|

روایتی از نمایشگاه «کلان/خرده روایت»

بازنمایی جسمی که از دست رفته است

«کیمیاگران سده‌های میانه هماره از کتاب بزرگ عالم (Liber Mundi) سخن گفته‌اند. کتابی که حروف آن حقایق و کلماتش موجودات‌اند و از عبارات آن جهان‌های درهم‌تنیده منطوی در هستی سر بر می‌کشند و سپس هر‌یک در سویی از قاره وجود مستقر می‌گردند. روایتی کلان که به محض مکتوب‌شدن، تأویل و به ناگاه به بی‌شمار روایت خرد بدل می‌شود ...».

بازنمایی جسمی که از دست رفته است

شیوا  فلاحی

«کیمیاگران سده‌های میانه هماره از کتاب بزرگ عالم (Liber Mundi) سخن گفته‌اند. کتابی که حروف آن حقایق و کلماتش موجودات‌اند و از عبارات آن جهان‌های درهم‌تنیده منطوی در هستی سر بر می‌کشند و سپس هر‌یک در سویی از قاره وجود مستقر می‌گردند. روایتی کلان که به محض مکتوب‌شدن، تأویل و به ناگاه به بی‌شمار روایت خرد بدل می‌شود ...».

این متن بخش آغازین استیتمنت نمایشگاه «کلان/خرده روایت‌ها» از سیما شاهمرادی، در گالری نیان تهران، است. این مجموعه، دربردارنده آثار تجسمی با مضمونِ یک کتاب واحد، «کتاب بزرگ» است که با تکنیک‌ و شیوه‌های مختلف، دستخوش تغییر و دگردیسی می‌شود. در یک اثر، پیکسل‌های منظم و مربع‌شکل، در کنار یکدیگر، تصویر کتاب بزرگ را رقم می‌زنند. در دیگری، تصویر یکپارچه است، کتاب محو می‌نماید و از میانه تصویر روزنی رو به بیرون دهان گشوده است. «کتاب بزرگ»، چه در هیئت یک تصویر یکپارچه و کلان و چه در قالب مجموعه‌ای از خرده‌تصاویر، بارها در قاب‌ها تکرار می‌شود؛ اما آنچه در این مجموعه قابل تأمل و منحصربه‌فرد است، گذر از وجه دوبعدی نقاشانه و گشودگی متن بصری به سوی جسمانیت و رسانه‌گرایی است.

سیما شاهمرادی در کارهای پیشین خود نیز بارها از تکنیک کلاژ و چیدمان منظم و هندسی‌وار یونیت‌های تصویر بهره برده است؛ تکنیکی که تداعی‌گر دیدن ابژه‌ها از درون زیبابین یا شیشه‌های مشجر است. این امر موجب می‌شود عملِ دیدن تصویر، به مثابه یک منظره یکپارچه، عملی سوبژکتیو باشد که ترجمه تصویرِ متکثر، به عنوان یک کل واحد، در ذهن بیننده رخ می‌دهد. اما این بار، هنرمند از بوطیقای ابژه‌های نقاشی عبور کرده است و به پدیدارشناسی رسانه و جسم می‌پردازد. بسیاری روایت را انتقال کلامی حوادث می‌دانند اما کلاد برموند از آن به عنوان داستانی مستقل از رسانه بیانش یاد می‌کند. این بدان معنی است که روایت، علاوه بر کلام، از رسانه‌های بصری و نظام نشانه‌ای آنها نیز بهره می‌جوید.

اما آنچه شاهمرادی در مجموعه «کلان/خرده‌روایت‌ها» به آن می‌پردازد، خود روایت نیست. او از چیستی روایت چشم می‌پوشد و به کتاب و بوم، به عنوان دو رسانه روایتگر و بدل‌هایی از عاملان روایت می‌پردازد.

هنرمند، با بهره‌جویی از انواع تکنیک‌ها، شیوه‌های مختلف دخل و تصرف در روایت را به تصویر می‌کشد و به‌واسطه اعمال دگردیسی‌های مختلف بصری، مانند تکرار و تکثر، تورق و حرکت در فضا، شیوه‌های مختلف روایت و انواع بدعت‌های روایی را بازنمایی کرده و می‌کاود. در برخی از آثار، دریچه‌ای رو به بیرون و در تخالف با دو بعد بوم و کتاب تصویرشده دیده می‌شود، که نه‌تنها به گشودگی متن، نشانگی نامحدود و خوانش بی‌پایان روایت اشاره می‌کند بلکه نشانگر رویکردی جنسیتی و تازه در بازخوانی روایت کلان تاریخی و مردانه است.

در تعدادی دیگر از آثار، بخش‌هایی از تصویر به صورت مثبت یا منفی (سیاه یا سفید) از روی سطح بلند شده‌، با سطوح تیره پوشیده یا با کاعذ تیشو مرمت شده‌اند که به بسط، حذف، سانسور، بازیابی و بازخوانی متون و روایت‌ها اشاره می‌کنند. همچنین، بعضا چیدمان خطی تابلوها خوانش را به کنشی خطی و در زمانی و متعاقبا روایت را به نوعِ تاریخی مبدل می‌سازد.

در انتها، کتابی بزرگ روی میز چیدمان شده که قابلیت خوانش ندارد، چروکیده و در ورطه اضمحلال است. در اینجا، شاهمرادی از حیطه واکاوی روایتگر، در قالب رسانه، فراتر می‌رود و به آن جسمانیت می‌بخشد. هانس بلتینگ معتقد است مطالعه بصری هر پدیده‌ای بدون درنظرگرفتن دو مؤلفه رسانه و جسم ناممکن است و آن دو را ضامن بقای تصویر می‌داند. هنرمند با تجسم‌بخشیدن به «کتاب بزرگ»، به عنوان رسانه «روایت کلان»، به کارکرد کلاسیک تصویر و تجسم بازمی‌گردد؛ یعنی بازنمایی جسمی که از دست رفته است. اما این بازگشت فرایندی پارادوکسیکال است.

از طرفی، این بازیابی نه در جسمی جاودان و ایدئال بلکه در هیئتی رو به زوال رخ داده است. از طرف دیگر، روایت ذاتا پدیده‌ای پویا و زنده است و تغییر جزء لاینفک آن به‌شمار می‌آید. بنابراین، تجسد و انجماد آن در یک زمان و یک وضعیت در گرو کشتن آن است. به این ترتیب، آنچه سیما شاهمرادی در این مجموعه به زبان بصری روایت می‌کند، کلان/خرده‌‌روایت‌ نیست، شیوه تأثیرپذیری روایت کلان از روایتگران خویش است. این روایت به ناچار، در فرایند ظهور و بازیابی به‌واسطه رسانه و جسم‌ها، صورت اولیه خویش را از دست می‌دهد؛ در تجلی‌های بی‌شمار خود از صورت/رخداد به «نوع» مبدل می‌شود و این‌گونه بقای خویش را در دگردیسی، تکثر و اضمحلال می‌یابد.