|

به بهانه انتشار «زیستن در جهان دوپاره» نوشته «عبدالرحمن نجل‌رحیم»

نقد بحران وضعیت علم

خوانندگان قدیمی روزنامه «شرق»، لابد مجموعه مقالات دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم را خوب به خاطر دارند؛ یادداشت‌هایی که در فاصله سال‌های 1395 تا 1400 در این روزنامه به چاپ می‌رسید. جستارهایی با رویکردی نو به مسائل ایران و دنیا، در بستر دانش بینارشته‌ای شناختی و به‌ویژه مغزپژوهی پدیداری اجتماعی‌-انتقادی که با زبان ساده و دوستانه چنان بیان می‌شد که طیف بزرگی از خوانندگان، از پیر تا جوان، از دانشجو تا کاسب و خانه‌دار را مجذوب خود می‌کرد.

مانیا نیکویی

 

خوانندگان قدیمی روزنامه «شرق»، لابد مجموعه مقالات دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم را خوب به خاطر دارند؛ یادداشت‌هایی که در فاصله سال‌های 1395 تا 1400 در این روزنامه به چاپ می‌رسید. جستارهایی با رویکردی نو به مسائل ایران و دنیا، در بستر دانش بینارشته‌ای شناختی و به‌ویژه مغزپژوهی پدیداری اجتماعی‌-انتقادی که با زبان ساده و دوستانه چنان بیان می‌شد که طیف بزرگی از خوانندگان، از پیر تا جوان، از دانشجو تا کاسب و خانه‌دار را مجذوب خود می‌کرد.

جمع‌آوری و تنظیم این جستارها در قالب کتاب کاری بود ارزنده و حتی واجب که به همت ایشان و نشر مرکز به انجام رسید. اگر بخواهیم به این مجموعه یادداشت‌ها نگاهی اجمالی داشته باشیم، شاید بتوان گفت بخش عمده‌شان در نقد بحران وضعیت علم است و پزشکی در جهان امروز. کالایی‌شدن علم به‌طور اعم و پزشکی به‌طور اخص، فاجعه‌ای را بس هولناک گریبان‌گیر جامعه انسانی کرده است. نجل‌رحیم سرسختانه معتقد است به مغز اجتماعی و انسان اجتماعی و به تکرار از نبود رابطه بیناسوژه‌ای بین بیمار و پزشک و عدم برخورد عاطفی همدلانه در پزشکی امروز می‌گوید و عواقب سوء آن. او توجه مخاطب را به روالی پرتکرار ولی ناصواب در بسیاری از روزمرگی‌های جامعه انسانی جلب می‌کند که بر آن چشم بسته و می‌بندیم.

هرچند ایشان بنا بر تخصص حرفه‌ای خود (نورولوژی و نوروساینس) به مسائل پزشکی دقت نظر بیشتری داشته‌ است، ولی این انتقادات را منحصر به امر سلامت نمی‌داند و خواننده را با مطالعه این اثر می‌آموزاند تا بداند و بفهمد که انسان، نه مهره‌ای فاقد اثر در مجموعه‌ای عظیم به دست صاحبان زور و ثروت است، بلکه او سوژه‌ای است شناسا، صاحب کرامت و می‌تواند خود عامل و منشأ تغییر باشد و ساختن فردایی بهتر.

بخشی از این کتاب در بحبوحه فاجعه انسانی کووید نوشته شده و بیانگر اندیشه گاه پیشگویانه نویسنده آن است. آنجا که نجل‌رحیم به بحران اجتماعی‌-روانی جامعه انسانی پساکرونا اشاره می‌کند و تصویرگر بازی زشت دولت‌های ثروتمند و بازارهای وابسته‌شان می‌شود که چگونه با شانه خالی‌کردن از انجام تعهدات رایگان بهداشتی-درمانی برای اکثریت فرودست جامعه و انزوای افراد در عزلت‌هایی به ظاهر خودخواسته و در باطن اجباری سبب افزایش فاصله طبقاتی فرودستان و فرادستان و در نهایت انباشت بیشتر سرمایه برای اقلیت ناچیز فرادست می‌شوند. نجل‌رحیم در کتاب خود مکررا و مؤکدا از کارکرد اجتماعی مغز که بنا بر موقعیت بدنی و شرایط محیطی‌اش دارای مبنا و معنا می‌شود، صحبت می‌کند و می‌نویسد: «مغزپژوهان دریافته‌اند که با مطالعه مغز ایزوله و جداافتاده از بدن و محیط اجتماعی، هیچ‌گاه نمی‌توانند به رمز و راز کار ذهن از طریق کار مغز پی ببرند و هر‌چه بیشتر باید مغز را در پیوند غیرقابل انفکاکش با بدن و محیط خود مورد مطالعه 

قرار بدهند».

او معتقد است انسان خواه‌ناخواه موجودی اجتماعی‌-سیاسی است و تفکرات دوگانه‌انگارپندارانه دکارتی پایه نظام غالب اقتصادی-سیاسی موجود در دنیا بوده است که صرفا بر مبنای تشویق من‌گرایی، فردیت‌طلبی و خودکفایی شخصی و رقابت‌خواهی بنا شده است و ایدئولوژی حاکم این دست تفکر را به عنوان امری طبیعی، ذاتی و اجتناب‌ناپذیر در بشر وانمود می‌کند، ولی نجل‌رحیم با تکیه بر نظریات پدیدارشناسانی همچون مرلوپونتی و یافته‌های مغزپژوهی امروز چنین دیدگاهی را یک‌سر زیر سؤال می‌برد. او با تکیه بر اصل اجتماعی‌بودن انسان، حاکمیت مطلق رقابت در روابط و حرص و ولع سیری‌ناپذیر و درنده‌خویی را که از سوی اندیشه غالب اقتصادی سیاسی دنیا به انسان باورانده شده است، عمیقا رد می‌کند و انسان را توأمان صاحب دو روحیه جامعه‌طلبی و و خودخواهی می‌داند که اساس بقای گونه انسانی‌اش در همان احساسات همدلی و همبستگی انسانی و جمع‌طلبی‌اش بوده است.

در فضای اندیشه ما ایرانی‌ها رسم بوده و هست -و صدافسوس از چنین رفتارها و شیوه‌های مرسومی- ولی بسیار دیده و خوانده‌ام که چون کسی ایراداتی به روال جاری نظام حاکم جهانی داشته باشد، عده‌ای انگشت اتهام -آیا حقیقتا این یک اتهام است؟- به سوی او می‌گیرند و او را مدافع اندیشه ایدئولوژیک خلاف جریان قدرتمند معادلات اقتصادی و سیاسی روز دنیا معرفی می‌کنند. این ترفند که نه چندان جوانمردانه است و نه حتی شرافتمندانه، راه حمله بر او را آسان می‌کند. ولی آنچه برداشت من از کتاب «زیستن در جهان دوپاره» بوده، این است که نجل‌رحیم نه چپ است و نه راست، مبنای مقالاتش صرفا مستندات است و آمارهای علمی. ولی اگر چپ را به معنای عدالت‌طلبی و برابری‌خواهی و نقد نظام موجود در جهان بدانیم، آنگاه می‌توان ادعا کرد که تفکر او عمیقا در تقابل با اندیشه راست است که به حفظ سنت‌های رایج متمایل است و به دفاع از نابرابری‌های موجود می‌پردازد.

در پایان همان‌طور که باز خود او می‌گوید: «در سال‌های باقی‌مانده زندگی آرزویم این است که همچنان دانشجوی هوشیار بمانم و حاصل کار هرچند ناچیز خود را به هیچ قدرتی جز مردم ارزانی ندارم و بتوانم رابطه پیچیده علمی را که می‌خواهم مروج آن باشم با شرایط خاص جامعه، فرهنگ، تاریخ و سیاست، یعنی زیست‌جهانی که در آن قرار دارم، مورد ارزیابی قرار دهم و سعی کنم تا نتیجه تلاشم در شکم ایدئولوژی غالب هضم نشود. علم را امر مطلق و مقدس نینگارم و مستقیم یا غیرمستقیم آن را وسیله کسب قدرت و جذب قدرت شدن قرار ندهم و یا آن را ابزار فریب خود یا دیگران نکنم».

* تمام متن‌های داخل گیومه عینا از کتاب «زیستن در جهان دوپاره» انتخاب شده‌اند.