|

رویکرد رسانه به پدیده مبارزه با کار کودکان

کودکانی که رسانه ندارند

احمد افروز، کارشناس رسانه و ارتباطات: ۱۲ ژوئن مصادف با ۲۲ خرداد، روز جهانی مبارزه با کار کودکان نام‌گذاری شده است. پدیده‌ کودکان کار یکی از مهم‌ترین معضلات اجتماعی در جهان است که دامن‌گیر بسیاری از کشورهای دنیا از‌جمله کشور ما ایران شده است.

کودکانی که رسانه ندارند

احمد افروز، کارشناس رسانه و ارتباطات: ۱۲ ژوئن مصادف با ۲۲ خرداد، روز جهانی مبارزه با کار کودکان نام‌گذاری شده است. پدیده‌ کودکان کار یکی از مهم‌ترین معضلات اجتماعی در جهان است که دامن‌گیر بسیاری از کشورهای دنیا از‌جمله کشور ما ایران شده است. هرچند امروزه در کنار نهادها و گروه‌های مدافع حقوق کودکان، قوانین بین‌الملی نیز توجه جدی به تأمین حقوق کودکان از‌جمله عدم به‌کارگماردن آنان دارند؛ اما وجود منافع مالی برای پیمانکاران، کم‌توجهی دولت‌ها و در رأس اینها نیاز خانواده‌هایی که درگیر فقر هستند، موجب تداوم این مسئله شده است تا همچنان شاهد به‌کارگیری کودکان در مشاغل مختلف ازجمله مشاغل سخت و گاه دور از شأن انسانی مانند تکدی‌گری یا حتی استفاده از این کودکان در گروه‌ها و باندهای تبهکاری باشیم. شکی نیست که یکی از تکالیف مجموعه حاکمیت اجرائی و همچنین جوامع انسانی دفاع از این کودکان و بهره‌مندسازی آنان از حقوق‌شان است؛ چرا‌که موضوع کودکان کار صرفا محدود به مسئله کار و رنج آنان نمی‌شود؛ بلکه یک موضوع جدی در حوزه جرم، امنیت و آسیب‌های اجتماعی و نیز هدر‌رفت سرمایه انسانی یک کشور است. پس این‌گونه می‌توان گفت که یکی از الزامات هر جامعه‌ای ایجاد زمینه‌های مناسب برای آموزش شهروندان و ارتقای سطح آگاهی آنان به‌ویژه درباره حقوق‌شان است که الزاما بخشی از این تکلیف بر‌عهده رسانه‌ها است. رسانه به‌عنوان یکی از ارکان مهم آموزش و مطالبه‌گری مسئولیت پیگیری این معضل اجتماعی را دارد؛ چیزی که با وجود گذشت سال‌ها از ورود ادبیات کودکان کار کمتر شاهد آن بوده‌ایم. این مسئله زمانی غم‌انگیزتر می‌شود که کودکان کار به واسطه موقعیت اجتماعی، اغلب افرادی فراری از حق‌خواهی و درعین‌حال بسیار بی‌صدا هستند؛ بنابراین مسئولیت رسانه چنین ایجاب می‌کند که صدایی رسا برای این قشر از جامعه باشد. رسانه‌ها و در رأس آنها صداوسیما در انتقال صدای این افراد و مطالبه حقوق اجتماعی و شهروندی آنان یا بنا را بر فراموشی و نادیده‌گرفتن گذاشته‌اند یا صرفا در حد رفع تکلیفی ساده یا مطلبی کوتاه و اشاره‌وار به آن می‌پردازند. مجموعه رسانه‌ای کشور نه‌تنها مسئولیت خود را در قبال این گروه از اجتماع انجام نمی‌دهد؛ بلکه آنچه از تحلیل محتوای مطالب و خروجی آنها به دست می‌آید، برچسب‌هایی مانند خرده خلافکار، نابهنجار، بی‌خانواده، غیرقابل اعتماد و... است که بر پیشانی کودکان کار می‌خورد. در این بررسی البته نباید از مسئله شکاف اطلاعاتی به‌عنوان یکی از موضوعات انتقادی در عرصه رسانه‌ها که ناظر بر عدم دسترسی طیفی از مردم جهان به رسانه است، غافل بود؛ آسیبی که عمدتا در کشورهای موسوم به جنوب و جهان سوم شاهد آن هستیم. به عبارت دیگر عدم دسترسی فقرا به رسانه منجر به بی‌عدالتی اطلاعاتی است. پدیده‌ای که درباره کودکان کار نیز صادق است؛ پس به موازات طرح انتظار از رسانه برای انجام این مسئولیت اجتماعی باید به مسئله دسترسی کودکان کار به رسانه نیز توجه داشت. کودکان کار به واسطه جایگاه و وضعیتی که دارند، عمدتا نه دسترسی به رسانه‌های خرد و کلان دارند و نه فضای مشخصی برای اینکه بتوانند از طریق رسانه‌ها صدای‌شان را منعکس کنند. از‌این‌رو می‌توان گفت کودکان کار در سپهر رسانه‌ای ‌کشور رنج مضاعف را تحمل می‌کنند. عدم دسترسی به رسانه به‌عنوان مدرسه‌ای برای آموزش و هم‌زمان بی‌مهری رسانه به این طبقه نا‌آگاه به حقوق اجتماعی و شهروندی. پس سیاست‌گذاری رسانه در راستای مسئولیت‌های خود مکلف به طراحی برنامه‌های حمایتی و آموزشی و ایفای حقوق کودکان جامعه به‌ویژه کودکان کار و همچنین ازبین‌بردن شکاف طبقاتی برای دسترسی این کودکان به رسانه و محتوای آن و مطالبه‌گری از مسئولان در راستای تأمین حقوق کودکان و مبارزه با کار‌کردن آنان است؛ هرچند شاید این انتظاری دور، از رسانه‌های بی‌‎رمق باشد.