|

سیر افسردگی در متخصصان روان‌شناختی ایران

افسردگی نجات‌دهنده‌ها

افسردگی در تار و پود جامعه ریشه دوانده است؛ از شهروندانی که دچار استیصال روانی شدند تا روان‌شناسان و روان‌پزشک‌هایی که باید از شدت این افسردگی در اتاق‌های درمان بکاهند. آنها هم مانند دیگر شهروندان افسردگی و اختلال‌های روانی را این روزها بیش از گذشته تجربه می‌کنند. اما شرایط روانی‌شان چقدر در کیفیت اتاق‌های درمان و حال عمومی جامعه اثر خواهد داشت؟

افسردگی نجات‌دهنده‌ها
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

  افسردگی در تار و پود جامعه ریشه دوانده است؛ از شهروندانی که دچار استیصال روانی شدند تا روان‌شناسان و روان‌پزشک‌هایی که باید از شدت این افسردگی در اتاق‌های درمان بکاهند. آنها هم مانند دیگر شهروندان افسردگی و اختلال‌های روانی را این روزها بیش از گذشته تجربه می‌کنند. اما شرایط روانی‌شان چقدر در کیفیت اتاق‌های درمان و حال عمومی جامعه اثر خواهد داشت؟ طبق آنچه دفتر سلامت روان وزارت بهداشت در سال ۹۹ اعلام کرده بود، حدود ۲۳ درصد جمعیت کشور به نوعی دچار اختلالات روانی هستند که البته بین ۶۶ تا ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی برای درمان به روان‌پزشکان، روان‌شناسان و متخصصان سلامت روان مراجعه نمی‌کنند. حتی اسفند همان سال هم همشهری در مطلبی میزان افسردگی شهروندان تهرانی را طبق آمار رسمی ۳۴ درصد اعلام کرده بود و بر اساس آمار غیررسمی، از درگیری ۵۰ درصد مردم ایران به افسردگی خبر داده بود که طبیعتا بخش درخور توجهی از آن هم متخصصانی هستند که باید از روان جمعی جامعه مراقبت کنند. البته با وجودی که به نظر می‌رسد این آمارها افزایش چشمگیری داشته، اما پس از آن آمار دقیق دیگری منتشر نشده است تا بتوان برای بحران‌های روانی پیش‌روی جامعه، درمان و پیشگیری مؤثری انجام داد.

 حالا اگر افسرده نباشیم نابهنجاریم

این روزها خیلی از مردم در حال تجربه اشکال مختلف افسردگی هستند. این افراد برای ایجاد یک حال خوب یا درمان افسردگی چشم به مشاور و متخصص‌های روان‌شناختی دوخته‌اند. با وجودی که در هفته‌های گذشته برخی نسبت به انفعال روان‌شناسان انتقاد داشتند که با وجود این افسردگی جمعی هیچ راهکاری ارائه نمی‌دهند، اما برخی علاوه بر دفاع از کنشگری‌های این قشر، به نکاتی اشاره کردند که شایان تأمل است؛ اینکه روان‌شناس‌ها هم این روزها مثل افراد دیگر با افسردگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. اما آیا این شرایط روحی آنها بر کارشان مؤثر خواهد بود؟ «علی نیکجو»، روان‌پزشک، با اشاره به محدودیت‌های فردی متخصصان سلامت، به «شرق» می‌گوید: «یک منظر از این موضوع به محدودیت‌های فردی متخصصان سلامت روان مربوط است. در واقع یک نوع ابراز رنج و افسردگی که آنها هم بالطبع برای مسائل موجود تحمل می‌کنند. البته شاید این موضوع تا حدی برای مراجعان آنها آسیب‌زننده باشد. مراجعان آنها نیاز دارند که پزشک یا درمانگر را حداقل در مرحله‌ای از درمان در یک موقعیت همه‌توان و در یک موقعیت برتر ببینند که آن وقت فرو افتادن در این ضعف و رنج می‌تواند آنها را ناامید و حال بد آنها را بدتر کند».

در این موقعیت احتمال شرایط سخت‌تر برای درمانگر وجود دارد، نیکجو به همین موضوع اشاره می‌کند: «در این شرایط مراجعه‌کننده یا بیمار شاید بگوید اگر پزشک و روان‌پزشک من تا این حد افسرده است پس دیگر چه امیدی به من هست؟ البته همین موضوع را از جهت دیگری هم می‌توان دید؛ به قول اریک فروم ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که اگر در این جامعه مضطرب و افسرده نباشید، بیمار هستید. نمی‌شود شما انسان باشید و این همه مسائل مختلف را از جوانب و ابعاد مختلفی ببینید و حالتان خوب باشد. اتفاقا این نابهنجاری نشان‌دهنده هنجار است و اینجا هم بهنجاری نشان‌دهنده ناهنجاری است. پس از این منظر متخصصان سلامت ذهن هم خودشان درگیر مسائل جامعه می‌شوند و به لحاظ ذهنی و فکری تحت تأثیر قرار می‌گیرند. اتفاقا این متخصصان فضای همدلانه‌ای را با بیماران و سایر افراد جامعه ایجاد می‌کنند تا آنها هم این احساس را داشته باشند که چنین نیست که حال ما خیلی خیلی بد است، بلکه متخصصان ذهن هم این‌طور هستند و با توجه به شرایط فعلی خیلی این حال غیرطبیعی تلقی نمی‌شود».

بیماران و مراجعه‌کننده‌ها با امید برای درمان به اتاق‌های تراپیست می‌روند تا از احساسات آزاردهنده خود حرف بزنند. اما در این شرایط متخصص‌ها در چه موقعیتی قرار می‌گیرند؟ علی نیکجو این‌طور تفسیر می‌کند که: «مسلما افسردگی، اضطراب، پنیک و حساسیت بالای تراپیست‌ها و متخصصان روان‌پزشکی در این شرایط بر تمرکز، تحمل و تاب‌آوری آنها در برابر امواج سونامی‌وار هیجانات منفی مراجعان و مریضان تأثیر منفی خواهد گذاشت. در مورد این شکی نیست و اینکه خود متخصصان سلامت روان بتوانند از سیستم‌های بهبود وضعیتشان استفاده کنند اعم از سوپروایز و درمان فردی بسیار در این شرایط مهم است. متخصص و تراپیست در موقعیتی قرار گرفته که از یک سو نباید در دام یک ناامیدی مفرط بیفتد، به‌خصوص بعد از وقایع اخیر این سرخوردگی خیلی شیوع پیدا کرده است. از طرفی هم نباید به یک امید موهوم بچسبند و قرارگرفتن در میان ناامیدی واقع‌بینانه و بسط‌دادن آن به یک امید متناسب با شرایط، ظرفیت‌ها و پتانسیل‌ها و سرمایه‌های اجتماعی کاری مهم و سخت است که پزشکان و روان‌شناسان با آن سروکار دارند».

افزایش ارجاع از روان‌شناس به روان‌پزشک

ابتلا به افسردگی بخش درخور توجهی از جامعه را درگیر کرد. «محمدرضا ایمانی»، روان‌شناس، وضعیت افسردگی حال حاضر جامعه را از نظر گستردگی چیزی بی‌شباهت با پاندمی کرونا نمی‌داند و در گفت‌وگو با «شرق» اشاره می‌کند: «مسئله مهم امروز ما پاندمی افسردگی در کشور است، پاندمی افسردگی مثل پاندمی کروناست که پزشکان و پرستارها را درگیر کرد. پاندمی افسردگی هم روان‌شناسان، روان‌پزشکان و جامعه‌شناسان را درگیر کرده است. کسانی که دغدغه‌های اجتماعی دارند، خیلی بیشتر آسیب می‌بینند. آنها تقلا دارند که اتفاقات خوب برای جامعه بیفتد و حال خوب خودشان را در حال خوب یک جامعه می‌بینند. آنها می‌خواهند کارهایی را برای جامعه انجام دهند، اما نمی‌توانند؛ چون وسعت این پاندمی وسیع است و بر زندگی همه ما سایه انداخته است. عزیزانی که امروز در حوزه روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و مطالعات اجتماعی و اقتصادی کار می‌کنند، همه دغدغه ایجاد یک جامعه سالم و پابرجا را دارند تا همه افراد جامعه کنار هم حالشان خوب باشد. وقتی هم که اینها دست‌نیافتنی می‌شود، افسردگی بر جامعه سایه می‌اندازد».

با وجود فشار روانی بالا بر این افراد، پیش‌رفتن در مسیر درمان بسیار مهم است. ایمانی می‌گوید: «همه ما که به سلامت روانمان توجه می‌کنیم باید به سمت درمان حرکت کنیم. افرادی که دغدغه سلامت روان دارند اغلب برای مشاوره و درمان اقدام می‌کنند. بسیاری از این افراد مشکلات و موضوعات خانوادگی تحت تأثیر مسائل اجتماعی و اقتصادی دارند. مشاور یا متخصص هم در این مرحله باید راهکارهایی را ارائه کند که این فرد از این تنگناها خلاص شود و این راهکارها زمان‌بر و هزینه‌بر است و خیلی از افرادی که برای مشکلاتشان به تراپیست مراجعه می‌کنند، هزینه‌های درمانی ندارند؛ پس چون امکان ادامه درمان ندارند مشکلاتشان فزونی می‌گیرد. همین‌جا یک متخصص به‌عنوان مشاور احساس استیصال می‌کند. نتیجه آنکه هم حال متخصصان بد است و هم اینکه باید حال خودشان را احیا کنند. این فرایند برای ما مشکلات فراوانی را به وجود می‌آورد. همان‌طور که یک پزشک با خستگی از اتاق عمل بیرون می‌آید، یک تراپیست هم با خستگی از اتاق درمان بیرون می‌آید. باید بپذیریم روان‌شناسان و روان‌پزشکان هم دچار مشکلات روحی می‌شوند و خودشان هم به درمانگر دیگری نیاز دارند. یک‌سری افراد مثل فیلتر جلوی وضعیت بد جامعه را می‌گیرند، اما خودشان این وسط ماندند تا فضای ناسالم را به فضای سالم تبدیل کنند.

در شرایط حال حاضر آنچه دریافت می‌کنیم این است که مسائل مردم از فاز روان‌شناختی به سمت روان‌پزشکی رفته‌ است. افرادی که مشکلات و مسائلشان پیشرفته شده و به عارضه تبدیل شده، پس باید از مرحله‌ای به بعد برای دریافت دارو به‌ روان‌پزشک مراجعه کنند. اصلا از افزایش مراجعان همکاران روان‌پزشک‌مان که یکی از داده‌های حال حاضر ما محسوب می‌شود، متوجه می‌شویم حال جامعه حال خوبی نیست».