دست انتقام گربه از آستین میمون
یک قلاده شیر از باغوحش شهرستان ساری دزدیده شد. این شیر نگونبخت به یکی از کشورهای همسایه قاچاق و در آنجا به مبلغ نیممیلیارد تومان فروخته شد. سارقان به دنبال دزدیدن حیوان دیگری (گویا یک میمون) بودند که به چنگ نیروی انتظامی افتادند و دستگیر شدند.
یک قلاده شیر از باغوحش شهرستان ساری دزدیده شد. این شیر نگونبخت به یکی از کشورهای همسایه قاچاق و در آنجا به مبلغ نیممیلیارد تومان فروخته شد. سارقان به دنبال دزدیدن حیوان دیگری (گویا یک میمون) بودند که به چنگ نیروی انتظامی افتادند و دستگیر شدند. همه آنچه از این ماجرا میدانیم، از یک پاراگراف بیشتر نیست و این اطلاعات را فرمانده پلیس ساری در اواسط هفته گذشته به رسانهها داده است. رسانهها هرکدام از روی دست یکدیگر کپی کردهاند و به همین خاطر کسی اطلاع بیشتری از این داستان ندارد. متأسفانه این خبر تناقض بزرگی هم دارد که رسانهها به خاطر روحیه کپیکاری خود، درصدد رفع آن برنیامدهاند. برخی از رسانهها از قول رئیس پلیس ساری گفتهاند این شیر از «حیات وحش» ساری دزدیده شده و برخی دیگر آن را دزدی از «باغوحش» نقل کردهاند. در بیشتر خبرگزاریها و سایتها از هر دو عبارت فوق یاد شده است؛ حال آنکه این دو تفاوت دارند. اگر شیر در «حیات وحش» زندگی میکرده طبعا نمیتوانسته در «باغوحش» باشد و البته برعکس آن هم صادق است.
نکتههای مهم و جالب این خبر در چیست؟
اول) بُعد زمانی قضیه عجیب است. سرقت یک گونه مهم و حیاتی و در معرض انقراض از کشور (یعنی یک شیر بالغ) از یک باغوحش باید عجالتا حساسیت گروههای محیطزیستی یا حامیان حیات وحش را برمیانگیخت. چگونه ممکن بوده که این حیوان از باغوحش سرقت شود و کسی متوجه ماجرا نشود یا حداقل اینکه خبر این سرقت از سوی همان گروههای محیطزیستی رسانهای نشود؟
دوم) کشور ما به انحای گوناگون با «گربه» و «گربهسانان» شناخته میشود. از شکل کشورمان در نقشه تا گربههای پرشین و یوزپلنگ ایرانی، معروفیت جهانی دارند. اگر فرانسه با خروس و استرالیا با کانگورو و چین با خرس پاندا شناخته میشوند، ایران ما هم با گربه و گربهسان شناخته میشود. ایرانیها گربهدوست هستند. این تعبیر حتی وارد عرصه سیاست هم شده است. وزیر اطلاعات دولت روحانی در سال 1399 در توصیف مناسبات بینالمللی گفته بود «اگر گربهای را گوشهای گیر بیندازند ممکن است رفتاری کند که گربهای که آزاد است آن رفتار را نمیکند. اگر ایران را به آن سمتها هل دهند تقصیر ایران نیست، تقصیر کسانی است که ایران را به آن سمت هل دادند».
سوم) گربهها در فرهنگ ایرانی عمدتا با صفات ملایم و مثبت مانند ملوس، خوشگل، زرنگ، منعطف، لوس و بعضا چشمسفیدی شناخته میشود. شیر باغوحش ساری هم یک گربه است. گویا این حیوان نیز بیشتر شبیه گربههای خانگی بوده است. اگر این شیر در باغوحش بوده، چگونه ممکن است دزدان به راحتی این حیوان را از باغوحش خارج کرده باشند و عوامل یا بازدیدکنندهها متوجه نشوند؟
چهارم) فرمانده پلیس ساری گفته این افراد شیر سرقتشده را در یکی از کشورهای همسایه به فروش رسانده بودند. او اشارهای به اسم کشور نمیکند. برخی فعالان محیط زیست از کشور عراق نام میبرند. فاصله زمینی ساری تا مرز مهران از هزار کیلومتر بیشتر است. این یعنی دزدان بیانصاف، فاصلهای کمتر از عرض کشور را طی کردهاند؛ آنهم درحالیکه یک شیر بالغ را همراه داشتهاند. معلوم نیست با چه ترفندی موفق شدهاند این محموله را از چنگ مأموران، عوامل انتظامی و مهمتر از آن از چشم تیزبین مردم عادی مخفی نگه دارند؟
پنجم) این دزدها دوباره به محل دزدی برمیگردند. این بار به دنبال سرقت میمون هستند، ولی دستگیر میشوند. از قدیم میگفتند خانهای که از آن دزدی شده تا 40 روز امن است. دزدها در گذشته اینقدر معرفت داشتند که اگر از منزلی دزدی میکردند، دیگر به سراغ آن منزل نروند. اما دزدهای حیوانات گویا دوباره برگشتهاند تا حیوان زبانبسته دیگری را بدزدند.
اگر سرقت آن شیر از وجه نمادین برخوردار بود، ولی گیرافتادن این دزدها در شکار میمون هم نمادینتر است. میمون نماد شوخطبعی، خیرگی، موذیگری و گستاخی است. سارقان از پس یک گربه بزرگ برآمدند اما در حال شکار یک حیوان شریر و فریبکار به دام افتادند.
سارقان با بیرحمی به آن حیوانی که نماد کشورشان بود، ظلم کردند. گربه بزرگ وطنی را از موطنش دزدیدند، او را قاچاق کرده و به بیگانه فروختند. اما دست انتقام روزگار از آستین یک حیوان لوده و دلقک بیرون آمد. شاید این واقعیت که آنها نتوانستند از پس میمونها برآیند، بزرگترین ننگ زندگی حرفهای آنها باشد. این دزدان دیگر نمیتوانند ادعای باهوشی کنند. اگر برای دزدیدن یک گربه بزرگ و قوی و آنگاه پیمودن نیمی از طول کشور نیاز به هوش بالایی وجود دارد، در عوض اما دستگیرشدن در هنگام دزدیدن حیوانی که فقط سایهای از استعداد و هوش ما را دارد، مصداق مسخرگی و تسلیمشدن به دورویی و حقهبازی بوزینهگری است. اینجا حلقه نمادها کامل میشود. دزدها به سرنوشت نهایی خود که همان مجازات و زندان است، میرسند. این وسط تنها بازنده همانا گربه ما ایرانیهاست که معلوم نیست به دست کدام سلبریتی یا تازهبهدورانرسیدهای افتاده است. ایکاش میشد این گربه دوستداشتنی را به کشور بازگرداند.