به مناسبت یک روز در تقویم: روز خبرنگار
آدمهای بیپناه
شاید هیچوقت تصور اینروزها را نمیکردیم؛ روزهایی که خالیماندن صندلی یک همکار در تحریریه روزنامه برایمان به صحنهای تکراری تبدیل شود، سیستمی که ماهها خاموش مانده و کیبوردی که صدای دکمههایش را نمیشنویم. شاید هرگز به مخیلهمان هم نمیرسید که هرروز را با خبر بازداشت یکی از همکارانمان شروع کنیم و سهممان از تمام علاقه به نوشتن در روزنامه به انتظارهای بیجواب برای آزادی نیلوفر حامدی و الهه محمدی ختم شود.
شاید هیچوقت تصور اینروزها را نمیکردیم؛ روزهایی که خالیماندن صندلی یک همکار در تحریریه روزنامه برایمان به صحنهای تکراری تبدیل شود، سیستمی که ماهها خاموش مانده و کیبوردی که صدای دکمههایش را نمیشنویم. شاید هرگز به مخیلهمان هم نمیرسید که هرروز را با خبر بازداشت یکی از همکارانمان شروع کنیم و سهممان از تمام علاقه به نوشتن در روزنامه به انتظارهای بیجواب برای آزادی نیلوفر حامدی و الهه محمدی ختم شود. این روزها عرصه برای نوشتن خبرنگار و روزنامهنگار تنگتر شده و برای همین ماندن در این حرفه با دشواریهای بیشتری همراه شده است. گزارش پیشرو، گفتوگو با دو پیشکسوت از اهالی رسانه است که سالها کار در این حوزه را دیدهاند و تجربه فضاهای مختلف دولتها را بهخوبی در خاطر دارند. اکنون آنها از این دوره میگویند؛ یکی از آنها هادی خانیکی است که باور دارد روزنامهنگاران و خبرنگاران در موقعیت مظلومانهای قرار گرفتهاند و دیگری بهروز بهزادی است که تأکید دارد با پایبندی به اصول حرفهای رسانه نباید از آن عقب کشید.
روزنامهنگاران و موقعیت مظلومانه آنها
بدنه رسانه هرروز نحیفتر از قبل میشود، این باور بسیاری از پیشکسوتان حوزه رسانه است؛ موضوعی که هادی خانیکی استاد سرشناس رشته ارتباطات به دلیل سالها فعالیت در این حوزه شاهد برخی محدودیتها برای خبرنگار، روزنامهنگار و رسانه بوده است. او در بخشهایی از گفتوگو با «شرق» همچنان به اهمیت گفتوگو در جامعه حال حاضر اشاره دارد؛ چیزی که شاید برخی به آن چندان امیدوار نباشند. میگوید: «هرچقدر امکان فعالیت رسانهها بیشتر باشد، به همان اندازه باب گفتوگو هم بیشتر باز میشود و با همین معیار است که میتوان وضعیت یک جامعه را مورد سنجش قرار داد». بین صحبتهایش یک چیز ملموس است؛ اینکه ما از تحولات حرفه رسانه در دنیا عقب ماندهایم و اضافه میکند: «رسانه را با دو معیار باید ارزیابی کرد، یکی با تحولاتی که در دنیای ارتباطات به وجود آمده و همچنین در ارتباط با نهادهای داخلی دیگر که مکمل، تقویتکننده یا تضعیفکننده نقش رسانهها هستند. باید این نکته را بهخوبی در نظر بگیریم که نقش رسانه در جایی که جامعه مدنی ضعیف است، ضعیف میشود. درهرحال رسانهها وضعیتی دارند که بیشباهت به مرغ عزا و عروسی نیست. یعنی از یک طرف هر اتفاقی در نهادهای رسمی میافتد، هر کوتاهی و قصوری در حوزه حکمرانی اتفاق میافتد، اول به سراغ رسانهها میآیند و از طرف دیگر جامعهای که خواستگاه و مطالبات انباشتهشده فراوان و اعتراض و انتقادهایی هم دارد. وقتی که مردم انعکاس آن اعتراض و انتقادها را در رسانه آزاد، مستقل و غیردولتی نمیبینند، نسبت به همان رسانهها معترض میشوند، یعنی رسانهها در میانه دو رقیب قدرتمند، مردم و سیستم حاکمیت قرار میگیرند». اولین قربانی در جریان محدودیتهای رسانه، خبرنگاران یا روزنامهنگاران هستند؛ ماجرایی که منجر به بازداشت تعدادی خبرنگار در یک سال گذشته شد و نیلوفر حامدی و الهه محمدی هم یکی از همین تعداد هستند. خانیکی با توجه به محدودیت غیرقابلتحمل که عرصه را هرروز برای روزنامهنگاران و خبرنگاران تنگتر میکند، از واژه موقعیت مظلومانه یاد میکند و میگوید: «بهطورکل خبرنگار واقعا در موقعیت مظلومانهای قرار دارد، درواقع هم امنیت شغلیشان در معرض خطر است و هم امنیت حقوقیشان، با وجود تمام سختیها این گروه جزء مشاغل پرخطر هم قرار دارند. همه اینها در حالی است که مهمترین حوزه کار خبرنگار، روزنامهنگاری در بحران است. بحران هم فقط به موضوع سیل و زلزله مربوط نیست، کمااینکه موضوع سیل و نشست زمین هم مشمول همین تهدیدها میشود. بحران میتواند اشکال مختلف داشته باشد ولی اساسا در برابر تفکری که فکر میکند این روزنامهنگار و خبرنگار است که بحران و مسئلهای در جامعه ایجاد میکند و نه اینکه او تنها منعکسکننده آن است، شرایط متفاوت است. اصلا آیا انتشار خبر در شرایط بحران کار خبرنگار است یا نه؟ این در حالی است که نمیتوان جامعه را بیخبر نگه داشت. اتفاقا آن خبری که بهطور رسمی منتشر میشود، همان به جامعه هشدار و آموزش میدهد، حتی اگر اعتراض و انتقادی وجود دارد، وقتی اشکال دوری از خشونت به خود میگیرد و نقد و بررسی اصولی به وجود میآید که رسانه همراه آن باشد و رسانه همسو با جامعه جلو برود؛ بنابراین این محدودیتهایی که درباره آن صحبت میکنیم، به پیشفرض ما از فهم وجود رسانه در جامعه مربوط است که اصلا اطلاعاتدادن به جامعه باعث رشد جامعه خواهد بود یا نه؟ آیا پاککردن صورتمسئله کار درستی است یا نه؟ اما وقتی نسبت به فعالیت رسانه سوءظن و بدگمانی وجود داشته باشد، هر کاری که روزنامهنگار انجام دهد، در چارچوب توطئه و یک سیاست خاص ارزیابی میشود. در کل فعالیت روزنامهنگار در چارچوبهای بدبینانهای ارزیابی میشود که گویا هر خبرنگار و روزنامهنگاری در اردوگاه غیردوستان قرار گرفته. ریشه این موضوع به درک نادرست از فعالیت حرفهای رسانه برمیگردد». خانیکی محدودیتهای جاری را مانع از پیشرفت درست جامعه میداند و اشاره میکند: «درحالحاضر موضوعی که باعث شده جایگاه خبرنگار و روزنامهنگار نگرانکننده شود، به ماجرای همین دو خبرنگار خوب کشور و پروندههای قضائی ایجادشده برای دیگر خبرنگاران برمیگردد و دال بر همین است که فضای کار در جهان چقدر تغییر کرده است. دیگر نمیتوان چیزی را پنهان کرد، باید روزنامهنگار منتقد را به چشم دوست در نظر گرفت. یکی از محدودیتهای کار روزنامهنگاری در ایران همین است که یا باید اطلاعرسانی به شکلی باشد که بخشی میپسندد یا اینکه اصلا نباید انعکاس پیدا کند. شکل سومی هم وجود دارد اینکه ما امکان گفتوگو را فراهم کنیم، چون تعادل در یک جامعه از طریق گفتوگوهای اجتماعی آن شکل میگیرد، در این شرایط است که دیگر همهچیز از این شکل سیاه و سفید خود خارج میشود».
نباید عقبنشینی کنیم
برای پایبندی به اصول خبرنگاری اهمیت بسیاری قائل است، زیرا آن را دلیلی برای عقبنکشیدن در این حرفه میداند. بهروز بهزادی، مدیرمسئول روزنامه اعتماد، سالها محدودیت این حوزه را به چشم دیده، از تذکرهای دهه 60 به اهالی رسانه تا بازداشت روزنامهنگارها و خبرنگارها در چندماهه گذشته و انتظار همصنفانش برای آزادی نیلوفر و الهه، دو خبرنگار روزنامههای شرق و هممیهن. بهزادی در گفتوگو با «شرق» اشاره میکند «باید به اصول خبرنگاری پایبند بود و از آن هم عقبنشینی نکرد تا وظیفه ذاتی روزنامهنگاری را انجام دهیم، بهاینترتیب میتوانیم جایگاهمان را حفظ کنیم. اما فشارهایی از بیرون وجود دارد که قطعا همه ما میدانیم میخواهند جایگاه همه ما را تنگ کنند تا روزنامهها مجیزگوی دولتی شوند اما ما نباید آنقدر عقبنشینی کنیم. در این مسیر مشکل هم داریم، از ما شکایت هم میشود، حتی باید دادگاه هم برویم. خیلی فشارهای دیگر هم داریم اما روزنامهنگار باید وظیفهاش را انجام بدهد. کار روزنامهنگاری چیزی شبیه به مقوله اخلاقیات است. من نمیتوانم زیر فشار اخلاقیاتم را عوض کنم. نوشتن در روزنامه سایت حتی مولتیمدیا قواعد خاصی دارد، از رعایت اصول تولید محتوا تا رعایت مسائل اخلاقی؛ اگر هم چیزی مینویسیم باید پای نوشته خود بایستیم. همین چیزهاست که جایگاه مطبوعات را نگه میدارد و مخاطب ارزش مطبوعات را درک میکند».
بهزادی جزء اهالی این حوزه است که در دوران دانشجویی خود مدتی تجربه کار رسانه در کشورهای دیگر را داشته و تفاوت بسیاری بین آنچه ما تجربه میکنیم و آنچه روزنامهنگاران در کشورهای دیگر تجربه میکنند، میبیند و میگوید: «فشار روی رسانه در همه جای دنیا وجود دارد اما اغلب فشار برای مسائل اقتصادی است، اما در ایران برای مسائل سیاسی هم وجود دارد. درهرحال خبرنگار یا روزنامهنگار باید بایستد و بگوید: من مینویسم و این واقعیتهایی که مینویسم خلاف نیست و حقیقت است و وظیفه روزنامهنگار همین است که واقعیت را بنویسد. وقتی این شغل را انتخاب کردیم، دیگر نباید گاهی کوتاه بیاییم، بخشی از واقعیت را بنویسیم یا اصلا ننویسیم؛ چون همین مسائل باعث میشود که آن رسانه را دیگر کسی نگاه نکند. زمان دانشجویی مدتی در آمریکا کار رسانه انجام دادم و آنجا فضا باز است و هر تصمیمی که میخواهید میگیرید، هرکاری که میخواهید میکنید اما اینجا شرایط متفاوت است و فضا هم بسته است. یکی از مشکلترین مسائلی که من الان میگویم و خیلی هم با آقایانی که به نوعی ما را تحت کنترل دارند، صحبت کردم و به آن اشاره کردم، این است که کاری که یک روزنامهنگار میکند، جمعآوری اطلاعات است و این فرد شبیه به کسی است که جاسوسی هم میکند. من همیشه به خبرنگارم گفتم وقتی برای تهیه خبر میروی، هرطور شده باید اطلاعات را جمع کنی و بیاوری. مثلا به هر شکل که شده عکس سوژه را حتی از فاصله خیلی دور بگیر و بیاور. درواقع یک جاسوس هم همین کار را میکند؛ درصورتیکه یک چیزی را نمیدانند، اینکه ما جاسوسی نمیکنیم اما جمعآوری اطلاعات میکنیم و قرار هم نیست به مملکت خیانت کنیم بلکه این اطلاعات را در داخل کشور مورد ارزیابی قرار میدهیم».