|

خدمات پر‌چالش اورژانس

اورژانس به‌موقع نمی‌رسد

بسیاری تجربه انتظار برای رسیدن آمبولانس بر بالین بیمار را دارند؛ انتظاری که گاهی به دلیل ترس و اضطراب همراهان بیمار، تحمل‌ناپذیرتر می‌شود. طبق آنچه سازمان اورژانس کشور در سال 1400 اعلام کرده بود، اورژانس باید در 80 درصد مأموریت‌ها در شهرهای کوچک هشت‌دقیقه‌ای به مقصد برسد؛ در مأموریت‌های جاده‌ای آمبولانس باید 15‌دقیقه‌ای و در شهرهای بزرگ 10‌دقیقه‌ای و در کلان‌شهرها 12‌دقیقه‌ای برسد.

اورژانس به‌موقع نمی‌رسد

شرق: بسیاری تجربه انتظار برای رسیدن آمبولانس بر بالین بیمار را دارند؛ انتظاری که گاهی به دلیل ترس و اضطراب همراهان بیمار، تحمل‌ناپذیرتر می‌شود. طبق آنچه سازمان اورژانس کشور در سال 1400 اعلام کرده بود، اورژانس باید در 80 درصد مأموریت‌ها در شهرهای کوچک هشت‌دقیقه‌ای به مقصد برسد؛ در مأموریت‌های جاده‌ای آمبولانس باید 15‌دقیقه‌ای و در شهرهای بزرگ 10‌دقیقه‌ای و در کلان‌شهرها 12‌دقیقه‌ای برسد. این در حالی است که عوامل مختلف مانند کمبود ماشین آمبولانس در این سال‌ها باعث شده تا دیررسیدن آمبولانس بر بالین مریض به قیمت به خطر افتادن جان فرد تمام شود؛ موضوعی که حتی دبیرکل مجمع خیرین سلامت کشور هم سال قبل به آن اشاره کرده بود که میزان سه هزار دستگاه آمبولانس در کشور کمبود داریم که در تلاشیم با هماهنگی مجلس و دولت این کمبود به حداقل برسد. بنا بر این موضوع، با وجود آنکه مأموران اورژانس در بسیاری موارد دغدغه‌مندانه سعی در بهبود حال بیمار دارند، اما برخی شهروندان از طولانی‌شدن زمان رسیدن آمبولانس یا نیامدن آن مشاهداتی داشتند که در این گزارش روایت می‌شود.

روایت اول: ماشین نداریم

دختر جوان از روی استیصال با اورژانس تماس گرفت و علائم شبیه به سکته مغزی پدربزرگش را برای آنها توضیح داده، می‌گوید: «پدربزرگم سکته مغزی کرده بود، با اورژانس تماس گرفتیم و علائم پدربزرگ را توضیح دادیم که گفتند سکته کرده؛ ولی ماشین نداشتند. به ما گفتند نمی‌توانیم ماشین بفرستیم؛ چون نداریم و خودتان به‌سرعت ایشان را به بیمارستان برسانید. ما هم خودمان را به یک بیمارستان دولتی رساندیم که بیمارستان اول هیچ‌گونه رسیدگی نکرد و در بیمارستان دوم که خصوصی بود، بخش اورژانس به پدر‌بزرگ رسیدگی کرد؛ اما گفتند در آی‌سی‌یو تخت خالی ندارند و در نهایت به بیمارستان سوم هم که خصوصی بود، منتقل شدند و همان‌جا هم بستری شدند».

روایت دوم: اگر ماشین بود، شاید نمی‌مرد

دختر جوان دیگری روایت می‌کند که پسرعمه مریض‌حالی داشته که در این سال‌ها بارها به دلیل حال بد، آمبولانس به خانه آنها رفته و خیلی وقت‌ها که حال بحرانی داشته، از مرگ نجات پیدا کرده، اما بار آخر ماجرا این‌طور پیش نرفته و می‌گوید: «پسر‌عمه من جوان بود، اما بیماری زمینه‌ای داشت، هر زمان که حالش بد می‌شد، سریع با اورژانس تماس می‌گرفتند و او را احیا می‌کردند؛ ولی سری آخر ماشین آمبولانس خیلی دیر آمده بود و پسرعمه من هم فوت کرد. دخترعمه و عمه من مدام می‌گفتند اگر آمبولانس زودتر می‌آمد، پسر ما زنده می‌ماند».

روایت سوم: گفتند ماشین نداریم

پدر میانسالی است که هفته قبل دخترش دچار شوک عصبی شبیه به علائم سکته مغزی می‌شود، اما با تماس با آمبولانس و گزارش وضعیتش ماشینی نمی‌آید. می‌گوید: «من خانه نبودم که دخترم به دلیل افسردگی بالا دچار شوک عصبی می‌شود، چشمانش تار شده بوده، پوست صورتش می‌سوخته و بدنش هم بی‌حس شده بوده، تنها توانسته بوده با همسایه طبقه بالایی تماس بگیرد و او به کمکش بیاید. همسایه که این وضع را می‌بیند، با اوژانس تماس می‌گیرد، اما آنها می‌گویند ماشین نداریم و ایشان از سر ناچاری فقط آب‌ قند و گلاب به دخترم می‌دهد تا کمی رو به راه شود و به بیمارستان بروند. البته همان موقع خودم رسیدم و حال دخترم بهتر شده بود».

روایت چهارم: مادرم را به بیمارستان نبردند

مرد میانسالی که چهار سال قبل تجربه سکته قلبی مادرش را داشته و می‌گوید: «صبح بعد از آنکه من از خانه بیرون رفته بودم، مادرم دچار سکته قلبی می‌شود، خواهرم که متوجه ماجرا می‌شود، با اورژانس تماس می‌گیرد و آنها هم تأیید می‌کنند مادر الان سکته کرده، اما دو نیرو با موتور فرستادند که بعد از بررسی ضربان قلب و نوار قلب گفته بودند مادرتان باید به بیمارستان برود و خواهرم مجبور شده بود با آژانس مادرم را به درمانگاهی در نزدیکی خانه ببرد و از آنجا مستقیم به بیمارستان بقیه‌الله رفته بودند و مادر بستری شد».

روایت پنجم: گفتند الکی ماشین نمی‌فرستیم

دختر جوان دیگری از تجربه حضور در مراسمی می‌گوید که دو نفر در آن بیهوش می‌شوند، ولی آمبولانس نمی‌آید و می‌گوید: «اردیبهشت همین امسال بود، در مراسم خاکسپاری پدر دوستم حضور داشتم، دو نفر از اقوام‌شان در قبر رفته بودند تا دعا بخوانند که هر دو را گاز گرفت و بیهوش شدند. یکی از آنها حالش خیلی بد شده بود و تا 10 دقیقه به هوش نمی‌آمد. من با اورژانس تماس گرفتم ولی گفتند ما الکی ماشین نمی‌فرستیم چون ماشین کم داریم. با هزار مصیبت حال‌شان کمی بهتر شد، ولی دیگر ماشینی هم نیامد».