پشت پرده اختلافها در صداوسیما؛ جبلی به سرنوشت سرافراز دچار میشود؟
دوربرگردان «جم»
نه در دهه اول و نه در دهه دوم و سوم انقلاب، صداوسیما با مسئله بیثباتی روبهرو نبود، آنگونه که در دهه 90 دچار آن شد. نه محمدهاشمی و علی لاریجانی و نه حتی عزتالله ضرغامی در این رسانه بدون ثبات مدیریت نکردند، اما از زمان حضور محمد سرافراز، صندلی مدیریت این نهاد متزلزل شد.
محمدپوریا کیوان: نه در دهه اول و نه در دهه دوم و سوم انقلاب، صداوسیما با مسئله بیثباتی روبهرو نبود، آنگونه که در دهه 90 دچار آن شد. نه محمدهاشمی و علی لاریجانی و نه حتی عزتالله ضرغامی در این رسانه بدون ثبات مدیریت نکردند، اما از زمان حضور محمد سرافراز، صندلی مدیریت این نهاد متزلزل شد. حالا انتقادات به جبلی آنقدر گسترده شده که روزنامه رسمی صداوسیما به دفاع از او برخاسته و انتقادات را کار «جریان خودی» و «سربازان رسانهای لانهکرده در رسانههای جریان انقلاب»، «فیلهای خفته در نهادهای رسمی» و «جریان مخالفخوان» که «امروز در هلدینگهای بزرگ اقتصادی» هستند، دانسته و معتقد است اینها حمله به سازمان صداوسیما را ترتیب دادهاند. اما ماجرا چیست؟ علت انتقادات به صداوسیما در کجاست و چرا برخلاف آنچه از بیرون مشاهده میکنیم، مسئولان صداوسیما (ازجمله مدیران روزنامه رسمی این سازمان) این حملات را کار «نیروهای خودی» معرفی میکنند؟
انتقادات از کجا آغاز شد؟
مدتهاست کشمکش بر سر مهار پلتفرمهای پخش آنلاین یا VODها آغاز شده است. صداوسیما که احساس میکند عرصه را به رقابت با این پلتفرمها که در زمینه تولید سریال پیشرفت مهمی کردهاند باخته است، برای مهار آنها خیز برداشت. آنها معتقد بودند با مقداری آزادی عمل که در این پلتفرمها برای ساخت سریال وجود دارد، صداوسیما مرجعیت خود را از دست داده است؛ خصوصا آنکه بحث و دعوای اصلی بر سر آگهیهایی بود که اخیرا این پلتفرمها توانسته بودند به خاطر مخاطب بالای سریالهایشان جذب کنند. به عبارت روشنتر، صاحبان صنایع به خاطر مخاطب بالای سریالهای شبکههای خانگی، آگهیهای زیادی را به این پلتفرمها دادند که همین مسئله صداوسیما را دچار آشفتگی کرد. آنها فهمیده بودند بهزودی رسانهشان تبدیل خواهد شد به رسانهای شبیه مجموعهای که اگرچه بزرگترین مؤسسه مطبوعاتی و انتشاراتی ایران است، اما صاحبان صنایع رغبتی برای دادن آگهی به آنها ندارند؛ چراکه بهجز مخاطبان اجباری، محتوای تولیدی آنها جذابیتی برای مردم ندارد. پروژه صداوسیما دستگذاشتن بر روی این پلتفرمها و مهار آنهاست تا مبادا آنقدر بزرگ شوند که صداوسیما تبدیل به آن رسانه دیگر شود. این روند با مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد فاز جدیدی شد. این شورا در مصوبه اخیر خود اعلام کرد: «وظیفه نظارت بر حوزه سکوهای صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایشخانگی طبق قانون اساسی و قوانین موضوعه، بر عهده سازمان صداوسیما قرار دارد». با این مصوبه بسیاری از هنرمندان به انتقاد پرداختند و با انتشار متنی یکسان نگرانی خود را از احتمال بیکارشدنشان بیان کردند.
جبلی یا جلیلی
در کنار این موضوع، انتقاد به تسخیر صداوسیما توسط یک جریان خاص و وحید جلیلی آغاز شد. سایت انتخاب گزارشی تصویری منتشر کرد که از برنامه جلیلی برای تسخیر صداوسیما از سال 97 پرده برداشت و نوشت: «دو سال است برادر کوچکتر سعید جلیلی قائممقام صداوسیما و البته به گفته برخی مطلعین مدیر پشت پرده با ویترینی به نام پیمان جبلی شده، صداوسیما در چه وضعیتی قرار دارد؟ او ادعا میکرد باید صداوسیما در خدمت جامعه باشد نه «اقلیت» محدود. اما نتیجه عملکردش این شده که مخاطبان به شبکههای خانگی نمایش کوچ کرده و صداوسیما هم در کلونی متروکه خود، تمام شبکهها را با انتقال تیم جشنواره عمار جلیلی به سازمان، به افقی دیگر بدل کرده است». با انتشار این گزارش، صداوسیما به تکاپو افتاد تا از خود حمایت کند. خصوصا وظیفه این حمایت را به ارگان مطبوعاتی خود یعنی جامجم داد تا با تولید مکرر متنهایی به شبهاتی که مطرح شده بود، پاسخ دهند. اما آنها به جای پاسخ، حمله به منتقدان را در دستور کار قراردادند.
جامجم به قلم یکی از نویسندگانش ابتدا منتقدان را «گوشبرها» دهه 70 و «جیبزنهای دهه 90» خواند که به صداوسیما حمله میکنند. متن دیگری در جامجم منتشر شد که نام نویسنده نداشت و در این متن «پلتفرمهای» پخش فیلم را «پلتفرمهای آلوده» معرفی کرد که «مدتهاست مشغول پولپاشی در رسانهها هستند و انواع و اقسام رسانهها از انقلابینما گرفته تا غربگرا و عوامل آنها در جریانهای مختلف سیاسی را وامدار خود کردهاند». جامجم در متن دیگری که به قلم «علیاکبر عبدالعلیزاده» منتشر کرد، به دفاع از جلیلی و جبلی پرداخت و منتقدان را «سپاه ابرهه» خواند: «هنوز امضای مصوبه خشک نشده، سپاه ابرهه، سربازان رسانهاش را بهخط میکند که بر این جایگاه قانونی هم شبهه وارد کند».
کلیدواژه سپاه ابرهه در متنهای دیگری از روزنامه جامجم هم منتشر شد. اما نکته اصلی و کلید ماجرا در سرمقاله روز شنبه سوم تیر روزنامه جامجم نهفته بود؛ آنجا که حملات به صداوسیما را «کار خودیها» خوانده و آدرس آنها را به ما میداد.
خودیها علیه صداوسیما
ارگان مطبوعاتی صداوسیما، با متهمکردن رسانهها به دریافت پول از یک پلتفرم، پای کانالهای تلگرامی را که سال گذشته ادمینهای آنها دستگیر شده بودند، به میان کشیده است. کانالهای تلگرامیای که از رسانههای جریان انقلابی به حساب میآمدند و هنوز پرونده آنها به دلیل همین موضوع که خودی محسوب میشدند، در هالهای از ابهام است. پروندهای که مجتبی توانگر یکی از نمایندگان مجلس تهران در یک توییت با طرح سؤالاتی ماهیت آنها را نشان میداد: «آیا این خبر درست است که به عاملین سایتهای تفرقهافکن گفته شده در دادگاه مدعی شوید که هیچ آمری وجود نداشته و همه مسئولیت را گردن بگیرید؟ آیا اعترافات یکی از متهمان در مورد ارتباط منظم با یکی از نمایندگان مجلس دروغ است؟ آیا ارتباط خبری پراکنده با ۱۱ نماینده صحیح نیست؟ آیا هماهنگی رئیس یک نهاد نظارتی-مالی با عوامل این کانالها کذب است؟ آیا خبر شبکه ۶۲نفره مالی-رسانهای این کانالها سراپا دروغ است؟ آیا از بستر فنی فضای مجازی یک نهاد استفاده نمیشده؟ آیا عوامل خودسر…؟».
مالک شریعتی دیگر نماینده مجلس با انتشار توییتی از «حفاظت اطلاعات سپاه» پاسداران برای دستگیری این افراد تشکر کرد. روزنامه اصولگرای رسالت نیز در یادداشتی این افراد را «ظاهرالصلاح» و «نفوذی در لباس خودی» معرفی کرده و به «نیروهای امنیتی» توصیههایی دارد که گویی این افراد وابسته به این نهادها بودند.
با این وجود ارگان مطبوعاتی صداوسیما صراحتا مدعی میشود چون مخالفان نمیخواهند خودشان انتقاد کنند، «بهصورت نیابتی به جبلی و جلیلی حمله میکنند» و در ادامه نیز میپرسد: «اگر نه آیا این جریان بهظاهر خودی مخرب از پشتپردهها آگاه نیست؟».
در اینجا مجموعه صداوسیما فاش میکند که مسئله برخورد با پلتفرمها پشت پردههایی دارد که مردم نمیدانند و اتفاقا «خودیها» از این پشتپردهها آگاه هستند. بهعلاوه این رسانه با قراردادن صداوسیما در جایگاه «کعبه»، مخالفان را سپاه ابرهه خوانده است که «سربازان رسانهایاش در رسانههای جبهه انقلاب لانه کردهاند و فیلهای خفته در نهادهای رسمی را بهخط کردهاند».
پای هزاران میلیارد پول در میان است؟
سرمقاله جامجم موضوع دیگری را هم فاش میکند که نشان میدهد پشت پرده این ماجرا، پولهای هنگفت آگهیهایی نهفته است که ذینفع آن باز هم جریان «خودی» صداوسیما قرار دارند. در این بخش از سرمقاله که به قلم شخصی با نام «مهدی جاوید» نوشته شده، آدرس کسانی را که به مخالفت با صداوسیما پرداختهاند، اینگونه مشخص میکند: «جریانهای مخالفخوان و حتی بهظاهر خودیهایی که دیروز نفعشان در رسانه ملی بود و امروز در هلدینگهای بزرگ اقتصادی خط تخریب را پیش میبرند».
ماجرای این پولها چیست؟ ظاهرا بار دیگر پای درآمد هزاران میلیاردی صداوسیما در میان است. محمد سرافراز در سال ۱۳۹۳ با حکم رهبر انقلاب به ریاست صداوسیما رسید، اما پس از یک سال و نیم جای خود را به عبدالعلی علیعسگری داد که یکی از معاونان برکنارشده توسط خود آقای سرافراز بود.
سرافراز در آذرماه 1400 مصاحبه مفصلی با خبرگزاری مهر انجام داد که بار دیگر بر آنچه پیشتر درباره آگهیهای صداوسیما گفته بود، مهر تأیید زد. او برای بخش درآمدی صداوسیما در آن سالها به قراردادی اشاره کرد که ناگهان برنده مزایده خود را بهطور غیرقانونی کنار میکشید. سرافراز گفته بود: «در بخش درآمدی تلاش کردیم از طریق برگزاری مزایده درآمدهای سازمان را افزایش دهیم. احساسمان این بود که درآمدهای سازمان از محل آگهیهای بازرگانی خیلی بیشتر از آنچه به دست میآمد، میتوانست باشد. آن زمان درآمد سازمان از آگهیها هزار میلیارد تومان بود که در قالب مزایده رقم هزارو ۷۰۰ میلیارد تومان برای یک سال پیشنهاد داشتیم و برای سه سال، رقم هفت هزار میلیارد تومان را تعیین کرده بودند که این درآمد میتوانست برای سازمان حاصل شود. وقتی مرحله اول مزایده با موفقیت عملیاتی شد، در مرحله دوم، بانک «توسعه تعاون» که یکی از مجموعههای برنده مزایده در قالب یک هلدینگ بود، بهصورت غیرقانونی کنار کشید... که جنجالهای بسیاری هم به همراه داشت! گفتند که وزیر وقت کار این درخواست را مطرح کرده است و ما هم بلافاصله از آنها شکایت کردیم. اینها در مرحله دوم مزایده، مبلغ صد میلیارد تومان ضمانت گذاشته بودند و وقتی غیرقانونی کنار کشیدند، این ضمانت به اجرا گذاشته میشد. مراحل قانونی را هم طی کردیم اما این مزایده به نتیجه نرسید».
قراردادهای هلدینگی صداوسیما
حالا اما از اواخر دوره علیعسگری مدلی از قراردادهای آگهی صداوسیما به راه افتاده که به آن قراردادهای هلدینگی گفته میشود؛ قراردادهایی که در قالب یک قرارداد سه هزار میلیاردی برای سه تا پنج سال با سازمان بسته میشود و شرکتهای مختلف در قالب یک هلدینگ از اضافهپخشهایی برخوردار میشوند. صداوسیما اساسا از این مدل از قراردادهای خود پس از آن رونمایی کرد که پلتفرمهای پخش شبکههای خانگی توانستند بعد از جذب مخاطب، آگهی بازرگانی خوبی جذب کنند. امروز مشخص نیست صداوسیما تاکنون چند قرارداد سههزارمیلیاردی به صورت هلدینگ منعقد کرده و در کدام بخشها هزینه شده است، اما قدر مسلم این است که بخش مهمی از تلاش صداوسیما برای کنترل شبکههای خانگی، کنترل همین منابع مالی است که به جای دادن آگهی به صداوسیما ترجیح میدهند در شبکههای خانگی تبلیغات کنند؛ چراکه از مخاطب بهتر و باکیفیتتری برخوردار است.