|

تربت‌ جام؛ منطقه‌ای نزدیک اما دور از ما

تربت جام شاید یکی از مناطق مرزی کشور باشد که بیشتر آدم‌های ساکن آن تجربه دقیقی از فقر دارند. در این منطقه کوچک و محروم، از جوان‌های تحصیل‌کرده که در حال مهاجرت به کشورهای اروپایی هستند تا جوان‌های بی‌شناسنامه که حتی حق کافی برای تحصیل ندارند، همه در نزدیکی هم زندگی می‌کنند و شاید کم‌توجهی شرایط برای آدم‌ها، در نقشی کوچک‌تر کاملا ماهیت خود را نشان دهد.

تربت‌ جام؛ منطقه‌ای نزدیک اما دور از ما

شرق: تربت جام شاید یکی از مناطق مرزی کشور باشد که بیشتر آدم‌های ساکن آن تجربه دقیقی از فقر دارند. در این منطقه کوچک و محروم، از جوان‌های تحصیل‌کرده که در حال مهاجرت به کشورهای اروپایی هستند تا جوان‌های بی‌شناسنامه که حتی حق کافی برای تحصیل ندارند، همه در نزدیکی هم زندگی می‌کنند و شاید کم‌توجهی شرایط برای آدم‌ها، در نقشی کوچک‌تر کاملا ماهیت خود را نشان دهد. با وجود این، آدم‌های تحصیل‌کرده منطقه که دغدغه‌مندی‌شان آنها را به خانه هر خانواده سختی‌کشیده‌ای می‌رساند، سعی بر تغییر و اصلاح این منطقه دارند. از دو نفر آنها خواسته شد در یادداشتی از مهم‌ترین مشکلات تربت ‌جام بنویسند که بی‌شناسنامگی مشکل مشترک هر دو یادداشت پیش‌رو شد.

جایی ته جبر و انتهای درماندگی

صدیقه موافق، فعال اجتماعی و عضو شورای مرکزی جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان کشور: دوره اول دولت تدبیر و امید بود که در کمیته بانوان شهرستان تربت جام با واژگانی مانند فاقد شناسنامه، پدر افغان و امثالهم بیشتر آشنا شدم و آمار بسیار بالای آن در شهرستان تربت جام و شهر احمدآباد توجهم را جلب کرد؛ شهری کوچک در مسیر جاده ترانزیتی هرات و تایباد. تربت جام با جمعیت مهاجری بالغ بر یک‌پنجم جمعیت 10 هزار نفری این شهر و قصه پرغصه کودکان فاقد هویت که اغلب مورد ضرب و شتم همسالان، کارفرمایان و... قرار می‌گرفتند، برایم بسیار اهمیت پیدا کرد. مادرانی که گاهی بعد از چند سال زندگی مشترک، پدر مهاجر به کشور مبدأ بازگشته بودند و مادر مانده بود با کودکانی فاقد حمایت‌های اولیه و نیاز بود تا دولت نگاهی ویژه به آنها داشته باشد.

شهر احمدآباد تربت جام و محله سرقلعه بلوچ، بیشترین آمار خانواده‌های فاقد هویت را دارد. کودکانی با مشکلات حسی-حرکتی ناشی از زایمان در منزل، کم‌خونی، عفونت دندان‌ها و نهایتا جسم و روحی در‌‌هم‌شکسته که هیچ‌کدام درمان مؤثری هم نشدند. به‌راستی چرا باید قانون پیگیری ارائه مدارک هویتی به این افراد مجدد لغو شود؟!

برخی از این افراد حتی پدرشان هم طبق شواهد متولد ایران است. برخی مهاجران بلوچ هستند که بنا بر حوادث مدارک هویتی پدرانشان مفقود شده. برخی دیگر حتی مهاجران مجدد بازگشته از افغانستان از دوره کشف حجاب رضاخانی هستند و هرکدام غصه‌ای پردرد و سراسر جبر دارند که همچنان تغییری در وضعیتشان پیش نیامده است.

مانند قصه آن پسرک هفت‌ساله همراه خواهر پنج‌ساله‌اش که با پدری مریض‌احوال و مسن و مادری جوان که بعد از زایمان دوم از هر دو پا فلج شده بود؛ آنها خانواده‌ایی از همین مناطق هستند. تمام دارایی این خانواده‌ها در دو تکه فرش، یک یخچال کوچک خالی از هر ماده غذایی که تنها در آن مقداری ظرف یخ و تعدادی نان است خلاصه می‌شود.

سهم دستان نحیف آنان و حتی مادر ایرانی‌شان از خاک و آب و منابع این سرزمین چیست؟ مادرانی که در دامان مام وطن بی‌مأوا و بی‌سرپناه هستند و اینک پاسخ مسئولان به اثرات اجتماعی، فرهنگی این پدیده در شهرستانی که بالاترین آمار آسیب‌های اجتماعی در مرز افغانستان را دارد، چیست؟ جغرافیای مرزها را مسئولان با کدام تدبیر صیانت می‌کنند؟

تربت جام کجای این کشور است؟

یعقوب درستکاراحمدی، کارشناس ارشد جامعه‌شناسی: شهرستان تربت جام در شمال شرقی کشور و در استان خراسان رضوی واقع شده و یکی از راه‌های ارتباطی مهم از ایران به افغانستان است. در جنوب این شهرستان، شهر کوچک «احمد‌آباد صولت» واقع شده که از شهرهای مهاجرپذیر این شهرستان محسوب می‌شود. جمعیت زیادی از این شهر را مهاجران افغانستانی تشکیل می‌دهند که در گذشته به شهر مهاجرت کرده و با ازدواج با ایرانیان، تشکیل خانواده داده‌اند. این امر نه‌تنها برایشان ثمره‌ای نداشته بلکه آنان را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. این خانواده‌ها بعضا فاقد شناسنامه هستند و همین موضوع مشکلات زیادی را برایشان به ارمغان آورده است. مهم‌ترین این مشکلات، مسائل اقتصادی است که زمینه بروز مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی را در جامعه فراهم می‌کند. سرپرستان خانواده‌ به ‌دلیل نداشتن شناسنامه ایرانی اجازه اشتغال در هیچ‌یک از سطوح کاری را ندارند و در صورت شناسایی سریعا به کشور افغانستان بازگردانده می‌شوند. این خانواده‌ها حتی توانایی تأمین ابتدایی‌ترین نیاز‌های اساسی زندگی را نداشته و از خدمات بهداشتی دولت نیز محروم هستند و کودکان آسیب‌پذیرترین افراد این قشرند. بسیاری از آنان با مشکلات جسمی و روحی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند و توانایی تأمین هزینه‌های گزاف درمان را ندارند و به لحاظ روحی و روانی افسرده و گوشه‌گیرند. این موجودات معصوم به لحاظ برقراری ارتباط با سایر کودکان دچار مشکل بوده و بعضا از جمع دوستان طرد می‌شوند. بسیاری از آنها که باید در کلاس‌های درس از خدمات آموزشی بهره‌مند شوند، ناگزیرند برای تأمین نیازهای اساسی زندگی، به کارهای طاقت‌فرسا تن دهند. این مشکلات تنها گوشه‌ای از نگرانی‌ها و دلواپسی‌های این خانواده‌هاست. توجه‌نکردن به این مشکلات و سهل‌انگاری مسئولان در این زمینه می‌تواند زمینه شکل‌گیری انواع بزهکاری‌ها و آسیب‌های اجتماعی در منطقه را فراهم آورد و دولت را مجبور به تحمل هزینه‌های سرسام‌آور کند. مسئولان می‌توانند با تسریع در حل مشکلات هویتی آنها، ضمن صرفه‌جویی و کاهش هزینه‌های اضافی، مشکلات و ناهنجاری‌های ناشی از آن را تا حدود زیادی کاهش دهند و امید به زندگی و آینده قابل‌تحمل‌تری را برای آنان به ارمغان آورند.