نوام چامسکی در برنامه «آینده ایران» مطرح کرد
ایران به سمت نقطه ضعف اسرائیل و آمریکا حرکت کند
اعظم خاتم، استاد دانشگاه یورک کانادا در حوزه مطالعات شهری است. خاتم در گفتوگویی که در برنامه «آینده ایران» داشت، از تأثیر اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ بر فضای سیاسی ایران گفت. از نظر او، پایان سیاست جناحی در ایران باعث شده که مردم انعکاس خواستههایشان را در رقابت بین جناحهای سیاسی در سطوح قدرت نبینند و به همین خاطر برای پیگیری مطالبات و رساندن صدای اعتراضشان، سراغ خیابان و فضاهای عمومی بروند و جنبشهای اجتماعی مختلف دهه ۹۰ را شکل دهند.
محمدجواد شاکر: اعظم خاتم، استاد دانشگاه یورک کانادا در حوزه مطالعات شهری است. خاتم در گفتوگویی که در برنامه «آینده ایران» داشت، از تأثیر اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ بر فضای سیاسی ایران گفت. از نظر او، پایان سیاست جناحی در ایران باعث شده که مردم انعکاس خواستههایشان را در رقابت بین جناحهای سیاسی در سطوح قدرت نبینند و به همین خاطر برای پیگیری مطالبات و رساندن صدای اعتراضشان، سراغ خیابان و فضاهای عمومی بروند و جنبشهای اجتماعی مختلف دهه ۹۰ را شکل دهند. به عقیده خاتم، جنبشهای اجتماعی جامعه ایران را قویتر کرده و باعث همبستگی اجتماعی بین مردم شده است. اما بخش بزرگی از جامعه ایران که به صندوق رأی عادت داشته و فرهنگ سیاسیشان محافظهکارتر بوده است، هنوز با خیابان بیگانه هستند و همین موضوع جنبش اعتراضی پاییز ۱۴۰۱ را در رسیدن به اهداف مدنظرش ناتوان کرده است. نوام چامسکی، فیلسوف سیاسی برجسته آمریکایی، یکی دیگر از میهمانان فصل اول رویداد «آینده ایران» بود. چامسکی مسئله اصلی و اساسی امروز جامعه ایران را همان موضوعی میدانست که جنبش اعتراضی پاییز ۱۴۰۱ را رقم زد؛ فراهمشدن شرایطی حداقلی برای مشارکت آزاد مردم در یک جامعه مشارکتی. اما از نظر چامسکی، رفتن به سمت شیوههای خشونتآمیز به سود مردم معترض نیست؛ چراکه خشونت مزیت نسبی مردم نیست. چامسکی با اشاره به تحولات مختلفی که در جهان و روابط بین کشورها در جریان است، چاره ایران برای رفع تهدید حمله نظامی را تلاش برای ایجاد منطقهای عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه عنوان کرد؛ هرچند آمریکا و اسرائیل مخالفان جدی این ایده هستند. از سوی دیگر، به عقیده چامسکی حرکت به سوی توسعه سلاحهای هستهای، به معنای خودکشی است؛ چراکه گزینههای نظامی جایی نیست که ایران در برابر آمریکا دست بالا را داشته باشد.
رویداد «آینده ایران» مجموعهای از گفتوگوها با متفکران داخل و خارج از کشور درباره وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی امروز و فردای جامعه ایران و پیشبینی و ایده آنها برای آینده جامعه ایران است که از سوی مجموعه «آزاد» (مدرسه آزادفکری) برگزار شده و فیلم گفتوگوهای آن به تدریج منتشر میشود. در این شماره «شرق» گزارشی از گفتوگو با اعظم خاتم و نوام چامسکی را میخوانید.
مسئله اساسی امروز ایران فراهمشدن شرایط حداقلی برای مشارکت آزاد در یک جامعه مشارکتی باز است. اگر ایران بتواند از این چالش رهایی یابد، تازه با مسائلی مانند سرمایهداری و استثمار مواجه میشود که امروزه در کانون بحرانهای جوامع غربی قرار دارد.
اگر ایران به غرب بهعنوان یک الگو نگاه میکند، ابتدا باید بداند از سال ۱۳۵۷ تا امروز چه اتفاقاتی در غرب رخ داده است؟ ۴۵ سال است که دموکراسیهای غربی در معرض یک جنگ سخت طبقاتی به نام نئولیبرالیسم هستند؛ سیاستهایی که برای انتقال ثروت به بخشهای کوچکی از جامعه طراحی شده؛ درحالیکه باقی جامعه، با اکثریت زنان به سمت یک اشتغال نامطمئن و پرمخاطره حرکت میکنند. برای کارگران مرد هم در واقعیت دستمزد حقیقی کمتر از آن چیزی است که در سال ۱۳۵۷ بوده. برای داشتن یک تخمین از این وضعیت باید بدانید براساس برخی تحقیقات، در ۴۰ سال گذشته چیزی حدود ۵۰ میلیارد دلار از ۹۰ درصد فقیر جامعه به یک درصد ثروتمند جامعه انتقال یافته است. در همین زمان سیاستهایی برای غیرصنعتیسازی کشورهای غربی نیز طراحی شده، چه در ایالات متحده، چه بریتانیا و چه بخشهای وسیعی از اروپا. آنچه از این جوامع باقی مانده، جوامعی با خشم و کینه انبوه و شرایط آشوبناک فرهنگی است که مستعد قدرتگرفتن سیاستمداران عوامفریب است.
این مدلی نیست که ایران بخواهد از آن الگوبرداری کند. ایران درحالحاضر با مشکلات جداگانهای دستوپنجه نرم میکند. جنبش زن، زندگی، آزادی نیز در سودای رسیدن به شرایطی است که حداقل حقوق اولیه برای مشارکت در جامعه محقق شود. در چنین شرایطی، به مسائل گستردهتری مانند سرمایهداری و استعمار نمیتوان به طور جدی پرداخت؛ چراکه مردم هیچ ابزاری برای تعامل ندارند.
خشونت راه به جایی نمیبرد
جنبشهای خشونتپرهیز تاکنون به توفیق خاصی دست پیدا نکردهاند؛ اما این دلیلی برای حرکت به سمت روشهای خشونتآمیز نیست. هنگامی که جنبشها به خشونت روی میآورند، فضا به سود کسانی میشود که در خشونت مزیت نسبی دارند و مطمئنا خشونت مزیت نسبی مردم نیست. از یک نظرگاه تاکتیکی ساده، شما به سمت تاکتیکهایی که طرف مقابل در آنها قدرت خارقالعادهای دارد، حرکت نمیکنید؛ بلکه سراغ تاکتیکهایی میروید که طرف مقابل در آن ضعیف است. بسیج مردمی برای فعالیتهای خشونتپرهیز همان نقطه قوت مردم و نقطه ضعف دولتهاست. در این حالت نمیتوان برای سرکوب فقط روی سلاحها حساب باز کرد.
بحران محیط زیست و گرمایش جهانی
فرای همه موضوعاتی که درباره آنها صحبت میکنیم، یک بحران عظیم و تسکینناپذیر وجود دارد که ممکن است همه این فرصتها را به کلی نابود کند و آن مسئله گرمشدن محیط زیست است. شمال آفریقا و خاورمیانه با سرعتی تقریبا دو برابر دیگر نقاط جهان در حال گرمشدن است. طبق آخرین برآوردها سطح دریای شرقی مدیترانه در 30 سال آینده یک متر و تا پایان قرن دو تا ۲.۵ متر بالا خواهد آمد. این بحران حتی خلیج فارس را تحت تأثیر قرار میدهد. این فاجعه بسیاری از کشورها را دچار بحران خواهد کرد و اصلا از ما دور نیست. این مشکل پسزمینهای همه منطقه را نابود میکند؛ مگر آنکه بهسرعت آن را دریابیم. همه کشورهای منطقه باید بهسرعت برای حذف مصرف سوختهای فسیلی تلاش کنند؛ در غیراینصورت هیچ آیندهای برای خاورمیانه و کل جهان وجود نخواهد داشت. این بحران را نمیتوان نادیده گرفت. چگونگی رفع آن هم بههیچوجه آسان نیست؛ اما باید یکی از دغدغههای اصلی توسعه و تغییرات اقتصادی و اجتماعی برای همه کشورهای منطقه باشد.
توافق ایران و عربستان گامی رو به جلو است
مداخله چین برای ایجاد نوعی توافق بین ایران و عربستان، میتواند یک تسکین اساسی برای جامعه ایران باشد؛ چراکه میتواند روی برخی از محدودیتهای خارجی روی جامعه ایران و توسعهاش تأثیر بگذارد. این توافق ممکن است فرصتی را برای نیروهای داخلی فراهم کند تا توان بیشتری برای حرکت به سمت دستیابی به آزادیهای اساسی در جامعه داشته باشند. ایران در مقایسه با عربستان، فرصتهای بیشتری دارد. زنان در ایران مشکلاتی دارند؛ اما نه مانند آنچه در عربستان رخ میدهد. در عربستان ریاضیدانان زن برنده جوایز بینالمللی پیدا نمیشود. اکثریت دانشجویان دانشگاههای پیشرفته در عربستان زن نیستند. شما نمیتوانید یک تاکسی در عربستان بگیرید که رانندهاش یک زن باشد. در چنین شرایطی اگر این دو کشور بتوانند توافقی را پیش ببرند تا خود را از قدرتهای خارجی رها کنند، ممکن است فرصتی برای حرکت به سمت خاورمیانهای آزادتر و مستقلتر ایجاد شود.
مداخله چین، فرصتهایی را برای ایجاد نوعی هماهنگی بین عربستان و ایران، دو کشور بزرگ منطقه فراهم کرده است. توافق ایران و عربستان موجب ناامیدی ایالات متحده و اسرائیل شده؛ چراکه این توافق سیستم کنترل منطقه خاورمیانه را تغییر میدهد. درحالیکه قبلا بین آمریکا، اسرائیل و عربستان همکاریهای جدی شکل گرفته بود، حالا با ورود چین همه چیز در حال تغییر است و این تغییر در منطقه فقط به عربستان محدود نمیشود؛ امارات نیز در مرکز جاده ابریشم دریایی قرار دارد. چین علاوه بر پروژه توسعه ابتکار کمربند و جاده که به راه ابریشم جدید معروف است و بخش بزرگی از اوراسیا را در سیستم توسعه و سرمایهگذاری چین ادغام میکند، پروژه توسعهای در جاده ابریشم دریایی را هم دنبال میکند که از اقیانوسهایی در امتداد مرزهای جنوبی اوراسیا میگذرد. امارات نقطه کانونی این جاده است. حتی به شکل عجیبی اسرائیل هم به این پروژه توسعه پیوسته؛ چراکه چین نیمی از بندر حیفا را در اختیار دارد؛ هرچند ایالات متحده از آن ناخشنود باشد.
جهان در حال تغییر است
تغییراتی که به آنها اشاره شد، فقط به منطقه خاورمیانه محدود نمیشود و در سطح بینالمللی در حال وقوع است. بهعنوان مثال ایالات متحده تلاش زیادی کرده تا کشورهای جنوب جهانی را وادار کند تا در جنگ نیابتی بین آمریکا و روسیه در اوکراین بپیوندند؛ اما دنیا امتناع میکند. در کنفرانس امنیتی مونیخ، نمایندگان آمریکا تلاش زیادی کردند تا کشورهای جنوب جهانی را برای پیوستن به آمریکا در رویارویی با روسیه متقاعد کنند؛ اما تکتک این کشورها سر باز زدند؛ هند، اندونزی، کشورهای آفریقایی و حتی متحدان نزدیک ایالات متحده در آمریکای لاتین مانند کلمبیا و برزیل؛ چراکه عقیده داشتند این جنگ، جنگ آنها نیست و تمایل دارند به سمت یک توافق دیپلماتیک و یک آتشبس مذاکرهشده حرکت کنند. هند و اندونزی کشورهای مهمی به شمار میروند و بهسادگی نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ همانطور که عربستان سعودی و امارات را نمیتوان نادیده گرفت. این واگرایی بین کشورها میتواند فرصتهای جدی و مهمی برای ایران فراهم کند.
مشکل حیاتی ایران راهحلی ساده دارد
ایران بهتازگی به سازمان همکاریهای شانگهای پیوسته است؛ اما فراتر از همکاری تجاری با چین، ایران میتواند به سمت غلبه بر مشکل حیاتیاش هم حرکت کند که همان تهدید حمله نظامی به ایران است. این تهدیدها مبتنی بر ادعاهایی علیه ایران در زمینه توسعه سلاحهای هستهای است و راهحلی بسیار ساده دارد؛ راهحلی شناختهشده که دربارهاش بحث نمیشود. ایجاد منطقهای عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه با بازرسیهای گسترده راهحل این مشکل است. ما تجربه خوبی از بازرسیها در دوره برجام و پیش از نابودی آن از طرف ایالات متحده داریم.
کشورهای عربی از خلع سلاح اتمی استقبال میکنند. کشورهای جنوب جهانی و گروه ۷۷ بهشدت از آن حمایت میکنند. ایران هم تقریبا از آن حمایت میکند، نه آنطور که میتوانست؛ اما از آن حمایتی ضمنی دارد. اروپا هم طرفدار آن است؛ اما ایالات متحده در هر نشست بینالمللی آن را وتو میکند. علت مخالفت آمریکا بسیار ساده است. آمریکا نمیخواهد سلاحهای هستهای اسرائیل در معرض بازرسی و موشکافی باشد. ایالات متحده حتی به طور رسمی قبول نمیکند که اسرائیل سلاح هستهای دارد. آمریکا نمیتواند چنین کاری انجام دهد؛ چراکه این کار قوانین آمریکا را وارد بازی کرده و مسئله اسرائیل را از نظر قانونی در این کشور دچار چالش میکند.
البته درحالحاضر احزابی سیاسی در آمریکا هستند که تمایل دارند چنین اتفاقی بیفتد. بههمینخاطر میگویم شرایط در حال تغییر است. یک تغییر اساسی در نظرسنجیهای انجامشده در آمریکا درباره مسئله اسرائیل و فلسطین مشاهده میشود. این تغییرات هنوز خودش را در سیاست نشان نداده؛ اما در انتخابات یک جامعه نسبتا دموکراتیک مثل ایالات متحده، افکار عمومی را نمیتوان برای همیشه نادیده گرفت. این تغییر در جمعیت جوان آمریکا نیز قابل مشاهده است. نظر دانشجوها و دانشآموزهای دبیرستانی در آمریکا درباره موضوع اسرائیل و فلسطین پنجاه-پنجاه است؛ درحالیکه قبلا اصلا اینطور نبود. از طرف دیگر بخش بزرگی از دموکراتها بیشتر حامی فلسطین هستند تا اسرائیل؛ درحالیکه در گذشته پایگاه حمایت از اسرائیل در جامعه لیبرالدموکرات آمریکا قرار داشت؛ اما الان بیشتر حامیان اسرائیل در آمریکا از بین مسیحیان افراطی هستند، دقیقا مشابه گروههای مذهبی افراطی در عربستان که در سیستمهای نظامی و امنیتی این کشور حضور دارند و روابط بسیار صمیمانهای با اسرائیل برقرار کردهاند.
این تغییرات به این معناست که تمام مجموعه سیاستهای آمریکا در قبال خاورمیانه ممکن است با یک تغییر اساسی روبهرو شود. این تغییرات در کنار مداخله چینیها برای حرکت به سمت نوعی همزیستی ایرانی-سعودی و تمایل امارات برای عضویت در جاده ابریشم دریایی با محوریت چین و جدایی جنوب جهانی از سیستم تحت سلطه آمریکا، همگی نیروهایی هستند که ایران میتواند از آنها برای بهبود وضع خودش بهره ببرد. این تغییرات را باید در کنار چالشهای امروز جامعه ایران دید و فراموش نکرد که مسائل بیرونی و داخلی ایران بر یکدیگر تأثیر میگذارند و به هم مرتبط هستند.
آمریکا همچنان قدرت اول است
با همه این مسائل، باید توجه داشت که با وجود رشد چین، هنوز آمریکا قدرت اول جهان است و قدرت قاطع ایالات متحده همچنان باقی است. چین از طریق سرمایهگذاری و برنامههای توسعه در سراسر منطقه اوراسیا تا ایران و ترکیه و حتی مجارستان در حال پیشرفت است. همچنین در آفریقا و آسیای جنوبی و حتی آمریکای لاتین جای خودش را باز کرده، آن هم آمریکای لاتینی که حیاطخلوت آمریکا به حساب میآید. اما این تنها بخشی از داستان است. اقتصاددانان معمولا تمایل دارند قدرت اقتصادی کشورها را با تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازهگیری کنند، اما این مقایسه در یک دنیای جهانیشده بسیار گمراهکننده است. باید دید کدام کشورها و شرکتهای چندملیتی صاحب ثروت جهان هستند؟ به نظر میرسد حدود ۵۰ درصد ثروت جهان در دست شرکتهای چندملیتی مستقر در آمریکاست. درست است که آیفون در چین مونتاژ میشود، اما سود اصلی آن به جیب اپل میرود. شرکتهای بزرگ تایوانی تولید و مونتاژ را مدیریت و سازماندهی میکنند، اما پتنت و انحصار طراحی و تولید در اختیار اپل است و برنده اصلی این شرکت مستقر در آمریکاست.
از طرف دیگر از نظر قدرت نظامی، آمریکا با اختلاف در صدر کشورهای دنیاست، چه از نظر بودجهای که خرج میکند و چه از نظر تکنولوژیهای پیشرفتهای که در اختیار دارد. مؤلفه دیگر قدرت آمریکا ژئوپلیتیک ناتو است. قبل از جنگ اوکراین به نظر میرسد ناتو در حال شکاف است، اما حمله پوتین به اوکراین هدیه بزرگی برای آمریکا بود. آمریکا با صرف هزینه اندکی از بودجه نظامیاش توانست بهطور جدی نیروهای نظامی رقیب اصلی خود را تضعیف کند. از طرف دیگر روسیه آسیبهای اقتصادی بسیاری را در این جنگ متحمل شد. همچنین بر اثر این جنگ اروپا از نظر مواد اولیه و مواد معدنی که قبلا از روسیه تأمین میکرد، به آمریکا وابسته شد. آلمان به جای گاز ارزان روسیه، LNG گرانقیمت را از آمریکا وارد میکند. شرکتهای انرژی آمریکایی سود کلانی از جنگ روسیه و اوکراین به جیب زدند.
ناتو نیز نهتنها کشورهای اروپایی را به خود وابسته کرده، بلکه به یک سیستم جهانی گسترش یافته است. ناتو در حال حاضر تا منطقه هند و اقیانوس آرام پیشروی کرده و در نشست سران ناتو، متحدان آسیایی ایالات متحده مانند کره جنوبی و ژاپن نیز حضور پیدا کرده است. آمریکا چین را با حلقهای از متحدانش شامل کره جنوبی، ژاپن، تایوان، گوام، استرالیا و نیوزیلند محاصره و از سوی دیگر دولت بایدن علیه چین جنگ اقتصادی اعلام کرده است؛ جنگی برای جلوگیری از توسعه طولانیمدت چین از طریق حذف هرگونه دسترسی این کشور به تکنولوژیهای پیشرفته. همچنین آمریکا متحدانش را تحت فشار قرار میدهد تا روابط تجاریشان با چین را قطع کنند. بعید نیست در چند سال آینده شاهد جنگی میان آمریکا و چین باشیم و این جنگ به معنای پایان جهان است، چراکه نمیتوان تصوری از جنگ میان قدرتهای هستهای داشت.
ساخت سلاح هستهای به معنای خودکشی است
من شک دارم که ایران قصد توسعه سلاحهای هستهای را داشته باشد، اما رفتن به سمت آن به نظرم برای ایران یک خودکشی است. شایعه ساخت سلاح هستهای از سوی ایران، آب از دهان ایالات متحده و اسرائیل راه خواهد انداخت، چراکه فرصتی بینظیر برای حملهای بزرگ علیه ایران در اختیارشان قرار میگیرد. سلاح هستهای برای ایران بازدارنده هیچچیز نیست. اگر ایران بخواهد به سمت سلاح هستهای حرکت کند، عربستان نیز همین مسیر را در پیش میگیرد. اسرائیل هم که ظرفیت بالایی از نظر سلاحهای هستهای دارد و به این ترتیب منطقه به آتش کشیده میشود.
همه آنچه ایران باید انجام دهد، تلاش برای ایجاد منطقهای عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه است. باز هم اگر ایران استراتژیک فکر کند، باید به سمت نقطه ضعف دشمنانش حرکت کند، نه نقطه قوت آنها. نقطه قوت آمریکا و اسرائیل ابراز خشونت و حمله نظامی است و نقطه ضعف آنها نگرانیهای مردم برای یک زندگی صلحآمیز و دور از جنگ. نقطه ضعف ایالات متحده و اسرائیل، تلاش کشورهای منطقه و جهان برای پایاندادن به تهدید جنگ هستهای با ایجاد منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه است.
تقریبا 30 سال است که تمام جهان از منطقهای عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه حمایت میکند، اما آمریکا و اسرائیل جلوی آن را میگیرند. در ایالات متحده شما حتی نمیتوانید این موضوع را به معنای واقعی کلمه مورد بحث قرار دهید، چراکه اگر این مسئله به موضوع بحث عمومی تبدیل شود، بسیار خطرناک است. البته این موضوع تنها محدود به خاورمیانه نیست. آفریقا یک منطقه عاری از سلاحهای هستهای دارد، اما آمریکا و انگلیس مانع تحقق آن شدهاند. اقیانوس آرام هم یک منطقه عاری از سلاحهای هستهای دارد، اما باز هم اصرار ایالات متحده بر حفظ تسلیحات هستهایاش در مستعمرههایش در اقیانوس آرام، تحقق آن را متوقف کرده است. افکار جهانی از ایده مناطق عاری از سلاحهای هستهای بهویژه در خاورمیانه حمایت میکنند، اما آمریکا و اسرائیل و برخی متحدانشان مانع اجراشدن این ایده هستند.
ایران باید به سمت منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه حرکت کند
حکومت ایران در گذشته از ایجاد منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه حمایت و معاهده بینالمللی جلوگیری از تولید سلاحهای هستهای که بیش از ۱۲۰ کشور جهان آن را پذیرفتهاند، امضا کرده است. قدرتهای هستهای از پیوستن به این معاهده سر باز میزنند، اما میتوان آنها را برای تعهد به آن تحت فشار قرار داد. مردم ایران باید از دولتشان بخواهند با حمایت از این معاهده، برای جلوگیری از تولید سلاحهای هستهای و ایجاد منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه تلاش کند. منفعت ایران تلاش برای ایجاد چنین منطقهای است، نه غنیسازی اورانیوم که هدیهای به دشمن به حساب میآید. غنیسازی اورانیوم و حرکت به سمت سلاح هستهای بهانهای به آمریکا و اسرائیل میدهد که از مزیت نسبیشان که همان خشونت و گزینههای نظامی است، بهره ببرند. ایران مدبر، به سمت نقطه قوت دشمنانش حرکت نمیکند و به جای آن رویارویی را به جایی میکشاند که نقطه قوت خودش است: حمایت از یک جهان در حال توسعه صلحآمیز و عاری از تهدید سلاحهای هستهای. ایران باید به دنیا نشان دهد آنچه مانع تحقق این ایده است، تسلیحات هستهای اسرائیل و حمایت آمریکا از آنهاست. مردم آمریکا نیز اگر نسبت به این موضوع آگاهی کسب کنند، از آن حمایت میکنند و به همین خاطر این مسئله در آمریکا مسکوت میماند. شما حتی یک مقاله در مطبوعات آمریکا درباره این موضوع نمیتوانید پیدا کنید. حرکت به سمت منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه مثل توافق با عربستان، یک فرصت برای ایران است که میتواند از آن استفاده کند.
همبستگی جهانی برای بحرانهای جهانی
جنبشهای مردمی در سراسر جهان این قدرت را دارند تا در صورت اتحاد و همبستگی با یکدیگر، جلوی این مسابقه خودکشی در راستای نابودی جهان را بگیرند. سلاحهای آنها در این راه، خشونتپرهیزی، بسیج مردمی، آموزش، فعالیتهای فرهنگی و برنامههای اساسی و عینی مطابق با نیازهای مردم است.
چالشهایی که جامعه ایران با آنها دستوپنجه نرم میکند، منحصر به این کشور نیست. نگاهی به اسرائیل بیندازید. اعتراضات زیادی هم در این کشور به جریان افتاده و حتی افسران نیروی هوایی این کشور از خدمت امتناع میکنند. در آمریکا حزب جمهوریخواه که در حال حاضر قدرت زیادی دارد و ممکن است قدرت بیشتری را هم به دست آورد، پایگاه مردمیاش یک جنبش ملیگرای مسیحی انجیلی افراطی است؛ جنبشی که به تکامل اعتقاد ندارد، به گرمایش جهانی اعتقاد ندارد، انگار در قرون وسطا زندگی میکند. در برزیل پس از تحلیف لولا، عده زیادی به دولت، دادگاه عالی، مجلس و تأسیسات دولتی تحت حمایت ارتش حمله کردند. بخش بزرگی از این جمعیت را مسیحیان انجیلی افراطی تشکیل میدادند. اینها تحولاتی است که در سراسر جهان در حال وقوع است.
جنبشهای مردمی در سراسر جهان باید برنامههایی برای مقابله با این تحولات داشته باشند تا بتوانند این جمعیتها را در حرکت به سمت یک جامعه مترقی و مدرن و در حال توسعه با حقوق اولیه و آزادیهای انسانی همراه کنند. این جنبشها در بسیاری از کشورها فعال هستند و تنها منحصر به ایران نیست. در آمریکا و اروپای غربی تلاش عده بسیاری معکوسکردن حرکت نظامهای اجتماعی به سمت سیستمهای خودکامهتر با تمرکز بالای ثروت و شرایط مخاطرهآمیز برای مردم است. همه ما عناصر یک نظم جهانی هستیم که باید برای غلبه بر بحرانهای عظیمی که بشریت در ابعاد مختلف با آن مواجه شده، در همبستگی با یکدیگر کار کنیم. ما راهحلهای بسیاری از بحرانهایمان را میدانیم و هنوز فرصت داریم، چون چیزی از کنترل خارج نشده، اما باید اقدام کنیم و این حرکتها باید توسط نیروهای مردمی برای غلبه بر نیروهای جهانی ظلم، خشونت و وحشت، در همبستگی با یکدیگر و در سطح بینالمللی هدایت شود.