|

افراشتن و به زیر کشیدن دیوارنگاره

دیوارنگاره میدان ولیعصر یکی از رسانه‌های مهم حاکمیتی است. تلاش صاحبان این رسانه بر این است که پیام‌های خود را به دور از دوقطبی‌‌های سیاسی به جامعه منتقل کنند. به همین خاطر فهم این پیام‌ها می‌تواند در شناخت ذهنیت سیاست‌گذاری‌های کلان اجرائی کشور مفید باشد. اما موضوع پایین‌کشیدن این دیوارنگاره نیز در نوع خود تأمل‌انگیز است. در این دیوارنگاره مانند هر پیام دیگر با چند لایه مواجه بودیم.

افراشتن و به زیر کشیدن دیوارنگاره

دیوارنگاره میدان ولیعصر یکی از رسانه‌های مهم حاکمیتی است. تلاش صاحبان این رسانه بر این است که پیام‌های خود را به دور از دوقطبی‌‌های سیاسی به جامعه منتقل کنند. به همین خاطر فهم این پیام‌ها می‌تواند در شناخت ذهنیت سیاست‌گذاری‌های کلان اجرائی کشور مفید باشد. اما موضوع پایین‌کشیدن این دیوارنگاره نیز در نوع خود تأمل‌انگیز است. در این دیوارنگاره مانند هر پیام دیگر با چند لایه مواجه بودیم.

اولین لایه به شکل «نوشتاری» جلب توجه می‌کرد. ابتدا کلمه «املاک» و دیگری پیام اصلی با فونت کوچک‌تر و در قالب یک جمله «بانک‌ها غلط می‌کنند با پول مردم بنگاه‌داری ‌کنند» مشاهده می‌شود. در آن تصویر، شعبه «بانک» تبدیل به یک بنگاه معاملات ملکی شده بود؛ گویی هویت بانک به هویتی غیرمولد تبدیل شده است. کلمات «خرید، فروش، رهن و اجاره» عملا جای هیچ شبهه‌ای را برای الصاق «بنگاه‌داری» به معاملات املاک باقی نمی‌گذارد. اکنون دیوارنگاره به‌طور غیرمستقیم وضعیت غم‌انگیز مسکن در شهرها را به فعالیت بانک‌ها مرتبط می‌داند. ضمن اینکه ترکیب دو کلمه «بانک» و «ملاک» با استفاده از هشتگ نیز هوشمندانه بود که ناظر بر نوعی تفاخر و معروفیت عمدی در نسبت و پیوند بین بنگاه‌داری و فعالیت بانکی است. از سوی دیگر، تعدادی نشانه تصویری دیده می‌شود که در نگاه اول گویا شبیه لوگوی بانک‌های کشور هستند، ولی به‌طور مشخص با تعدادی نقوش گرافیکی روبه‌رو بودیم که فقط از مؤلفه شباهت با لوگوی واقعی بانک‌ها برخوردار بودند. اما این دیوارنگاره چند روز بعد از برافراشته‌شدن، ناگهان پایین کشیده می‌شود. در برخی خبرها ذکر شده که متولیان برپایی این دیوارنگاره از هرگونه اظهارنظر در این زمینه منع شده‌‌‌اند. اکنون آن اهتزاز و این به زیر آمدن را چگونه می‌توان فهمید؟ برای پاسخ به این پرسش شاید چند انگاره ذهنی کمک کند. اول آنکه طبیعی خواهد بود که بخش بانکی بزرگ‌ترین شاکی چنین دیوارنگاره‌ای باشد. در این تصویر وقتی آن همه لوگوی بانک‌ها به نمایش درمی‌آید، طبعا همه بانک‌ها در مظان اتهام بنگاه‌داری قرار می‌گیرند. این منصفانه نبود که تمامیت مهم‌ترین بخش مالی در اقتصاد کشور این‌چنین در معرض چالش بدنامی قرار داده شود. دوم آنکه هرچند ممکن است بانک‌ها وارد چنین فعالیت‌هایی شده باشند، اما نمی‌توان بار تمامی معضلات مسکن در کشور را گردن این بخش انداخت. بخش‌های گوناگونی در حوزه‌های دولتی و غیردولتی نظیر شهرداری‌ها، وزارت راه و شهرسازی، سوداگران مسکن و خیلی مؤلفه‌های دیگر در این زمینه صاحب تقصیر هستند و شایسته بود که یک رسانه حاکمیتی (مثل دیوارنگاره میدان ولیعصر) سهم آنها را نیز بازنمایی می‌کرد. سوم آنکه فعالیت‌ بنگاه‌داری در حوزه علوم اقتصادی تعریف مشخصی دارد که الزاما ارتباطی با معاملات املاک ندارد. به‌طور کلی بنگاه‌داری در تعریف خیلی ساده ناظر بر خرید سهام و مشارکت در سرمایه‌گذاری یک یا چند شرکت و خریداری اوراق بهادار به حساب خود به میزانی در محدوده تعیین‌شده بانک مرکزی اطلاق می‌شود. دیوارنگاره رسانه مهم و تخصصی به شمار می‌رود و بنابراین هرچند تلاش کرده به «بنگاه‌داری» به‌مثابه «معاملات املاک» اشاره کند، اما در نظر اهل فن می‌بایستی دایره دقیق‌تری از واژگان را به کار ببرد تا تمایز مذکور موجب خلط معانی نشود. چهارم آنکه مقام معظم رهبری همواره حامی تمامی بخش‌های بزرگ و کوچک اقتصادی کشور هستند. مشخصا هیچ‌گونه فعالیتی در این بخش‌ها بدون نقش‌‌‌آفرینی بانک‌ها نمی‌تواند وجود داشته باشد. البته بدون تردید کاستی‌های متعددی هم حاکم است، ولی نباید فراموش کرد که بخش‌های بزرگی از تحریم‌ها علیه کشور دقیقا بخش بانکی را هدف گرفته و حرکت چرخ‌های اقتصاد کشور صرفا با تلاش و کوشش طاقت‌فرسای مدیران و کارکنان بانک‌های کشور انجام می‌شود.

به همین خاطر هرگونه لحن عتاب‌آمیز خطاب به بخش بانکی نباید به‌عنوان گفتار ملامت‌گر و خشم‌آلود محسوب شود. طراحان دیوارنگاره باید گرافیک اثر را به شیوه‌ای تمهید می‌کردند که بازنمایی سخنان معظم‌له ناظر بر سرزنش نبوده و بلکه نوعی هشدار و ارائه طریق باشد.

در عین حال، باید به وجوه مثبت دیوارنگاره هم اشاره کرد. این دیوارنگاره حامل یک پیام بزرگ بود. موضوع مسکن و کرایه خانه برای بسیاری از شهروندان به بزرگ‌ترین دغدغه اقتصادی و اجتماعی بدل شده است. اکنون درواقع مذاکره‌ای بین دو حس عمومی «بیم» و «امید» در ذهن زاییده می‌شود؛ حس توأمان اضطراب و آرزو یکباره پررنگ‌تر می‌شود. در اینجا توقع و انتظار به صورت بارقه‌های امیدواری و چشمداشت در نزد مردم زنده می‌شود مبنی بر اینکه بزرگ‌ترین مقام کشور در این دغدغه شریک است. این احتمالا همان پیامی بوده که طراحان در سر داشته‌اند.