتار‌درمانی بود که بر این اساس دستاورد و پیشرفت‌های بزرگی هم مثل ثبت نظام‌پزشکی‌ شدن مجوزها، نظارت و تعریف وزارت بهداشت بر روی تعرفه‌ها به دست آمده است. در‌حالی‌که عموم هنوز اطلاعی از این رشته ندارند. بیزینسی پیشرفت می‌کند که به سمت میان‌رشته‌ای شدن حرکت کند؛ رشته گفتار‌درمانی شاید با توجه به فعالیت همکاران نزدیک و فعالیت‌های خودمان کمتر از 5 سال است که به سمت میان‌رشته‌ای کار‌کردن سوق یافته است.

‌ منظور از میان‌رشته‌ای کار‌کردن چیست؟

یعنی وقتی یک گفتار‌درمانگر علاوه‌بر اینکه کار ارزیابی و درمان را وظیفه اصلی خودش می‌داند، حواسش به کنسرتی که می‌رود و خواننده‌ای که تکنیک‌ها را اشتباه انجام داده هست که این خواننده نیاز به گفتاردرمانی دارد. چون اگر گفتاردرمانی انجام نشود و رویکرد پیشگیرانه نداشته باشد، عمر حرفه‌ای این خواننده به کمتر از دو سال رسیده و ممکن است صدایش را برای همیشه از دست بدهد. این کار در راستای همان مسئولیت اجتماعی و آگاهی‌بخشی است که گفتار‌درمانگر خودش را معرفی کرده و اشکالات را برای پیشگیری مطرح کند. حالا اینکه شخص مقابل تصمیم به اصلاح یا درمان بگیرد، یک تصمیم شخصی است و گفتار‌درمانگر با این وجود باید اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی کند.

مسئله بعدی این است که تلاش شده تا گفتار‌درمانی در کلاس‌های فن بیان و بافت مؤسساتی که روی گویندگی یا خوانندگی کار می‌کنند نیز حضور فعال داشته باشد. قرار نیست گفتاردرمانگران در این مؤسسات نوت آموزش داده‌ یا کار تخصصی استادان آواز را انجام دهند بلکه گفتاردرمانگران به‌عنوان یک پشتیبان کنار تیم حاضر می‌شوند. مثل حضور فیزیوتراپیست در کنار یک تیم فوتبال، گفتاردرمانگران هم در کنار خواننده و گوینده نقش پشتیبان و حافظ سلامت حرفه‌ای تیم را عهده‌دار می‌شوند.

‌ با توجه به هزینه بالای خدمات گفتاردرمانی در ایران و عدم پوشش بیمه‌ای، مردم تا چه اندازه در مورد ضرورت مراجعه به گفتاردرمانگر مطلع بوده و تا چه اندازه از این خدمات استفاده یا استقبال می‌شود؟

در‌حال‌حاضر تا زمانی‌که شخص یا خانواده نیاز واقعی به یک گفتار‌درمانگر را احساس نکند، سراغ آن نمی‌رود. یعنی دقیقا زمانی که داخل یک مشکل مانده و راه‌حلی جز مداخله توسط گفتاردرمانگر برایش وجود ندارد، درست در این زمان سراغ گفتاردرمانگر می‌روند.

‌ در این زمان سن طلایی برای تشخیص و درمان از دست رفته؟ در کشورهای دیگر هم مراجعه به گفتاردرمانی تا این اندازه دیرهنگام رخ می‌دهد؟

به‌طور‌کلی در برخی از کشورهای پیشرفته اصل بر این است که بچه باید بر حسب شرایط مادر و پدر از زمان تولد هر دو ماه یک بار توسط متخصصان بررسی شوند و این روند تا دو‌سالگی کودک ادامه دارد. از طرف دیگر خانواده بچه را با مشکلات فراوان و به‌صورت ناگهانی به گفتاردرمانگر نمی‌سپارد.

‌ سن طلایی برای تشخیص و مداخلات درمانی به موقع چه زمانی است؟

سن اصلی و فرایند کسب رشد اکتسابی گفتار، زبان کودک دو‌سالگی تا پنج‌سالگی است؛ یعنی مبنای ساختار گفتار- زبانش باید در این بازه زمانی شکل ‌گرفته باشد. در ایران خانواده‌ها فرزند هفت‌ساله‌شان را بعد از قبول‌نشدن در سنجش پیش از مدرسه، برای گفتار‌درمانی می‌آورند. این ایراد بسیار بزرگ است؛ چون هنوز رشته گفتار‌درمانی نتوانسته نقش و جایگاهش را به عنوان رویکرد مشاوره‌ای و پیشگیرانه در ذهن عموم مردم باز کند. پس وقتی در ‌هفت‌سالگی برای گفتار‌درمانی مراجعه می‌شود، زمان، انرژی و هزینه بیشتری برای درمان نیاز دارد. وقتی اقدامات درمانی در سه‌سالگی کودک با 10 جلسه انجام می‌شود، حالا در ‌هفت‌سالگی توقع نمی‌رود که مسئله با کمتر از یک سال اقدام درمانی و جلسات گفتار‌درمانی برطرف شود. مهم‌تر اینکه مشکلی که به دلیل مراجعه‌نکردن به‌موقع به گفتاردرمانگر در ‌هفت‌سالگی باقی می‌ماند، بسیار عمیق‌تر بوده و مشکلات بعدی بیشتری مشاهده می‌شود. به عنوان یک نمونه ملموس، ضرب‌المثلی در انجمن گفتار‌درمانی باب است مبنی بر اینکه احتمالا اگر مشکل بلع کودک در زمان مناسب اصلاح نشود، تأخیر بلع، تغییر گفتار و زبان می‌دهد. تغییر گفتار و زبان هم اگر خانواده مثل رویکرد قدیم بگوید که گفتار خودش خوب می‌شود، حتی اگر خودش هم خوب بشود، کودک بی‌شک دچار مشکلات تلفظی می‌شود. مشکل تلفظی حل نشود، به مشکل دیکته‌خواندن و نوشتن در سن مدرسه تبدیل شده و به دنبال آن شکست ارتباطی، شکست اعتماد‌به‌نفس و مشکلات دیگر به جا می‌ماند؛ بچه‌ای که می‌توانست در اوج اعتماد‌به‌‌نفس، معاشرت و تحصیل کند، عملا از مدرسه و درس‌خواندن بیزار می‌شود.

‌ وضعیت روستاها در مناطق محروم چطور است؛ تا چه اندازه مراجعه به گفتار‌درمانگر در این مناطق اهمیت و جایگاه دارد؟ به رسالت اجتماعی پزشک هم اشاره شد، آیا درحال‌حاضر چنین دغدغه و رسالتی برای رفتن و کار‌درمانی در مناطق محروم در میان گفتاردرمانگران وجود دارد؟

این موضوع یعنی توجه به رسالت اجتماعی در رشته‌هایی که کار جسمی حرکتی انجام می‌دهند، بیشتر جا افتاده است اما در رشته گفتار‌درمانی شاید کمتر از یک درصد مشاهده شود. مثلا اگر یک گفتاردرمانگر یک بار در ماه به‌صورت خودجوش به مناطق محروم برود، حتما سه کاردرمانگر جسمی-حرکتی یا تعدادی فیزیوتراپ به این مناطق می‌روند. علت اصلی این است که وقتی فرزندی در بافت روستا با فقر اقتصادی، فرهنگی و... نتواند راه برود، برای خانواده بار و زحمت زیادی دارد، به همین دلیل خانواده در این صورت پیگیر حل مشکل جسمانی فرزند می‌شود اما اگر همین فرزند تا ‌هفت‌سالگی نتواند صحبت کند، از سوی خانواده اهمیت چندانی نداشته و پیگیری نمی‌کنند.

‌ سیستم درمانی کشور در حوزه خدمات کاردرمانی مانند گفتار‌درمانی برای خانواده‌ها چه کاستی‌هایی دارد؟ اگر یک خانواده بخواهد در سن طلایی کودک برای بررسی گفتاردرمانی مراجعه کند، متحمل چه هزینه‌ای می‌شود؟

بحث تحت پوشش قرار‌نگرفتن خدمات توانبخشی و گفتار‌درمانی در کشور همیشه مورد نقد است. سال گذشته برای 30 دقیقه خدمات گفتاردرمانی حدود 170 هزار تومان بود و امسال به 222 هزار تومان رسیده است. اگر رویکرد مشاوره‌ای باشد از 10 جلسه تا 30 جلسه مشاوره کفایت می‌کند تا مسئله حل شود اما اگر رویکرد درمانی یا توانبخشی باشد، درمان طولانی‌مدت یعنی هفته‌ای دو، سه جلسه مورد نیاز است که بچه با تأخیر گفتار و زبان درمان شود. پرداخت جلسه‌ای 200 هزار تومان برای این خانواده بسیار دشوار است و به حمایت بیمه نیاز دارد.

‌ گفتار‌درمانگران که خودشان هم نسبت به گران‌بودن خدمات، انتقاد و نگرانی دارند، در چرخه‌ای از این سیستم معیوب اقتصادی هستند که به‌هر‌حال معاش می‌خواهند. آنها هم به همین میزان تحت فشار هستند؟

این مسئله وجود دارد. گفتاردرمانی شغل درمانگری است و درمانگر از این شغل و تخصص امرار معاش می‌کند. خاطرتان هست که افزایش تعرفه‌ها در سال گذشته باورنکردنی و تورم در آن برای هیچ‌کدام از افراد جامعه پزشکی لحاظ نشده بود، یکی از همکاران گفتار‌درمانگر می‌گفت هر‌چقدر هم که به مراجعان و شغلمان عرق و علاقه داشته باشیم، باز‌هم وقتی به مغازه می‌رویم و می‌خواهیم یک ظرف ماست بخریم، صاحب مغازه هرگز تشکر نمی‌کند که چون گفتار‌درمانگر خوب یا وظیفه‌شناسی هستی، ماست را نصف قیمت ببر، یا میهمان ما باش. ما مجبوریم که برای امرار معاش، کار کنیم. این یک سیکل معیوب است که همچنان ادامه دارد. از یک ‌سو درمانگر حق و حقوقی دارد و از سوی دیگر خانواده نیز با دیدن هزینه‌های بالای توانبخشی، با دیدن مشکلات فرزند چنین می‌گوید‌ که «خودش خوب می‌شود». با بزرگ‌تر‌شدن بچه و رسیدن به مرحله سنجش، مدرسه نمی‌تواند برود، سن طلایی اصلاح و درمان سپری می‌شود و تازه به سراغ گفتاردرمانگر می‌آیند.

‌ بیمه‌های تکمیلی هم به دلیل ناشناس‌بودن خدمات گفتاردرمانی، از دادن حق بیمه امتناع می‌کنند و بیمه سلامت هم که عملا پوشش خاصی برای خدمات توانبخشی ندارد. پس حمایت بیمه‌ای خاصی نداریم؟

حمایت قابل قبولی وجود ندارد. در حالی که سیستم درمانی و به طور خاص بیمه می‌تواند بسته‌های حمایتی ارائه کند. چندین نسل از اساتید توانبخشی سال‌های زیادی در این راستا تلاش کردند تا خدمات گفتاردرمانی هر چه زودتر تحت پوشش بیمه‌های اصلی قرار بگیرد. گفتاردرمانی، کاردرمانی و فیزیوتراپی در حال حاضر در بیمارستان‌‌ها از پوشش بیمه‌ای برخوردار نیستند و اگر خانواده‌ای با داشتن بیمه سلامت برای دریافت این خدمات به بیمارستان دولتی- آموزشی مثل بیمارستان «امیرعلم» مراجعه کند، عملا از هیچ حمایتی برخوردار نمی‌شود.

‌ خانواده‌ها باید از بدو تولد کودکشان، چطور و چگونه با مسائل و مشکلات احتمالی در فرزندشان مطلع شوند که سراغ گفتاردرمانگران بروند؟

اصلا یکی از چالش‌های مهم ما همین است که در رابطه با بیمارستان‌ها مشکلات زیادی داریم. در ساختار بیمارستان‌های دولتی و خصوصی که البته میزان آگاهی در بیمارستان‌های خصوصی بالاتر است اما در بیمارستان‌های دولتی سراسر کشور پاشنه آشیل و دشواری‌هایی برای آگاهی‌رسانی به مردم وجود دارد. اگر یک بیمارستان دولتی را سراغ داشتید که گفتاردرمانی در سیستمش پذیرفته شده است، بدانید این اقدام با تلاش‌ها و خون دل خوردن همان گفتاردرمانگر بوده که توانسته جایگاه شغلی‌اش را معرفی کند در غیر این صورت تا همین حالت گفتاردرمانگران حتی یک اتاق مناسبی که پاسخ‌گوی نیازهای درمانی باشد، ندارند.

‌ درمانگران هم خودشان برای رسیدن به جایگاه مناسب شغلی و اطلاع‌رسانی قدم برمی‌دارند؟

تلاش گفتاردرمانگران هم بر این اساس بوده؛ درمانگری که مطالباتی داشته و در پروسه کار اذیت می‌شود، در نهایت هم با تلاش می‌تواند حداقل‌هایی را به دست آورد، تلاشش باارزش است. آن هم در سیستم فعلی بهداشت و درمان که همچنان روی رویکرد پزشک‌سالاری مانده و هنوز به این مهم نرسیده است که گفتاردرمانگر هم جزئی از یک تیم درمانی گسترده بوده و همه باید با همکاری و همفکری کنار هم فعالیت کنند. مسئله مهم دیگر این است که اعتقاد دارم با وجود تمام فشارهای اقتصادی موجود، گفتاردرمانگرها خودشان باید به این سمت بروند که رویکردهای درمانی و شغلی خودشان را داشته و برای ایفای مسئولیت‌های اجتماعی، نقش آگاهی‌بخشی را در حرفه خودشان به صورت جدی دنبال کنند. بهترین زمان است که درمانگرها در سال جدید برای خودشان چنین هدف‌گذاری کنند که در طول سال حداقل سه بار به مناطق محروم بروند و فقط به خانواده‌ها مشاوره داده، فیلم‌های آموزشی مفید با یک گوشی همراه ساده پخش کنند. رویکردهای ساده‌ای وجود دارد تا به قشر خیلی ضعیف و ناآگاه جامعه، اطلاعات مفید تزریق شود. تک تک ما می‌توانیم برای آگاهی‌بخشی تلاش کنیم.

‌ فکر می‌کنید گفتاردرمانگران چنین هدف‌گذاری مهمی برای رفتن به مناطق محروم و آگاهی‌بخشی در حوزه الزامات فعالیت‌هایشان انجام دادند؟

تا به امروز هدف‌گذاری دقیقی نمی‌بینیم اما تلاش‌های فردی پراکنده‌ای در انجمن گفتاردرمانی ایران وجود داشته و تلاش بر این است که هدف‌گذاری‌های شخصی و پراکنده در چارچوب بزرگی تدوین شود و در ادامه بتوانیم جامعه گفتاردرمانگرمان را از کارهای مفید شخصی به سمت و سوی ایفای مسئولیت‌های حرفه‌ای اجتماعی سوق دهیم.

‌ توضیح بیشتری می‌دهید که ایفای مسئولیت اجتماعی در حرفه گفتاردرمانی به چه معنا بوده و چه فعالیت‌هایی را شامل می‌شود؟

واژه معروفی با عنوان «توانبخشی مبتنی بر جامعه» وجود دارد که وقتی وارد متن و عمق این واژه می‌شویم به کلیدواژه‌های دیگری هم مثل «توانبخشی مبتنی بر محیط» می‌رسیم. در عین ‌حال رشته گفتاردرمانی که در 40 سال گذشته، بیشتر مبتنی بر اصول علمی و درمانی بوده حالا باید دستخوش تغییر و گذار شده و علاوه بر پیشرفت در حوزه علم و رویکردهای علمی، نگاه اجتماعی‌محور نیز داشته باشد یعنی داخل بافت جامعه برود و با هدف آگاهی‌بخشی، با مردم ارتباط بیشتر و مؤثر‌تری برقرار کند. فرد فعال در حوزه گفتاردرمانی بسیار راحت می‌تواند به جامعه چند صد متری اطراف خودش توجه کرده، مسائل، مشکلات و چالش‌های آن را شناسایی و درصدد رفع آن اقدام کند. حالا همین فرد بر پایه همین اصول می‌تواند آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی را شروع کرده و متقاضیان دریافت خدمت، کمک و به خصوص درمان یا پیشگیری را شناسایی کند. دقت در این زمینه یعنی انجام مسئولیت اجتماعی در حوزه گفتاردرمانی. از طرف دیگر مطالبه‌گری خانواده نیز در جلسات گفتاردرمانی بسیار مهم است. یعنی خانواده‌ای که برای اولین بار به گفتاردرمانگر ارجاع داده شده نیز باید آگاه، مطالبه‌گر و حساس باشد و صرفا از درمانگر تجویز نگیرد بلکه از دانش و مهارت درمانگر برای حل مشکلات فرزند نیز بهره‌مند شود. گفتاردرمانگران موظف هستند تا در جلسات درمانی مسائل علمی را بررسی و با خانواده مراجع همدلی و هم‌صحبتی کنند تا در این معاشرت نیاز و مشکل فرد مراجع شناسایی شود. به همین دلیل مطالبه‌گری همراه بیمار و کودک در جلسات کاردرمانی و اتاق کارِ گفتاردرمانی بسیار ضروری است.

‌نظام آموزش و پرورش ایران چقدر با مقوله گفتاردرمانی آشناست؟ هنوز از والدین دانش‌آموزان می‌شنویم که نسبت به برخورد کادر مدرسه با بچه‌هایی که از نظر گفتاری یا تکلم مشکلاتی دارند، گله‌مند هستند.

‌ عملکرد ضعیف متولیان آموزش‌وپرورش ایران همیشه محل بحث و مناقشه بوده است. به عنوان نمونه‌ای که بسیار شاهدش هستیم این است که یک‌سری از بچه‌ها از نظر سطح آی ‌کیو مرزی هستند و اگر به صورت حرفه‌ای و مؤثر با این بچه‌ها تمرین و کار شود، می‌توانند وارد مدرسه عادی شوند در غیر این صورت باید در مدرسه استثنائی ثبت‌نام شوند.

و این مرز باریک مدارس استثنائی و عادی سرنوشت یک بچه را دستخوش تحولات زیادی می‌کند. گاهی بچه پروتز کاشت حلزون داشته، روند گفتاردرمانی را هم به صورت کامل گذرانده و در سنجش هم نمره قبولی می‌گیرد اما مدیر مدرسه به دلیل تفاوت در رویکرد شنیداری، از پذیرش و ثبت‌نام بچه در مدرسه عادی خودداری می‌کند. همچنان از این دست موارد در مدارس شهر تهران که تصور می‌شود آگاهی بالاتر است، وجود دارد پس دیگر در شهرهایی که ممکن است سطح اطلاع‌رسانی پایین‌تر و امکانات مدارس عادی نیز محدودتر باشد، موارد تأسف‌باری از این دست بسیار گزارش می‌شود.

‌ به دنبال این کم‌آگاهی نسبت به بچه‌ها و دانش‌آموزان با نیاز‌های ویژه در رده‌های مدیریتی مدارس، بی‌اطلاعی معلمان مدارس هم می‌تواند آسیب‌زا باشد؟ و اینکه سیستم آموزش و پرورش ما در حال حاضر در چه شرایطی از آگاهی در حوزه گفتاردرمانی، دانش‌آموزان با اختلالات گفتاری و... فعال است؟

متأسفانه اطلاعات معلمان هم بسیار کم و ابتدایی است. هنوز نه تنها پروتکل اصلی در این حوزه وجود ندارد بلکه جدابودن و عدم همبستگی سیستم آموزش و پرورش عادی و استثنائی نیز به صورت جدی مشکل‌زاست. مثلا وقتی خانواده‌ای با پیگیری مؤثر، کارهای درمانی و اصلاحی را توسط گفتاردرمانگران انجام داده و با گرفتن نامه و مدارک لازم ثبت‌نام بچه را در مدارس عادی انجام می‌دهند، معلمان به دلیل آگاه‌نبودن از شرایط این دانش‌آموز سنگ‌اندازی کرده و این سیکل معیوب کم‌آگاهی یا ناآگاهی به صورت زنجیروار خانواده‌ها را با مشکلات فراوانی روبه‌رو می‌کند و انرژی روحی، روانی و حتی مالی زیادی از خانواده‌ها تلف می‌کند.

‌ چطور می‌توان این زنجیره معیوب را از بین برد؟ اطلاع‌رسانی کافی است؟

بخش اصلی به سیاست‌گذاری و بخش دیگری هم به مدیران و معلمان مدرسه اختصاص دارد که با کمک کاردرمانگر، گفتاردرمانگر و ... نسبت به پدیده تفاوت و معلولیت‌های کودکان آگاهی بیشتری به دست بیاورند؛ مثل زنجیری می‌ماند که مدیر و کادر مدرسه تصمیم به کسب آگاهی در حوزه افراد با نیازهای ویژه می‌گیرند. کادر آموزش مدرسه با آگاه‌شدن از تفاوت‌های طبیعی بچه‌ها، ناخودآگاه با رشته گفتاردرمانی و ابعاد مهم و حیاتی این رشته آشنا خواهند شد تا کادر مدارس به دنبال این کسب آگاهی، زمان روبه‌روشدن با دانش‌آموزی که لکنت زبان دارد، او را به خاطر اضطرابش سرزنش، تنبیه و خانواده‌اش را به مدرسه احضار نمی‌کند چون می‌داند و آگاه است که لکنت زبان با چند جلسه پیگیری و گفتاردرمانی اصولی برطرف و اصلاح می‌شود.

‌ دود حاصل از این‌همه کمبود و کاستی در این حوزه نصیب چه کسی می‌شود و چقدر زندگی فردی که با اختلالاتی روبه‌رو بوده و فرصت مراجعه به گفتاردرمانگر یا کاردرمانگر برایش مهیا نبوده را در آینده تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

بیش از چهار هزار گفتاردرمانگر با داشتن کد نظام پزشکی فعالیت می‌کنند و هر گفتاردرمانگری سالانه به‌طور میانگین بیش ‌از ۲۰۰ تا ۳۰۰ کودک را تحت عنوان مراجع ویزیت می‌کند. اگر این اعداد را در هم ضرب کرده و بررسی کنیم چند کودک می‌شود و چند کودک به‌همین میزان از ضرورت گفتاردرمانی مطلع نبوده و به گفتاردرمانگر مراجعه نکردند، آمار زیاد و قابل توجهی می‌شود. امسال که مصاحبه می‌کنیم سال 1402 و 20 سال آینده یعنی سال 1442، تمام کودکانی که توسط گفتاردرمانگران بررسی و درمان نشده و به دلیل دیررفتن به مدرسه و عقب‌ماندن از آموزش آسیب دیدند و یا چه آنهایی که همین حالا از این نظر با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند، همگی جامعه بزرگسال فعلی و آینده کشورمان را تشکیل می‌دهند. با این مثال روشن است که دود حاصل از این ناآگاهی به چشم جامعه فعلی و آینده‌ای می‌رود که از حمایت بیمه‌ای محروم بودند. ما در تمام مصاحبه‌ها، حرف‌ها، جلسات و... از دغدغه‌ای به نام کودکان و نوجوانان صحبت می‌کنیم در حالی که باید بررسی شود برای این قشر از آینده‌سازان چه خدمات و برنامه‌ای ارائه و پیش‌بینی کردیم.