طالبان در نقش جهان
تصاویری از حضور تعدادی مرد افغانستانی که به نظر میرسد از وابستگان امارت اسلامی طالبان هستند، در شبکههای اجتماعی ایران به طور گسترده منتشر شده است؛ مردانی که لباسهایشان را تا زانو بالا بردهاند و در استخر میدان نقش جهان اصفهان مشغول آببازی هستند.
زینب همتی- تصاویری از حضور تعدادی مرد افغانستانی که به نظر میرسد از وابستگان امارت اسلامی طالبان هستند، در شبکههای اجتماعی ایران به طور گسترده منتشر شده است؛ مردانی که لباسهایشان را تا زانو بالا بردهاند و در استخر میدان نقش جهان اصفهان مشغول آببازی هستند. آنها به روی هم آب میپاشند، دیگری بادکنکی را میخواهد با زیر پا قراردادنش در آب بترکاند، عدهای دیگر بیرون ایستادهاند و از آنها عکس و فیلم میگیرند، آن هفت، هشت نفری که داخل آب هستند، شاد و سرخوشانه به نظر میرسند و در همین حالت یک اصطلاح به کار میبرند.
چرا دیدن این تصاویر برای ما ناراحتکننده بود؟ چرا دیدن این تصاویر اینقدر احساسات ما را به خروش آورد؟ چرا با دیدن این تصاویر حس تحقیر به ما دست داد؟ میتوانیم برای این احساساتی که درون خود تجربه میکنیم، دلیل بیاوریم؛ حتی میتوانیم چند دلیل بیاوریم و پر از حسرت و ناراحتی شویم. این احساس ناراحتی، در مقاطع دیگری نیز نصیبمان شده است:
هنگامی که در تلویزیون افغانستان به ارزش پایین پول ایران در منطقه اشاره میشود و از تورم مهارنشدنی در کشورمان به تمسخر یاد میشود. وقتی که گردشگرانی که با کولهپشتی از کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی به ایران میآیند، مدام در وصف زیبایی دختران و آسانبودن نحوه ارتباط با آنان مینویسند. هنگامی که آن مرد چینی که دختران بسیاری را فریب داده بود، بهراحتی در یوتیوب ویدئو میگذاشت و مدعی شده بود با کاربران ایرانی ارتباط نامتعارف دارد. هنگامی که در تلویزیون ملی باکو در برنامههای طنز هم شهرهای ما را از آنِ خود میدانند و هم ایران را صادرکننده مواد مخدر به کشورشان! هنگامی که در دویچهوله گزارشی تهیه میشود و به یادمان میآورد دوچرخهسواری زنان در ایران ممنوع است و واردات عینک آفتابی قاچاق محسوب میشود. هنگامی که میفهمیم چینیها به جای دو وعده غذایی که سیاستمداران به ما گفتهاند، چهار وعده غذا میخورند. یا وقتی گفته میشود باید مانند یمنیها لنگ بپوشیم و نان خشک بخوریم تا مسئولان از ما راضی باشند.
یا وقتی عکس هومینو، آخرین یوزپلنگ ایرانی استان یزد را میبینیم که اعلام شد به دلیل کهولت سن و در ۱۳سالگی جان باخته و مرگ او پایانی بر حیات یوز در دشتهای ایران مرکزی بود. یا وقتی میشنویم که پلی در مشهد یا پارک جنگلی شورمست به دلیل رعایتنکردن حجاب پلمب شدهاند. یا وقتی عکس پاسپورت ایرانی را رهاشده در ساحل یکی از کشورهای اروپایی میبینی.
یا وقتی میشنوی 180 نوع دارو در کشور دچار کمبود است. یا وقتی معلوم میشود در افتتاحیه شرکت الکامپ سه بار برق قطع شده است. یا وقتی معلوم میشود تعداد زیادی از خانههای تاریخی به محلی برای حضور معتادان تبدیل شده است.
اینها فقط چند لحظهای است که احساسی شبیه دیدن طالبان در استخر میدان نقش جهان تجربه کردهایم؛ احساساتی که در گوشه ذهنمان میماند و شاید هرگز فراموش نکنیم.