ایستاده در نقطه تماس
هنر مدرن که از ساحتهای اجتماعی زندگی مدرن جهان تازه صنعتیشده برخاسته بود و در شرایط بیزاری از تکرار و کپی و تحت تأثیر نگاه و آموزههای روشنفکری خود را پرورانده و قوام میبخشید، طبیعی بود که روزی خود در قامت روشنفکر ظاهر شود و میداندار جنبشهای اجتماعی و کنشگری در مرز تضادها و تفکرات و ایدههای نو باشد. هنر سده اخیر از این منظر و زاویه نگاه، ابتدا پیرو شرایط اجتماعی جدید از پوست سنت خود را بیرون کشید و دیری نپایید که در نقش مؤلف خود اثرگذار و بازیگر میدان شد و سعی کرد به جای کنشپذیری، کنشگری را تجربه کند.
هنر مدرن که از ساحتهای اجتماعی زندگی مدرن جهان تازه صنعتیشده برخاسته بود و در شرایط بیزاری از تکرار و کپی و تحت تأثیر نگاه و آموزههای روشنفکری خود را پرورانده و قوام میبخشید، طبیعی بود که روزی خود در قامت روشنفکر ظاهر شود و میداندار جنبشهای اجتماعی و کنشگری در مرز تضادها و تفکرات و ایدههای نو باشد. هنر سده اخیر از این منظر و زاویه نگاه، ابتدا پیرو شرایط اجتماعی جدید از پوست سنت خود را بیرون کشید و دیری نپایید که در نقش مؤلف خود اثرگذار و بازیگر میدان شد و سعی کرد به جای کنشپذیری، کنشگری را تجربه کند.
به قول مقصود فراستخواه، کنشگری در مقام مرزی، حرکت میان دوگانههاست. دوگانههایی که در زمان تنش چندگانگی هم پیدا میکنند و هنرمند در این نقش کار دشواری دارد که چیزی از روشنفکری کم ندارد. سارا رهبر یکی از مهمترین و نزدیکترین نمونه به هنرمند کنشگر مرزی است که با زبانی جهانی، سعی دارد در میانه نشانهها و تضادها و اندیشهها راه تازه دست و پا کند.
رهبر در مصاحبهای گفته است: «با هنر میتوانم از سیاستمدارها قدرتمندتر باشم؛ چون همهچیز را میتوانم بگویم». این تمام آن چیزی است که هنر معاصر از زمانی که برخاسته سعی کرده به آن جامه عمل بپوشاند. شاید هیچ هنرمند ایرانی به پای ظرافت او نرسد، چون ماهرانه احساس تماشاگر را برمیانگیزد و ابهام و کتمان را به ابزاری هنری مبدل میکند. کما اینکه هنر را به ابزاری برای بیان حرفهای خود و زیستن بر لبه مرزها و برملاکننده شرایط گاه مضحک انسان معاصر، قرار داده است. او با ترکیب بافتهای سنتی و مدرن و بهرهگیری از فضاهای شرقی و غربی آثاری متفاوت میآفریند و سعی کرده است ضمن حرکت در میان خطوط متضاد به شکلی در پی برطرفکردن تضادها و یافتن زبان منحصر به فرد خود باشد. رهبر با استفاده از اشیای جمعآوریشده از محیط اطرافش، در مجسمهها و اینستالیشنها، در مدیومهای مختلف، به بررسی وضعیت انسان و احساسات و دشواریهای زیست او میپردازد. در آثار او عناصر مشخص و شناختهشده شکلی و کاربردی قویا به یاری هم آمدهاند. هیچیک از نمادها در آثار او تابع دیگری نیست و این تضاد هریک را برجستهتر میکند. برخی قطعات و تکهها در آثار او میتواند زینتی و مفید باشد که معرف یک اندیشه غیرمعمول نسبت به بقیه است و برخی دیگر پیامی کاربردی را خالی از اندیشه و استعاره مستقیم منتقل میکنند. هنر معاصر چند گام پیش از هنر مدرن پیش از خود، اکنون پیشگام جنبشها و حتی علم جدید، اولا، ترسیمکننده دقیق وضعیت انسان امروزی و دوما ترسیمبخش آینده است. آینده که هیچکس به اندازه هنر به درک آن نزدیک نیست و هیچ ابزاری هم بهتر از هنر نمیتواند به دخمه آن نفوذ کرده و آن را بکاود.
او در مجموعه آثارش بهویژه مجموعه «ازدحام» که در گالری کربن ۱۲ دوبی به نمایش درآمد یا «مرا به خانه ببر» نمایشگاهی در گالری دالاس کانتمپورری دالاس و در نقطهای بالاتر و مماس با مفهوم کنشگری مرزی در دو نمایشگاه ورودها و پرچمها که در موزه کاتونای نیویورک و بنیاد بقوسیان بروکسل به نمایش درآمد، اوج زیست کنشگرانه مرزی یک هنرمند را با در کنار هم قراردادن نشانههای فرهنگی مختلف به نمایش میگذارد. جایی که شاید با قرنها جنگ این نشانهها بتوانند کنار هم قرار بگیرند در آثار سارا رهبر با یک نزاع درونی هنرمند با فهمی که او از جهان به دست میآورد، کنار یکدیگر قرار میگیرند.
آثار سارا رهبر را میتوان بازتابی از تجربه زیسته او و در نگاه کلیتر، بازتابی از وضعیت انسان معاصر در خلال تحولات سیاسی و فرهنگی دانست. «عناصری با مفاهیم کلی و نمادین، در همنشینی با اشیا و تصاویر عادی قرار میگیرند و به این صورت پیوستگیای میان تجربیات جمعی و فردی ایجاد میکنند. خشونت ناشی از جنگ و سیاست، مهاجرت، جدایی و عدم تعلق و به طور کلی، پیچیدگی وضعیت زندگی انسان در مقیاس اجتماعی و شخصی را میتوان اصلیترین مفاهیمی دانست که سارا رهبر در آثار خود به نمایش گذاشته است».
سارا رهبر هنرمند ایرانی - آمریکایی است که آثارش را با متریالهای متنوعی خلق میکند. منبع اصلى الهام او تجربیات شخصی برآمده از همین زیست مرزی و همچنین افکارش درباره وضعیت بشر در میان گفتمانها و فرهنگهاست. سارا رهبر و خانوادهاش اوایل دهه 80 میلادی به آمریکا مهاجرت کردند.