|

موحد؛ شمس پژوهش‌های عرفانی در آذربایجان

دکتر محمدعلی موحد یکی از آخرین مردان بزرگی است که از خطّه آذربایجان، از مرکز فرهنگی آن تبریز، برخاسته و در طول عمر پربرکت خود خدمات چشمگیری به فرهنگ ایرانشهر، به‌خصوص زبان پارسی، انجام داده است. دکتر موحد را می‌توان ثمره هشتصد سال فعالیت‌های مداوم فرهنگی در تبریز دانست، شهری که از اوایل قرن هفتم هجری به‌صورت یکی از مراکز مهم فرهنگی ایران‌زمین درآمد.

نصرالله پورجوادی: دکتر محمدعلی موحد یکی از آخرین مردان بزرگی است که از خطّه آذربایجان، از مرکز فرهنگی آن تبریز، برخاسته و در طول عمر پربرکت خود خدمات چشمگیری به فرهنگ ایرانشهر، به‌خصوص زبان پارسی، انجام داده است. دکتر موحد را می‌توان ثمره هشتصد سال فعالیت‌های مداوم فرهنگی در تبریز دانست، شهری که از اوایل قرن هفتم هجری به‌صورت یکی از مراکز مهم فرهنگی ایران‌زمین درآمد. تبریز در قرن هفتم شاید مهم‌ترین مرکز فرهنگی جهان اسلام به شمار می‌رفت. نخستین شخصیت عرفانی معروفی هم که در قرن هفتم از تبریز برخاست شمس‌الدین تبریزی بود، شخصیتی که دکتر موحد بیش از هر محقق دیگری به شناسایی آثار و افکار او کمک کرده است. موحد نه‌فقط خود شمس و سخنان او را مورد تحقیق قرار داده، بلکه تأثیر افکار و شخصیت کم‌نظیر شمس را در سرزمین‌هایی که وی بدان سفر کرده، دنبال نموده است. او آثار مولانا جلال‌الدین را که فرزند معنوی شمس بود و همچنین فرزند مولانا سلطان ولد را هم مورد مطالعه قرار داده است.

در قرنی که شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدین در آن به سر می‌بردند در واقع دو جریان مهم عرفانی در آسیای صغیر با هم پیوند خوردند؛ یکی جریان عرفانی شمس و مولانا که ادامه تصوف نوحلاجی ایرانشهر بود و دیگری جریان عرفانی محیی‌الدین ابن‌عربی و پسرخوانده‌اش صدرالدین قونوی. و موحد در مطالعات خویش هر دو جریان عرفانی را در نظر گرفته است. علاوه بر این، موحد با سعه صدری که در تحقیقات خود داشته، به یک جریان عرفانی دیگر، این بار در فرهنگ و آیین هندو، عنایت ورزیده است. بهاگواد گیتا یکی از مهم‌ترین آثار دینی و عرفانی هندی است که دکتر موحد سال‌ها قبل از اینکه به تصحیح مقالات شمس بپردازد، آن را به پارسی ترجمه کرده است.

نگاهی سریع به آثاری که دکتر موحد تصحیح و تألیف و ترجمه کرده است نشان می‌دهد که علائق او در تحقیق، وجوه متعدد داشته و آثاری که از وی به جا مانده است چندین موضوع متنوع را در بر می‌گیرد. دکتر موحد سال‌ها حقوق‌دان شرکت ملی نفت ایران بود، و با توجه به این سابقه، دیدن کتاب‌هایی که ایشان درمورد تاریخ و مسائل حقوقی نفت و ملی‌شدن آن در ایران نوشته‌اند تعجبی ندارد. اما دیدن کتاب‌های «خزران» از آرتور کویسلر و «چهار مقاله» از ایزایا برلین، یا ترجمه «عدالت و انرژی» از ایوان ایلیچ برایم شگفتی‌آور بود و کتاب اخیر مرا به یاد خاطراتی انداخت از سال‌های قبل از انقلاب 57، زمانی که ایلیچ به ایران آمده بود و یک روز هم در دانشگاه تهران سخنرانی کرد. من کتاب عدالت و انرژی ایلیچ را نخوانده‌ام، ولی با افکار ایلیچ در زمینه مسائل پزشکی جدید و آموزش‌و‌پرورش جدید قبل از انقلاب آشنا بودم و انتقادهای او را هم به نظام پزشکی و بیمارستان‌های جدید و هم به مدارس جدید جدی می‌گرفتم. جالب است که من قبل از انقلاب اسلامی فکر می‌کردم که با وقوع انقلاب ما بتوانیم مسائل مورد انتقاد ایوان ایلیچ را خود‌به‌خود حل کنیم و حتی نظام آموزشی مدارس جدید را با تلفیق‌کردن نظام آموزشی حوزه‌ها با نظام جدید برطرف نماییم. خیالاتی که خامی آنها زود آشکار شد. نمی‌دانم کسانی که در اوایل انقلاب اسلامی درصدد تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی برآمدند تا چه اندازه تحت تأثیر انتقادهای ایوان ایلیچ و امثال او قرار داشتند.

کتاب «عدالت و انرژی»، ترجمه دکتر موحد را من ندیده‌ام، و ظاهرا بعد از انقلاب 57 تجدید چاپ نشده است، ولیکن برایم جالب است که بدانم ایلیچ در زمینه انرژی چه گفته بود که دکتر موحد را تشویق به ترجمه کتاب او نموده بود.