پروتکلی برای رسانهها درباره نوشتن از معلولیت
یک عبارت رایج در جامعه معلولان وجود دارد که میگوید: «هیچ چیز در مورد ما، بدون ما». متأسفانه بسیاری از رسانهها در حال حاضر داستانهایی میگویند که «درباره ما، بدون ما» است. منظور از ما اینجا معلولان است که در گزارشهایی که راجع به آنها نوشته میشود، غایب هستد. قطعا ادامه چنین روندی در رسانه به ضرر معلولان است و باید جلوی آن را گرفت.
مترجم: شهرزاد همتی: یک عبارت رایج در جامعه معلولان وجود دارد که میگوید: «هیچ چیز در مورد ما، بدون ما». متأسفانه بسیاری از رسانهها در حال حاضر داستانهایی میگویند که «درباره ما، بدون ما» است. منظور از ما اینجا معلولان است که در گزارشهایی که راجع به آنها نوشته میشود، غایب هستد. قطعا ادامه چنین روندی در رسانه به ضرر معلولان است و باید جلوی آن را گرفت. انجام این کار مضر است. تکرار چنین سیاستی این افراد را ساکت کرده و سابقهای ایجاد میکند که افراد معلول نمیتوانند با ما ارتباط برقرار کنند یا از خود دفاع کنند. والدین، مراقبان، پزشکان و حتی غریبهها بیشتر از خود معلولان در گفتن داستانهای آنها حرف میزنند. زمانی که به افراد غیرمعلول به عنوان صدای معتبر جامعه معلولان اختیار برقراری ارتباط داده شود، این کاملا برای جامعه معلولان اشتباه است.
رسانهها باید به داستانهایی بیندیشند که بازتاب مخاطبان آنها باشد و این قطعا شامل جامعه معلولان نیز میشود. این راهنما به روزنامهنگاران و سایر اعضای رسانهها درباره جامعه معلولان بهعنوان یک منبع، کمک میکند و در عین حال چگونگی صحبت در مورد معلولیت را بهگونهای که مضر نیست، بررسی میکند.
شناخت معلولیت و رسانه
جامعه معلولان یک جامعه چندفرهنگی و چندوجهی است. جامعه معلولان با یک میلیارد نفر در سراسر جهان و یکمیلیونو 800 هزار نفر در داخل کشور هستند که به نظر میرسد به حاشیه رانده شده و نهتنها در شهر بلکه جایشان در رسانه خالی است. هر فردی در هر مقطعی از زندگی خود امکان معلولشدن دارد. در واقع، هرچه بیشتر عمر کنید، امکان ناتوانشدن شما بالا میرود. در این سند، کلمه ناتوانی به عنوان یک اصطلاح چتری به معنای هر فردی است که دارای ناتوانی جسمی، حسی، روانی، سلامت مزمن، عصبی، شناختی یا اجتماعی است. این مثالها نشان میدهد که معلولیتها میتوانند هم قابل مشاهده و هم نامرئی باشند. در نهایت، درک این نکته مهم است که افراد مختلف زیادی وجود دارند که تجربیات مختلفی از معلولیت دارند. آنها در اقتصاد نقش دارند، پول خرج میکنند و صاحب پیشه و تجارتی هستند، مشارکت سیاسی دارند، رأی میدهند و کاندیدا میشوند یا در مجلس حضور پیدا میکنند، درس میخوانند و به دانشگاه میروند، اما انگار همه اینها نامرئی است.
بنابراین، اگر افراد معلول مصرفکننده، رأیدهنده و در غیر این صورت شهروندان مولد هستند، چرا محرومیت همچنان ادامه دارد؟ یکی از دلایل مهم بازنمایی ضعیف معلولیت در رسانههاست. نمایندگی معلولان در رسانهها مهم است. اگر معلولان واقعی به طور دقیق در رسانهها به تصویر کشیده نشوند، عموم مردم زندگی و تجربیات معلولان را درک نمیکنند. این امر به طور درخور توجهی بر این موضوع تأثیر میگذارد که آیا قانونی تصویب میشود که برای جامعه معلولان مفید باشد یا خیر؟ همچنین میتواند بر نحوه رفتار با افراد معلول و جنبههای مختلف زندگی معلولان تأثیر بگذارد؟
پرهیز از کلیشهها
روزنامهنگاران باید مطمئن باشند داستانهایی که میگویند به افراد معلول آسیبی نمیرساند. برای مثال، وقتی فاجعهای رخ میدهد و والدینی به فرزند خود آسیب شدید وارد میکنند، تمرکز بر «شرایط غمانگیز» شخصیتهای والدین «فقیر» که بسیار مستأصل بودند، در عین نادیدهگرفتن کامل قربانیان معلولی که به آنها آسیب وارد شده است، عمیقا مشکلساز است. به نوبه خود، مخاطبان به ترحم و چشمپوشی از عاملان این اقدامات هولناک میپردازند و بهانه میآورند که چرا این کار را انجام دادهاند. معلولی که برای مثال به قتل رسیده است، نادیده گرفته میشود و به عنوان باری بیش از آنکه تحمل آن بزرگ بود، فراموش میشود. علاوه بر این، هنگام گفتن این داستانها، اغلب چه بهطور صریح و چه ضمنی، فرض میشود که مردهبودن بهتر از معلولبودن است. داشتن معلولیت به عنوان یک تراژدی نهایی در نظر گرفته میشود که یک زندگی را نابود میکند، نه بخشی طبیعی از زندگی و یک روش مشروع برای زندگی.
این کلیشهها یکی از نمونههای متعدد تواناییگرایی هستند. تواناییگرایی مجموعهای از نگرشها و باورهای مغرضانه در مورد معلولیت است که هم از طریق اقدامات تبعیضآمیز فردی و هم از طریق نهادها و سیستمهای اجتماعی تبعیضآمیز در مقیاس بزرگ، به افراد معلول آسیب میرساند. تواناییگرایی میتواند هر چیزی را توضیح دهد و توجیه کند؛ از کارفرمایی که یک کاربر ویلچری واجد شرایط شغلی را رد میکند تا یک ناشنوا که نمیتواند سخنان یک سیاستمدار را به دلیل فقدان مترجم زبان اشاره درک کند تا کودکی با ناتوانی در خواندن که در کلاس رد میشود.
بنابراین، داستانهایی که باید گفته شود، درباره ساختارهای اجتماعی توانمندی است که معلولان را در وضعیت نامساعدی قرار میدهد و جامعه معلولانی که برای برهمزدن و از بین بردن این توانمندی مبارزه میکنند. عدم دسترسی به شدت برابری، رفتار عادلانه را محدود میکند.
سوگیری نهادی نیز نقش عمدهای در به حاشیه راندن افراد معلول دارد. تعصب سازمانی اصطلاحی است که برای توصیف قوانین و مقرراتی استفاده میشود که بسیاری از افراد دارای معلولیت را در مراکز پرستاری یا در محیطهای سازمانی دیگر محبوس نگه میدارد. اکثر پیروزیهای حقوق مدنی در چند دهه گذشته که از افراد معلول حمایت میکند، برای کسانی که مجبور به زندگی در یک مؤسسه هستند، بیفایده است. فعالان حقوق معلولان سالهاست که میجنگند تا افراد معلول حق زندگی در جوامع خود را داشته باشند. هرچند پیشرفتهایی در حال انجام است، اما هنوز کارهای بیشتری در این زمینه وجود دارد.
فرهنگ و جامعه معلولیت
درست مانند سایر گروههای به حاشیه راندهشده، جامعه معلولان فرهنگ خاص خود را دارد، همچنین فرهنگهای جامعه فردی (یعنی جامعه ناشنوایان، جامعه اوتیسم و...). یک حس کلی ارتباطی وجود دارد که بسیاری از افراد معلول از طریق انواع تجربیات مشترک یا مشابه آن را در آغوش میگیرند. فرهنگ معلولیت به افراد معلول اجازه میدهد تا ایدهها و راهحلها را به اشتراک بگذارند، رفیق پیدا کنند، به بیعدالتی اعتراض کنند، پیروزیها را جشن بگیرند، برای تراژدیها سوگواری کنند و با هم برای حقوق برابر مبارزه کنند. از آنجایی که افراد بیشتری ناتوانی خود را در آغوش میگیرند، به سراغ دیگرانی میروند که آنها نیز معلول هستند. از آنجا، بسیاری از افراد معلول یاد میگیرند به هویت معلولیت خود افتخار کنند.
یک راه عالی برای شروع، به چالش کشیدن باورهای توانمندی رایج است که میتواند زندگی با معلولیت را دشوار کند. رسانهها میتوانند این کار را با گفتن داستانهایی انجام دهند که بر تجربیاتی که افراد ناتوان هنگام گردهمآمدن برای تجلیل از معلولان و مقاومت در برابر سیستمهایی ناکارآمد که خواهان حذف آنهاست، تمرکز میکنند. پوشش این رویدادها میتواند برای جامعه معلولان بسیار مفید باشد.
فراگیری در روزنامهنگاری
برای جامعه معلولان، کنترل روایت معلولیت در مطبوعات توسط افراد خارجی معمول است. بهطور معمول، خبرنگاران با والدین یا پزشکان غیرمعلول بهعنوان منابع اولیه داستانهای مربوط به معلولیت تماس میگیرند. اعضای خانواده فقط میتوانند ناتوانی را از طریق یک لنز خارجی درک کنند؛ بنابراین شما باید فقط زمانی که درباره تجربیات شخصی آنها داستان میگویید، با آنها تماس بگیرید. آنها هرگز نباید اجازه داشته باشند که به عنوان «صدای معتبر» هر معلول صحبت کنند. در عوض، خبرنگاران باید به دنبال افراد معلول واقعی باشند تا درباره معلولیت صحبت کنند.
بازنمایی متقاطع
افراد معلول از همه اقشار هستند، اما روایت غالب در مورد ناتوانی معمولا از معلولان شهری، مردان و حتی موارد خاصی از معلولیت است. ضروری است که نمایندگیهای متنوع از معلولان در خبرها گنجانده شود. اگر کار شما متقاطع نیست، پس کسی را کنار گذاشتهاید. هویت یک فرد میتواند شامل نژاد، قومیت، وضعیت مهاجرت، جنسیت، هویت جنسیتی، ناتوانی، سن، ملیت و طبقه اجتماعی باشد. گسترش انواع حلقه افراد دارای معلولیت مختلف تضمین میکند که نهتنها یک تجربه از معلولیت وجود دارد که در رسانهها منتقل میشود، بلکه بسیاری از تجربهها وجود دارد.
از چه داستانی اجتناب کنیم؟
وقتی پیام را حول صداهای ناتوان متمرکز میکنید و در واقع به افراد ناتوان اجازه میدهید بحث را رهبری کنند، در مسیر درستی هستید. بااینحال، درک یک روند بسیار محبوب در داستانهای رسانهای در مورد معلولیت مهم است.
یک سؤال خوب برای پرسیدن این است که آیا در صورت حذف معلولیت، این یک داستان جذاب برای مخاطب خواهد بود و اگر پاسخ منفی است، واقعا داستانی نیست که باید گفته شود.
مسئولیتپذیر بودن درباره منبع خبری
هنگامی که با سازمانهای معلولان سروکار دارید، مهم است که بدانید دقیقا آنها چه کسانی را نمایندگی میکنند. فقط به این دلیل که سازمانی ادعا میکند نماینده افراد معلول است، به این معنی نیست که افراد معلول واقعا به آن سازمان اطمینان دارند. قبل از اینکه از آنها به عنوان منبع استفاده کنید، سعی کنید در مورد سازمان تحقیق کنید.
همانطور که گفته شد، صرفا به این دلیل که یک سازمان توسط افراد معلول اداره میشود، به این معنی نیست که جامعه معلولان را بهطور دقیق نشان میدهد.
از چه کلماتی استفاده کنیم؟
یکی از مهمترین چیزهایی که روزنامهنگاران میتوانند بیاموزند، این است که چگونه به درستی درباره معلولیت بحث کنند. امروزه، اکثریت قریب به اتفاق مقالاتی که درباره معلولیت یا افراد ناتوان نوشته میشوند، تا حدی به این دلیل مضر هستند که از زبان انگزنی استفاده میکنند. در اینجا واژهنامهای از اصطلاحات مورد اشاره هنگام نوشتن یا صحبت در مورد ناتوانی وجود دارد.
شخص اول در مقابل هویت زبان اول
هویت اول: معلول، اوتیستیک، ناشنوا، کوتوله و... .
شخص اول: فرد دارای معلولیت، فرد مبتلا به اوتیسم، فرد ناشنوا و... .
به بسیاری از روزنامهنگاران آموزش داده شده است که از زبان اولشخص استفاده کنند؛ زیرا زبان اولشخص را قبل از ناتوانی در اولویت قرار میدهد. بااینحال، یک اردوگاه نوظهور از افراد معلول نشان میدهد که آنها زبان اول هویت را ترجیح میدهند؛ بهویژه کسانی که در فعالیتهای مربوط به معلولیت مشارکت دارند. آنها معتقدند معلولیت بخشی از هویت آنهاست؛ در حالی که اذعان به آن گاهی اوقات زندگی آنها را سختتر میکند. ناتوانی آنها چیزی نیست که از آن خجالت بکشند و نمیخواهند تأکیدی بر آن نداشته باشند. زبان اول هویت به افراد معلول اجازه میدهد تا هم جنبههای خوب و هم بد معلولیت را بپذیرند. بسیاری از افرادی که در زمینههایی کار میکنند که به شدت با افراد معلول تعامل دارند، مانند مددکاری اجتماعی یا فیزیوتراپی، استفاده از زبان اولشخص را آموزش دادهاند و بسیاری از والدین کودکان معلول نیز از آن استفاده میکنند. هرگز نباید انتخاب زبان را به کسی تحمیل کنید. این به هر فردی بستگی دارد که تعیین کند چگونه میخواهد شناسایی کند و باید به آن احترام گذاشت. مطمئن شوید که ترجیحات افرادی را که در کار خود معرفی میکنید، میشناسید و به آنها احترام میگذارید.
مدل اجتماعی در مقابل مدل پزشکی
مدل اجتماعی مفهومی است که بر این ایده تمرکز دارد که خود معلولیت موضوع اصلی ایجاد آسیب یا زیان برای افراد معلول نیست، بلکه آسیب معلولیت از طریق رفتار با معلولان و نحوه ساخت جامعه با موانعی که مانع از شمول و مشارکت آنها میشود، ایجاد میشود. این ایده اکثرا توسط افراد معلول در سراسر جهان ترجیح داده میشود.
متأسفانه، الگوی پزشکی همچنان راه غالب بحث درباره معلولیت در روزنامهنگاری و بهطور کلی در جامعه است. ایده این است که خود معلولیت مشکلی است که به یک فرد معلول و در نهایت به افراد خانواده و جامعه آسیب میرساند. مدل پزشکی استنباط میکند که افراد ناتوان برای به دست آوردن برابری باید اصلاح شوند.