|

تاریخ سیاسی و تاریخ موسیقی در خاورمیانه

گسست‌ها و ناهمگونی‌های پنهان تاریخ

چه تاریخی پشت آنچه امروز با عنوان موسیقی سنتی یا موسیقی اصیل ایرانی می‌شناسیم، وجود دارد و آیا این تاریخی یکدست بوده است یا در آن بسیاری تغییرات و نقاط گسست وجود داشته است؟ معمولا این‌طور به نظر می‌رسد که موسیقی سنتی ریشه در گذشته‌ای دور و حتی هزارساله دارد.

شرق: چه تاریخی پشت آنچه امروز با عنوان موسیقی سنتی یا موسیقی اصیل ایرانی می‌شناسیم، وجود دارد و آیا این تاریخی یکدست بوده است یا در آن بسیاری تغییرات و نقاط گسست وجود داشته است؟ معمولا این‌طور به نظر می‌رسد که موسیقی سنتی ریشه در گذشته‌ای دور و حتی هزارساله دارد. ان ایی. لوکاس در کتابی با عنوان «موسیقی هزارساله» با عنوان فرعی «تاریخ جدید سنت‌های موسیقایی ایران» بر این باور است که موسیقی ایرانی میراثی باستانی نیست؛ بلکه پدیده‌ای مدرن است و پیوندی ناگسستنی با تلقیات متغیر از تاریخ ملی ایران داشته است.

«موسیقی هزارساله» مدتی پیش با ترجمه سهند سلطان‌دوست در نشر مرکز به فارسی منتشر شد. مترجم اثر در مقدمه‌اش می‌گوید عنوان کتاب اشاره‌ای دارد به باوری رایج درباره موسیقی ایرانی که مثلا می‌توان رد آن را در یکی از سخنرانی‌های علینقی وزیری در سال 1315 هم پی گرفت که گفته بود: «موسیقی امروز ما یک موسیقی هزارساله‌ای است که اصول آن دست‌نخورده است»؛ اما در این کتاب استدلال شده که نه‌تنها موسیقی ایرانی امروز ما و مشخصا نظام ردیف دستگاهی در صورت‌بندی فعلی، با هیچ موجودیت هزارساله‌ای سربه‌سر نیست؛ بلکه پدیده‌ای است یکسره مدرن و برآمده از دوران تجدد در ایران در عصر قاجار و از‌این‌رو نمی‌توان عمر دراز آن‌چنانی برایش قائل شد.

آن‌طور که مترجم کتاب «موسیقی هزارساله» توضیح داده، نویسنده این اثر کوشیده با پی‌گیری روند تاریخ سیاسی و موسیقایی مناطق فارسی‌زبان، گره‌گاه‌های گسست را برجسته‌تر کند تا از این رهگذر بتواند بر روی نظریه پرزور و زورآور تداوم تاریخی فرهنگ موسیقایی ایران خط بطلان بکشد. ان ایی. لوکاس در این کتاب منکر وجود چیزی تحت عنوان تاریخ یکه و یکتای موسیقی ایرانی است و در جایی از کتاب به این نکته اشاره می‌کند که برخلاف برخی موسیقی‌شناسان ایرانی که انگار به دنبال تکه گم‌شده‌ای از جورچین تصویر تمام‌نمای موسیقی تاریخی در یک فرهنگ واحد ایرانی بوده‌اند، او در مقاطع زمانی و مواضع مکانی مختلف، عوالم موسیقایی متفاوتی را در این منطقه می‌دیده که طبعا سخن‌گفتن از اصول دست‌نخورده را منتفی می‌کند. او «گرچه پاره‌ای از انگاره‌ها و پیش‌داوری‌های ریشه‌دار و سخت‌جان برای نمونه قضاوت‌های فوق‌العاده منفی قائل به انحطاط کامل موسیقی در عصر صفوی را به چالش می‌کشد؛ در‌عین‌حال و به بیان کلی‌تر، بی‌آنکه به صراحت از تقابل یا تخاصم دو چارچوب نظری و دستگاه فکری باورمند به تداوم/گسست در تحلیل تاریخ و فرهنگ ایران نام ببرد، دست‌آخر در اردوگاه افرادی جای می‌گیرد که گسست و ناهمگونی‌ها را پررنگ‌تر از تداوم و همسانی‌ها ارزیابی می‌کنند. در جبهه مقابل عموما صاحب‌نظرانی ایستاده‌اند که شواهد و قرائنی مانند تداوم زبانی یعنی زنده‌ماندن زبان فارسی -دست‌کم در مقام زبان میانجی- در فلات ایران را که به‌حق می‌توان از عوامل قوام و انسجام هویت ملی قلمداد کرد، ساده‌انگارانه و سهل‌گیرانه به ساحت‌ها و سپهرهای گوناگون فکری، فرهنگی و حتی هنری بسط و تعمیم می‌دهند».

درواقع لوکاس در کتاب «موسیقی هزارساله» به‌جای در‌نظر‌گرفتن یک تاریخ یگانه برای موسیقی ایرانی، دگرسانی و گسست فرهنگی را در گذر زمان نشان می‌دهد و از دو تلقی متفاوت از خلق موسیقی، در نسبت با هنجارهای موسیقایی پیشامدرن (نظام دوازده مقام) و مدرن (نظام ردیف دستگاهی)، پرده برمی‌دارد. این کتاب که بازنویسی مهمی از تاریخ موسیقی ایرانی ارائه می‌دهد، نخستین اثری است که برداشت‌های موجود از تاریخ موسیقی خاورمیانه را با درک کنونی از تاریخ سیاسی این منطقه همسو می‌کند. به گفته جیمز گلوین، تاریخ‌نگار برجسته‌ خاورمیانه، لوکاس تاریخ متعارف موسیقی ایرانی را زیر و زبر می‌کند و در این بازاندیشی، به دقیق‌ترین معنای کلمه، به‌درستی نشان می‌دهد که این تاریخ نه ماجرای بقای یک سنت باستانی؛ بلکه سرگذشت اختراع و ابداع است.

نویسنده این کتاب، ان ایی. لوکاس، دانشیار رشته‌ قوم‌موسیقی‌شناسی در گروه موسیقی کالج بوستون است که در آنجا در برنامه‌ تدریس تمدن‌ها و جوامع اسلامی نیز مشارکت دارد. او را بابت فعالیت‌هایش در زمینه‌ تاریخ‌نگاری موسیقی خاورمیانه می‌شناسند.

مترجم کتاب «موسیقی هزارساله» پیش‌از‌‌این، پژوهش دیگری نیز درباره موسیقی ایرانی با عنوان «مکتوبات فارسی در باب موسیقی» در نشر مرکز منتشر کرده بود. «مکتوبات فارسی در باب موسیقی» عنوان کتابی است از مهرداد فلاح‌زاده و آن‌طور‌که از عنوان اثر هم برمی‌آید، کوششی است برای درک و تفسیر بهتر سیر تحول مکتوبات فارسی در باب موسیقی، با تمرکز بر رویکردهای متفاوت این آثار و دگرگونی موضوعات آنها.

بازه زمانی مدنظر این کتاب، از قرن پنجم تا نهم هجری قمری را در بر گرفته است؛ یعنی دوره‌ای که آن را عصر کلاسیک مکتوبات فارسی در باب موسیقی نام نهاده‌اند.

این کتاب در‌واقع ترجمه فارسی رساله دکترای مهرداد فلاح‌زاده است که حدود دو دهه پیش نوشته شده و در جلسه‌ای با حضور ژان دورینگ ارائه شده است. مترجم کتاب در بخشی از مقدمه‌اش درباره کمبودهای تاریخ‌نگاری موسیقی ایران به این نکته اشاره کرده که متون مربوط به این حوزه تاکنون از مرحله آغازین توصیف چندان پیش‌تر نرفته‌اند و تنها در مواردی اندک، وارد مرحله تحلیل علمی و روش‌مند شده‌اند. او ترجمه این کتاب را پاسخی به همین نقصان و تلاشی برای جبران بخشی از کمبودهای این حوزه دانسته است «روشنگری حقیقی درباره زوایای تاریک تاریخ موسیقی در ایران جز از رهگذر آثار توصیفی-تحلیلی از این دست که بتواند ماده اولیه و نقطه عزیمت پژوهش‌های ژرف‌تر آینده باشد، میسر نمی‌شود».

نویسنده کتاب در مقدمه اثرش، زبان فارسی را از معدود زبان‌های جهان دانسته که از مجموعه ادبیات موسیقایی غنی و چشمگیری برخوردار است. امروزه مجموعه متونی در حدود 200 رساله فارسی درباره موسیقی در اختیار داریم که مجموعه‌ای درخورتوجه است؛ چراکه به قول نویسنده، «با وجود مخالفتی که در این منطقه با موسیقی و فعالیت‌های موسیقایی وجود داشته و هنوز تا اندازه‌ای وجود دارد، این مجموعه متون به‌جامانده، از ادبیات موسیقایی تصویری درخور از حیات موسیقی را در طی حدود 10 قرن آفرینش این مجموعه ارائه می‌دهد». در این مجموعه هم با مباحث نظری مربوط به موسیقی و هم با فعالیت‌های موسیقایی و حتی سیر تحول رویکردهای گوناگون به موسیقی روبه‌رو هستیم. نویسنده، این مجموعه را نه‌فقط به گستره ادبیات فارسی؛ بلکه همچنین به میراث موسیقایی ایران متعلق می‌داند.

آن‌طور‌که از عنوان این کتاب هم برمی‌آید، در این پژوهش به رساله‌ها، جزوات و آثاری پرداخته شده که به زبان فارسی درباره موسیقی نوشته شده است؛ از‌این‌رو آثاری که ایرانیان در قرون دو و سه قمری و حتی پس از آن به زبان عربی نوشته‌اند، در قلمرو این پژوهش نمی‌‌گنجد. از سوی دیگر، شماری از تصنیفات و رسالاتی که در مناطقی مانند پاکستان، هند و ترکیه امروزی به زبان فارسی نوشته شده‌اند و تا حدی مشخصا به موسیقی هندی و ترکی مربوط می‌شوند، در این پژوهش جای گرفته‌اند. این گزینش با توجه به این واقعیت انجام شده که تبادل فرهنگی میان این مناطق همواره چشمگیر بوده و زبان فارسی بر این مناطق تأثیر گذاشته و از آنها تأثیر گرفته است. چنین گزینشی هم از نظر موسیقی‌شناختی و هم از نظر تاریخ موسیقی درخورتوجه و مفید است.

نویسنده کتاب در یک تقسیم‌بندی کلی، مکتوبات فارسی در باب موسیقی را با دو رویکرد اصلی دسته‌بندی کرده است: رویکرد دینی و رویکرد غیردینی. این مکتوبات نیز در دو قالب عرضه شده‌اند؛ به صورت اثر یا رساله‌ای جداگانه و مستقل و به صورت جزئی از اثری حجیم‌تر نظیر دانش‌نامه یا اثری تاریخی یا الهیاتی. همچنین در شماری از آثار ادبی، به‌ویژه شعر و نیز نثر، نویسندگان و شاعران برخی اصطلاحات موسیقی، به‌ویژه نام مقامات، آلات موسیقی و موسیقی‌دانان را گاه‌به‌گاه و به‌ گونه‌ای غیرنظام‌مند، مانند آرایه‌های ادبی به کار گرفته‌اند.

همچنین در تعدادی از آثار دینی که به دست مراجع و علمای اسلامی و صوفیان نوشته شده، به موضوع سماع پرداخته شده؛ اگرچه هیچ فصل یا بخش ‌بخصوصی از آثار ایشان به‌ طور کامل به این موضوع اختصاص نیافته است. ازجمله این آثار می‌توان به «اسرار‌ التوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید» اثر محمدبن منور، «تذکره‌ الاولیا» از عطار، «مرصاد العباد من‌ المبدأ الی المعاد» نجم‌الدین رازی و... اشاره کرد.

براساس این توضیحات، می‌توان گفت مکتوبات فارسی در باب موسیقی در سه حوزه موسیقی، دین و ادبیات دسته‌بندی می‌شوند.

نویسنده کتاب، با توجه به ویژگی بینارشته‌ای موضوع پژوهش‌ خود، چند هدف را دنبال کرده است. او درباره اهداف کتابش نوشته «کار در ابتدا تلاشی بوده برای تکمیل اثر مسعودیه با عنوان فهرست نسخ خطی موسیقی ایرانی و هدف اولیه‌ام روزآمدسازی بخشی از آن فهرست و انتشار اثر خودم در قالب ذیلی بر آن فهرست بود؛ اما در طول کار علاقه‌ای فزاینده به سیر تحول ادبیات موسیقایی فارسی، به‌ویژه تحولات موضوعی این نوع ادبی عالمانه، در خود یافتم. ماحصل این علاقه فزاینده پژوهش حاضر است که هدفش نورتاباندن بر سیر تحول مکتوبات فارسی در باب موسیقی بین سده‌های 5 و 9 ق/11 و 15 میلادی است. اغلب دانش‌پژوهان و پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی این دوره را دوره کلاسیک ادب فارسی خوانده‌اند و ما می‌توانیم حدفاصل قرون 5 و 9 ق/11 و 15 میلادی را دوره کلاسیک مکتوبات فارسی در باب موسیقی نیز به حساب آوریم».