|

این مهاجران جای کسی را نمی‌گیرند

امسال سال خوبی برای مهاجران افغانستانی در تهران نبود. از نوروز امسال که خبر ممنوعیت ورود آنها به بام‌لند منتشر شد تا حوادث پی‌در‌پی شهری که هرگاه قربانیان آن مهاجران افغانستانی بودند، حساسیت‌ها به حادثه کاهش پیدا می‌کرد. از فوت سه نفر از آنها در آرادکوه یا گازگرفتگی در چاهی در محله خلازیر.

این مهاجران جای کسی را نمی‌گیرند
نورا حسینی خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

نورا حسینی:‌ امسال سال خوبی برای مهاجران افغانستانی در تهران نبود. از نوروز امسال که خبر ممنوعیت ورود آنها به بام‌لند منتشر شد تا حوادث پی‌در‌پی شهری که هرگاه قربانیان آن مهاجران افغانستانی بودند، حساسیت‌ها به حادثه کاهش پیدا می‌کرد. از فوت سه نفر از آنها در آرادکوه یا گازگرفتگی در چاهی در محله خلازیر.

گاهی برخی از تصمیم‌گیران شهری نسبت به حضور آنها در برخی محلات تهران ابراز نگرانی می‌کنند و حضور آنها را در فهرست چالش‌های آن محله قرار می‌دهند.

آرش نصر ‌اصفهانی، دانش‌آموخته‌ و فارغ‌التحصیل دکترای جامعه‌شناسی و پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی ایران، درباره این نامهربانی تاریخی به «شرق» می‌گوید:‌ پراکندگی مهاجران افغانستانی در ایران یکنواخت نیست و بخشی از آن به خاطر سیاست‌های دولتی است که بسیاری از مناطق را مناطق ممنوعه اعلام کرده و در نتیجه امکان حضور افغانستانی‌ها در این مناطق وجود ندارد؛ یعنی سیاست این است که خارجی‌ها، به طور مشخص افغانستانی‌ها در استان‌های مرکزی ایران ساکن شوند. کسانی که تازه وارد ایران می‌شوند، سعی می‌کنند به مناطقی بروند که امکان دسترسی به اشتغال در آنجا بیشتر است و از این نظر استان تهران فرصت‌های شغلی بیشتری دارد؛ به‌ اضافه اینکه شبکه روابط آشنایان قبلی هم وجود دارد که می‌توانند با آمدن به تهران از این شبکه حمایتی برخوردار شوند.

او ادامه می‌دهد:‌ به‌همین‌خاطر استان تهران مقصد اول بسیاری از مهاجران افغانستانی است که به‌ویژه در سال‌های اخیر وارد ایران می‌شوند؛ یک نشانه حضور آنها را می‌توان تعداد دانش‌آموزانی دانست که در مدارس ثبت‌نام می‌کنند، حدود یک‌سوم دانش‌آموزان افغانستانی در استان تهران ثبت‌نام می‌شوند؛ یعنی غیر از شهر تهران، در بقیه شهرستان‌های استان تهران هم ساکن می‌شوند؛ به‌همین‌خاطر تراکم جمعیتی آنها در استان تهران بیشتر از بقیه استان‌هاست که هم به سیاست‌ها برمی‌گردد و هم به اینکه فرصت‌های دسترسی به بازار کار تهران بیشتر است.

این پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی ایران معتقد است:‌ هنگامی که جمعیت بیشتر باشد، تماس، تنش و رقابت بر سر منابع محدود بیشتر است و خودبه‌خود این مسائل به وجود می‌آید.

او یادآوری می‌کند ابراز نگرانی مسئولان از زیادشدن تعداد افغانستانی‌ها در گذشته هم بوده است و اگر مذاکرات مجلس در دهه 60 را هم مطالعه کنید، وقتی مسائل افغانستانی‌ها مطرح است، عینا همین حرف‌ها زده می‌شود؛ یعنی می‌گویند بعضی از محله‌های تهران کاملا افغان‌نشین شده و آنها اکثریت را دارند و این یک خطر امنیتی است؛ در نتیجه این موضوع جدیدی نیست و از ابتدای حضور افغانستانی‌ها این مسئله اتفاق افتاده است. معمولا مهاجران در بسیاری از کشورهای دیگر کلونی‌هایی تشکیل می‌دهند و در جاهایی بیشتر متمرکزند و تعداد ایرانی‌ها هم در شهرهای کشورهای دیگر اروپایی و آمریکا در محله‌هایی بیشتر است و افغانستانی‌ها هم در ایران از همین منطق پیروی می‌کنند، وقتی این تمرکز به وجود می‌آید، خود‌به‌خود تنشی بین جامعه محلی پیش می‌آید و این تصویر ایجاد می‌شود که مهاجران دارند محله و منطقه ما را تسخیر می‌کنند، این منحصر به ایران نیست و تمام گفتمان‌های ضد مهاجرت در دنیا همین است که «کسانی از بیرون آمده‌اند و دارند جای ما را می‌گیرند».

نصر ‌اصفهانی با اشاره به اینکه براساس آمار وزارت کشور پنج میلیون و بر‌اساس آمار کمیساریا 4.5 میلیون افغانستانی در ایران ساکن‌اند، می‌گوید:‌ مشکلی که در بازنمایی افغانستانی‌ها چه در رسانه‌ها و چه در گفتار مسئولان داریم، این است که این 4.5 میلیون نفر را یک کل واحد در نظر می‌گیرند و تفاوت‌های درونی این جمعیت را در نظر نمی‌گیرند. به طور مثال با نمایش‌دادن یکی از این افغانستانی‌ها که عکس رهبر طالبان روی لباسش چاپ شده، او را به‌عنوان نماینده کل جامعه افغانستان نشان می‌دهند و یک هراس به وجود می‌آورند از اینکه با پنج میلیون نفر از این افراد مواجهیم و انگار با پنج میلیون نفر بمب‌گذار انتحاری مواجهیم و در نظر نمی‌گیرند که بخش زیادی از این جمعیت زنان و کودکان‌اند و بخش زیادی از آنها مذهب‌شان شیعه است که از طالبان فرار کردند یا بخش زیادی از کسانی که بعد از روی کار آمدن طالبان وارد ایران شدند، از ترس طالبان وارد ایران شدند و از طالبان فرار کردند. تنوعی را که گروه افغانستانی‌ها در ایران که به لحاظ مذهب یا قومیت متفاوت‌اند، در نظر نمی‌گیرند و سابقه زندگی‌شان در ایران را که ممکن است سه، چهار دهه باشد یا در ایران به دنیا آمده‌اند، نادیده می‌گیرند و کل افغانستانی‌های ساکن در ایران را تقلیل می‌دهند به جوان تازه‌واردی که نسبت به طالبان سمپاتی دارد که تصویر کاملا غلطی است و تنها باعث ایجاد هراس عمومی می‌شود.

او معتقد است: حتی ‌بخشی از جامعه مهاجران ایران که نسبت به طالبان شکلی از همدلی دارند، لزوما به این معنا نیست که این افراد خودشان آدم‌های رادیکال مذهبی هستند که آماده حرکات انتحاری هستند. اگر به افغانستان به‌عنوان جامعه محافظه‌کار با ارزش‌های سنتی و به‌شدت مردسالار نگاه کنید، در چنین جامعه‌ای روی کار آمدن یک جریان رادیکال به دنبال اجرای قوانین شرع برگرفته از دیدگاه خودشان و اداره حکومت بر مبنای شرع دست‌کم در بخش اهل سنت مقبول و پذیرفته شده است؛ به‌همین‌دلیل حتی همدلی برخی از این افراد با طالبان هم نباید به حساب این گذاشته شود که آنها لزوما عامل طالبان‌اند یا خودشان افراد رادیکالی هستند. اینها را باید در زمینه بزرگ‌تری از ارزش‌های جامعه افغانستان و نوع نگاه‌شان به یک حکومت ایدئولوژیک تفسیر کرد. این هم یک تصویر ترسناکی شده از سمپاتی بخشی از افغانستانی‌های ایران نسبت به طالبان.

او درباره اینکه بسیاری از افغانستانی‌ها چندین دهه است که در تهران زندگی می‌کنند و به طور مثال در محلاتی مانند هرندی یا خاوران ساکن هستند وهمچنان برخی آنها را میهمانان این شهر می‌دانند و در برابر پذیرش آنها مقاومت می‌کنند هم می‌گوید:‌ چند مسئله وجود دارد؛ نخست اینکه در این سال‌ها تمام راه‌های ادغام اجتماعی ساختاری افغانستانی‌ها در جامعه ایران را تا حد زیادی بستیم و کماکان آنها را به‌عنوان میهمان‌های موقت می‌شناسیم؛ کسانی که استحقاق ایرانی‌شدن و زندگی دائمی در ایران را ندارند و به صورت موقت در ایران‌اند و روزی باید برگردند و این چیزی است که بخشی از مدیریت اجرائی به کل جامعه درباره پناهندگان افغانستانی اعلام می‌کند که در چنین وضعیتی هستند. وقتی مدام این تصویر را تقویت کنید که حضورشان یک حضور موقتی است، بخشی از جامعه ایران که خودش دچار مسائل اقتصادی و معیشتی است و در محله‌های دوردست که نام بردید زندگی می‌کند، این ذهنیت شکل می‌گیرد که اگر شرایط اقتصادی‌مان سخت است و شغل نداریم، علتش این است که افغانستانی‌ها فرصت‌های شغلی ما را گرفتند و اگر اجاره‌های خانه بالا می‌رود، به خاطر حضور افغانستانی‌هاست؛ بنابراین یک تنش شکل می‌گیرد بین ساکنان بومی که از قبل بوده‌اند و مهاجرانی که وارد این محله‌ها شده‌اند. تنش بر سر این منابع منشأ خصومتی می‌شود که بین این دو گروه شکل می‌گیرد و ایرانی‌ها افغانستانی‌ها را عامل مسائل خود می‌دانند و به شکل‌های مختلف در همین محله‌ها بروز پیدا می‌کند و رسانه‌ها هم دامن می‌زنند و جریان‌های بزرگ‌تری علیه افغانستانی‌ها تبلیغات می‌کنند و نتیجه‌اش این می‌شود که یک هراس عمومی در جامعه ایران نسبت به افغانستانی‌ها شکل می‌گیرد که در مناطق جنوب تهران که تعداد افغانستانی‌ها بیشتر است، صدایش بالاتر است؛ یعنی در نظرسنجی‌هایی که انجام می‌شود، نگرش ضد افغانستانی در محلات جنوب تهران بیشتر دیده می‌شود؛ به‌همین‌خاطر حتی کار به جایی می‌رسد که از مهاجر افغانستانی انسانیت‌زدایی می‌شود؛ یعنی وقتی اتفاق بدی برای یک افغانستانی می‌افتد؛ مثلا به یک دختر افغانستانی تجاوز می‌شود، انگار قبحی ندارد و انگار مستحق چیزی که شایسته انسان است، نیستند. اگر می‌خواهیم ببینیم چرا در این محله‌ها این مشکل وجود دارد، در خیلی از جاهای دنیا ریشه‌اش در رقابت اقتصادی بین این گروه‌هاست و اینکه بومی‌ها فکر می‌کنند که اگر وضعیت‌شان بدتر شده، به خاطر حضور آنهاست.