|

موحد؛ سنگ محک فرزانگی

دیدارش از دشوارترین دیدارهاست. پیدا‌کردن سر سخن و گشودن آن به این سادگی‌ها ممکن نیست. مواجهه با او نه‌فقط مواجهه با یک اندیشمند زمانه، حقوق‌دادن نفتی در پرالتهاب‌ترین جغرافیای انرژی جهان، مفسر و شارح کم‌نظیر مثنوی و مولانا، ادیب سیاست‌دان و آداب‌دان دوران بی‌سیاستی و بی‌آدابی، پژوهشگر و دین‌پژوه پیرایه‌گر در پریشان‌ترین شرایط دین‌داری، مصحح و نویسنده پرکار در روزگار بی‌کاری و بی‌عاری، بلکه مواجهه با صد سال دانایی و اصالت، توأمان با افتادگی و تواضع است.

موحد؛ سنگ محک فرزانگی
حسین گنجی روزنامه‌نگار، پژوهش‌گر، منتقد هنرهای تجسمی و مدیر و مشاور ارتباطات و توسعه برند

حسین گنجی:  دیدارش از دشوارترین دیدارهاست. پیدا‌کردن سر سخن و گشودن آن به این سادگی‌ها ممکن نیست. مواجهه با او نه‌فقط مواجهه با یک اندیشمند زمانه، حقوق‌دادن نفتی در پرالتهاب‌ترین جغرافیای انرژی جهان، مفسر و شارح کم‌نظیر مثنوی و مولانا، ادیب سیاست‌دان و آداب‌دان دوران بی‌سیاستی و بی‌آدابی، پژوهشگر و دین‌پژوه پیرایه‌گر در پریشان‌ترین شرایط دین‌داری، مصحح و نویسنده پرکار در روزگار بی‌کاری و بی‌عاری، بلکه مواجهه با صد سال دانایی و اصالت، توأمان با افتادگی و تواضع است. ملاقات با محمدعلی موحد بی‌شباهت به ملاقات با کوه با آن خصوصیات مشهورش که در ادبیات و حوزه اندیشه از آن وام می‌گیرند و بدان اشاره می‌کنند یا درختی کهن‌سال، همان‌طورکه بسیار گفته و اشاره شده است که از شدت بار، شاخه‌هایش بر زمین می‌ساید، نیست. او در عین رندی و دانایی، خود را کم‌دان‌ و ساده دانسته و معرفی می‌کند، در عین قرار‌گرفتن در اوج و قله، خود را در فرود و کوه‌پایه تصویر می‌کند و در عین برخورداری از حکمت و فرزانگی خود را همچون طفلی تازه بر سر کلاس نشسته، مشتاق و آماده به فراگیری، درست در نقطه صفر همه‌ چیز نشان می‌دهد. با چنین شخصیتی ملاقات‌داشتن و باب سخن گشودن همیشه دشوار است. این بار ملاقات با ایشان از همیشه عجیب‌تر و دشوارتر هم بود. به سبب روزهای نزدیک به صد‌سالگی، ناخواسته صحبت از دوران پیری و در تقابل آن جوانی شد و گفت مولانا تعبیری دارد که می‌گوید بهشت، به نوعی همان عهد شباب و جوانی است و بیرون رانده‌شدن از بهشت، به‌ نوعی بیرون رانده‌شدن از دوران جوانی است. گفتم چطور می‌شود قدر این دوران جوانی و این عهد شباب و به روایت مولانا این بهشت را دانست و کاری نکرد که از آن رانده شویم. رانده‌شدن لابد در اینجا به معنای بهره‌بردن از آن است و الا، در نهایت همه از آن رانده می‌شویم. رندانه همچون حافظ و حکیمانه همچون مولانا پاسخ گفت: «هوا برت نداره».

در یادداشتی در ماهنامه مدیریت ارتباطات و کتاب برند شخصی برخی نفرات که به‌زودی منتشر خواهد شد، دست‌وپایی زده‌ام در فهم مسیری که برخی شخصیت‌های برجسته کشور طی کرده‌اند. آنجا آورده‌ام که محمدعلی موحد در نزدیک به یک قرن حضور و فعالیت، برخلاف هم‌نسلانش، اتفاقا برند خود را در عدم حضور، توسعه و استحکام بخشیده است. برخلاف چرخه معمول برندسازی شخصی که همواره بر این تکیه دارد که برای برند‌شدن باید حضور و بروز مدام داشت و گاهی متأسفانه حضور به هر قیمتی را نیز ترویج می‌کند، موحد برندی است که خلاف آن را ثابت کرده است و در عدم حضور و پرهیز از هر جای بودن و هر کاری کردن تعریف شده و این‌گونه است که جایگاه و عنوان یافته است. شاید این بسط‌یافته همان جمله کوتاه اوست که می‌گوید: «هوا برت نداره». به‌ قول نظامی گنجوی «کم‌گوی و گزیده‌گوی چون دُر، تا ز اندک تو جهان شود پُر». برندی این‌چنین، یک اثر نقاشی یکتا و مدرن را تنها کسانی دوست دارند که به هر قیمتی به آن دست پیدا کنند، که می‌خواهند از سطح به عمقی برسند و رد‌پایی از خود باقی بگذارند. موحد از این منظر مثل بسیاری دیگر یک مقصد گردشگری نیست، بلکه مقصد مهاجرت و مقیم‌شدن است. به همین جهت است که شاید طرفداران این برند کم باشند، اما همین رهروان اندک از دسته رهبران یک جامعه‌اند. موحد در ابعاد مختلفی که ورودی داشته است، انگشت‌شمار اثر و تولید دارد، اما هر‌کدام در آن بُعد، برای اهلش مرجع است. او هدف برندش را از ابتدا گویی طیف نخبه جامعه قرار داده است؛ یعنی کسی نمی‌تواند خود را حقوق‌دان بداند و «حق و سوءاستفاده از آن» یا «دیباچه‌ای بر حقوق مدنی» او یا درس‌هایی از «داوری‌های نفتی» را نخوانده باشد. کسی نمی‌تواند اهل ادب و اندیشه و عرفان باشد و «اسطرلاب حق» یا «خُمی از شراب ربانی» یا «باغ سبز» او را نخواند. کسی نمی‌تواند اهل سیاست یا دیانت باشد و در کشاکش دین و دولت «در هوای حق و عدالت» او را دست نگرفته باشد. به همین سیاق است دیگر آثار او. موحد هم همچون نام‌های نیک دیگر، از الگوی اتصال خود به یک کهن‌برند، کهن‌الگو، بهره جسته است. او امروز بر شانه چند هزار سال فرهنگ ایرانی ایستاده و اتصالی ناگسستنی با شمس تبریز پیدا کرده است و البته به آن باید اضافه کرد رندی حافظانه‌اش را. او شمس تبریزی زمانه ماست؛ شمسی که عصاره و شاکله برند او بر همین کنار‌بودن و پررنگ‌بودن و عمیق‌بودن و اثرگذاری بر افراد برجسته، بنا شده است. همچون شمس تبریز است در کنار مولانا، البته با این تفاوت که محمدعلی موحد، شمس زمانه‌ای است که مولانا ندارد. حتی در ظاهر و لهجه نیز او این تداعی را ایجاد می‌کند. آنگاه که با لهجه تبریزی‌اش تو را در جهان بی‌پیرایه و اصیل خود غرق می‌کند. نقطه قابل‌ توجه برند محمدعلی موحد به‌‌نوعی برساخته همین اصالت ذاتی و پررنگ اوست؛ اصالت در زبان، اصالت در فرم، اصالت در کار و اصالت در عرضه و پرفورمنس توانسته از او ساختمانی مستحکم و قابل‌ اتکا بسازد که هر بازدید‌کننده صاحب‌ درکی را به تماشا می‌خواند و میل به عکس‌گرفتن با او و دیده‌شدن در کنار او را مشتعل می‌‌کند. در برندسازی شخصی هدف‌گذاری و مسیر یا استراتژی دستیابی به هدف بسیار زیربنایی است. آنچه موحد در این سال‌ها به‌خوبی نماد آن بوده است، تعریف هدف بزرگ یا به‌اصطلاح رایج در میان اهل ادب برداشتن ظرف بزرگ، در کنار استراتژی خودمراقبتی وسواس‌گونه و صبوری بی‌مثال، او را به شخصیتی قوام‌یافته بدل کرده است. به قول بزرگان به نزد کریم که نبایستی کم خواست. او با جان‌ و دل درک کرده است که آب کم جستن و تشنگی به‌دست‌آوردن از کم‌خواستن نیست، بلکه از زیادخواستن است؛ به همین سبب ظرف بزرگ برای خواسته بزرگ برداشته می‌شود. و در خواستن همواره صادق‌بودن، جدوجهد کردن و صبوری‌کردن یک امر حیاتی است. در این صبوری و مراقبت توأمان است که امروز موحدی به وجود می‌آید که می‌تواند در حقوق، در عرفان، در ادب، در نثر، در تاریخ‌ و در سیاست، خود به کهن‌الگو یا بهتر بگویم مگابرندی بدل شود که دیگر برندها میل و رغبت بسیاری به اتصال با آن از خود نشان می‌دهند. او به مخاطبش که در کوهپایه ایستاده است می‌آموزد که اگر دنبال نام نیک هستی، ظرفت را باید بزرگ تعریف کنی و برای پر‌کردنش کار اصیل پیشه کنی و از شلوغ‌بازی و کار سطحی پرهیز بورزی. که از سعدی آموخته است لابد که می‌گوید: «نام نیکو گر بماند ز آدمی/ به کز او ماند سرای زرنگار».

نمی‌توان در متن تحولات جاری و وقایع روزمره و اخبار زودگذر بود و کاری اصیل و بی‌زمان کرد. دستیابی به برند با ماندگاری زمانی بالا نیازمند کاری اصیل، بنیادی و بی‌زمان است؛ کارهایی که شاید همچون نقاشی‌های «ونگوگ»، در زمانه خودش، چشم‌ها را به خود خیره نکنند، اما در آینده تمامی چشم‌ها یکسره به تماشای آنها مشغول‌اند. محمدعلی موحد همچون ونگوگ در نقاشی برندی است که هرچه به آینده نزدیک‌تر شویم، بیشتر به او رو خواهیم آورد و بیشتر از او خواهیم شنید. موحد چراغی است برای مواجهه با تاریکی و چه چیزی از آینده تاریک‌تر؟ موحد صد‌ساله، در جهان به‌اصطلاح پُربرند امروز که رسانه‌ها هر روز یکی را به زیر می‌کشند و دیگری را به صدر می‌‌برند، شاخص، سنگ محک و فانوسی است برای تشخیص راه از بیراه؛ باید آنها که در حوزه‌های فعالیت او دنبال برند‌‌شدن و نیک‌نامی هستند، خود را با آن میزان و تراز و به آن متصل کنند. در دفتر فرهنگستان زبان و ادب فارسی موحد کوتاه نوشته است: «فارسی زبان مادری من نیست. آن را در مدرسه آموختم. فارسی کلید خزاین حکمت و معرفت را در اختیار من گذاشت. اگر از آن گنجینه‌ها بهره وافر نبرده‌ام، بی‌لیاقتی خود من بوده است. از آن بابت شرمسارم و به همین مقدار اندک که نصیبم شده مفتخر و شاکرم.« این همان باب تمیز‌دهنده ایشان از بسیاری از اندیشمندان هم‌دوره اوست. اوج تواضع در عین دانایی و پرباری. حق مطلب را حافظ قرن‌ها پیش ادا کرده است آنجا که آورده: رطل گرانم ده ای مرید خرابات/شادی شیخی که خانقاه ندارد.