نکاتی درباره بازآفرینی شهری
راهکارهای باقیمانده در برابر تخریب شهر
عمارت هانری کربن در نگاه اول، یک ساختمان قدیمی معمولی در مرکز تهران است، واقع در زمینی دونبش که از یک طرف مشرف به خیابان هانری کربن شده و از طرف دیگر چسبیده به خیابان هاشمیفر؛ بنابراین در قدم اول، همین حس عادیبودن و همگنماندن با محیط پیرامون است که در ذهن مخاطب القا میکند قرار است با چیزی فراتر از بازسازی یا نوسازی یک ساختمان قدیمی مواجه شود؛
سعید برآبادی: عمارت هانری کربن در نگاه اول، یک ساختمان قدیمی معمولی در مرکز تهران است، واقع در زمینی دونبش که از یک طرف مشرف به خیابان هانری کربن شده و از طرف دیگر چسبیده به خیابان هاشمیفر؛ بنابراین در قدم اول، همین حس عادیبودن و همگنماندن با محیط پیرامون است که در ذهن مخاطب القا میکند قرار است با چیزی فراتر از بازسازی یا نوسازی یک ساختمان قدیمی مواجه شود؛ اما گردش کوتاهی در این ساختمان روشن میکند که پروژه معمارانه انجامشده در این عمارت، نه یک بازسازی یا احیای صرف بنا، بلکه یک «بازآفرینی شهری» است. به چه معنا؟ به این معنا که ساختمان هانری کربن اکنون نهفقط مرمت، احیا و تماما بازسازی شده، بلکه بهعنوان یک بنای تاریخی از دفترچه خاطرات معماری دوره پهلوی در تهران، جان تازهای به شهر و محله اطرافش داده است.
خیابان هانری کربن، جایی در حد فاصل تئاتر شهر و تالار وحدت، این روزها شاهد تولد دوباره این عمارت قدیمی است؛ عمارت هانری کربن که رگههای معماری پهلوی اول و دوم در آن به چشم میخورد، حالا به یک ساختمان چندمنظوره با ترکیبی از کاربریهای اداری، مسکونی، تجاری و فرهنگی بدل شده است؛ پروژهای دیگر از دفتر معماری باغ ایرانی با عنوان «گریز به مرکز» و با هدف بازآفرینی شهری در دل مناطق مرکزی و عموما فرهنگی و تاریخی پایتخت. توضیح بیشتر را میسپاریم به وقت بازدید بنا.
گام اول: غرق در نور
آفتاب در هر ضلع عمارت هانری کربن، بازی بدیعی از نور و سایه میسازد. یکی از مهمترین وجوه معماری این بنا، نورگیرهای آن است که با وجود ارتفاع کم از سطح زمین و محصوربودن در میانه یک بافت ریزدانه، از نور مستقیم خوشید تغذیه میکند. هوشمندی تیم بازآفرینی و احیای عمارت هانری کربن در این بوده که نهتنها هیچ پنجرهای کور نشده، بلکه به تعداد معابر ورودی نور افزوده شده است؛ بهویژه در اشکوب بالایی که حجم تازه افزودهشده گالری میتوانست نور طبقات مسکونی را بکاهد، شگرد تیم بازآفرینی افزودن دریچههای سقفی بوده تا نور بیشتری به اتاقها وارد شود. اتاقهای دلباز و غرق در نور، نتیجه این طراحی هستند و انگیزه خوبی برای خرید واحدهای مسکونی و اداری از سوی کاربران.
گام دوم: مانیفست عمارت
عمارت دارای یک مانیفست است؛ مانیفستی فکری که معمار و طراح آن را به شکل فضای مصنوع بازآفرینی کرده است. فکرکردن در درون مکعبهایی که معمار دیگری، بیش از نیمقرن پیش کنار هم نهاده، محدودیتهایی را به تیم طراحی تحمیل کرده که برای عبور از آن، سه سناریو را دنبال کردهاند:
بازگرداندن حیات شهری به این بنا از طریق محیط پیرامونی و اثرگذاری متقابل بنا بر عابران و ساکنان، ساخت مسکن ارزان و جلب توجه شهروندان برای زندگی در این پهنه و محله و از همه مهمتر، اختصاص سهمیه واقعی از زیرساختهای خدماتی و شهری به عمارت تازه متولدشده.
گام سوم: مینیمالیسم به استقبال میآید
با ورود به ساختمان، مینیمالیسم به استقبالمان میآید. ترکیب سادهای از بتون دبل اسکپوز و آهن. اصلیترین مصالح ساختمانی در اینجا همینها هستند که علاوه بر انتقال بار نوستالژیک بنا به مخاطبان، یادآور میشوند که عمارت هانری کربن فروتنانه و بهاصطلاح خاکیصفت مشتاق تعامل با بیرون است. گشادگی مسیرها، نورگیری درخور توجه اکثر زوایای ساختمان، تأمین نیازهای مسکونی، اداری و تجاری و البته فرهنگی و از همه مهمتر، افزودن کیفیت معمارانه به فضایی که سالها افتاده بوده، همه و همه با زبانی بهشدت ساده و مینیمال در اجزای بنا روایت میشوند. در واقع از این دریچه است که بازآفرینی شهری یک رخداد در درون یک بنای قدیمی به حساب میآید؛ رخدادی که میتواند و باید با تغییر نگرشها در الگوریتم و کانسپت بنا، آن را دوباره خلق کند.
بازدیدکنندگان و مراجعان فرصت دارند به ضرورت کاری که در ساختمان دارند، مسیر جدیدی برای خود تعریف کنند؛ مسیری که گاه از پلکانها میگذرد و گاه از معبر عمودی و شیشهای آسانسور. بنا در فرایند بازسازی و بازآفرینی، دچار تحول شده و الحاقاتی به آن افزوده شده؛ اما کماکان ذهن را به گذشتهها میبرد. اولین قدم بازآفرینی هم همین است؛ ارجاع بنا به کاربرد و جایگاهی که پیش از آنکه متروکه شود، داشته است. انتخابهای مهسا مجیدی در مقام طراح و معمار پروژه انتخابهای مینیمال و اغلب برگرفته از سنت طراحی داخلی است و همین موضوع باعث شده بنا بار دیگر جان بگیرد و به جستوجوی آنچه بوده است، برآید و این حس به مخاطبان ساختمان هم سرایت میکند؛ گویی در کنار یادبود گذشته، راحتی و امکانات و زیباییشناسی امروزی هم نشسته باشد.
گام چهارم: ترکیب معماری و اقتضائات روز
کافی است برای رسیدن به عمارت هانری کربن در هریک از خیابانهای منتهی به این پهنه، قدمزنان طی مسیر کنید تا با چشمهای خودتان تعداد ساختمانهای قدیمی و تاریخی در حال نابودی را بشمارید. در این مسابقه بر سر تخریب بناهای آجری که عموما با چراغ سبز مدیران شهری هم همراه است، معماری ایران باید بتواند پاسخی درخور به سؤالات و مسائل پیچیدهای که جای خالی این بناها ایجاد میکنند، داشته باشد. وقتی که از یک سو آثار تاریخی چشمنواز معماری پایتخت در معرض تیغه تیز دستگاه تخریب قرار گرفتهاند، وقتی که مسکن بهعنوان یکی از نیازهای اساسی با گره کور تنگدستی مردم همراه شده و وقتی که جایگزین هر تکبنای ویلایی، انبوه آپارتمانهای نوساز و کلیدنخورده است، تلاش برای احیای یک بنای متروکه تلاشی درخور توجه و فرهنگی است و بازآفرینی شهری چیزی جز ترکیب معماری و اقتضائات روز فرهنگ یک کشور نیست.
گام پنجم: مسکن اقتصادی
مورد اول مانیفست را به تفصیل گفتیم؛ اما درباره مسکن ارزان صحبتی نشد و شاید مخاطب جا بخورد از اینکه چرا یکباره وسط چنین بحثی، ماجرای مسکن ارزان به میان کشیده شد. پاسخ روشن است؛ مسکن
اقتصادی -اسمی که دولتها به حدی آن را لوث کردهاند که دیگر کمتر کسی علاقهای به استفاده از آن دارد- یا مسکن ارزان نهفقط مهمترین دغدغه زندگی در تهران است، بلکه گاهی میتواند انگیزه مهاجرتهای معکوس از بافت لاکچری شهر به مرکز باشد.
اگر در شب خیابانهای اطراف تئاتر شهر و تالار رودکی را پیاده گز کرده باشید، لابد شما هم با نویسنده همراه خواهید شد که عموم خیابانها تاریک و دلهرهآور است و اگر شانس بیاوری خانهای که انبار کتاب نباشد، چراغش را روشن گذاشته باشد تا رهگذران توی چالهها نیفتند. با چنین ارزیابیای از این محله، بازآفرینان عمارت هانری کربن به این فکر افتادهاند که به حد وسع متراژ بنا چه کاری برای جلب دائمی شهروندان به این منطقه میتوانند انجام دهند و چه کاری بهتر از هدفگذاری مسکن ارزان؟
گام ششم: گریز به مرکز
با این مقدمه، شاید بتوان گفت که مهمترین و پیچیدهترین عملیاتی که در حین بازسازی این عمارت انجام شده، تبدیل متعادل و اقتصادی دوطبقه ساختمان به محل قرارگیری شش واحد مسکونی مستقل است؛ راهپلهای که بعدا به صورت فلزی به ضلع جنوبی بنا افزوده شده، کار جابهجایی واحدهای مستقل را آسان تر میکند و به مشاعات بنا، کارکرد و اثربخشی بیشتری میافزاید. برای افرادی که آثار بازآفرینیشده دفتر باغ ایرانی را تعقیب میکنند، شاید این موضوع چندان دور از ذهن نباشد؛ اما آنهایی که برای نخستین بار به این عمارت میآیند، از تغییرات فضایی بنا و چگونگی شکلگرفتن شش واحد مسکونی مجزا شوکه میشوند.
این فضاهای مسکونی که در ساختوساز جدید، به وجود آمدهاند، عموما نتیجه تغییر نگرش کالبدی به بنا هستند و اینچنین است که معمار توانسته با طراحی شش واحد مسکونی در دل این عمارت، علاوه بر سادهکردن انگیزه بازگشت سرمایه سرمایهگذار، علاقهمندان بیشتری را برای زندگی در این پهنه دعوت کند. عنوان گریز به مرکز درست به همین دلیل برای این دست از پروژههای دفتر باغ ایرانی انتخاب شده است. این پروژه و پروژههای شبیه به آن که از دل بازآفرینی شهری یک ساختمان قدیمی بیرون میآیند، اصلیترین هدفشان افزایش ضریب امنیت و زیست پایدار شهری در مرکز تهران است. گویی نیرویی هستند که با دعوت شهروندان به زندگی در بافت مرکزی، دارند تلاش میکنند این محدوده را از دست امیال و برنامههای دولتی محافظت کنند.
گام هفتم: هانری کربن و شناسنامه یک پهنه فرهنگی
در واقع گرانیگاه این طرح، حفظ طولانیمدت و پایدار شهروندان در بافت شهری آسیبدیده این پهنه است؛ چون شما هم لابد دیدهاید عموم مغازهها، ساختمانها و بناهای این محدوده بیش از آنکه در گیر و دار جریان روزمره زندگی باشند، بهعنوان انبار یا محل کار استفاده میشوند و عموما بعد از زمان کار روزانه، خالی از سکنه میشوند و میتوانند به لکههای ناامن شهر بدل شوند، در نبود جریان مداوم زندگی شهری.
به عبارت سادهتر آنچه در بازآفرینی شهری عمارت هانری کربن مدنظر سازندگان بوده، افزایش تمرکز شهری و بالارفتن ضریب مشارکت هممحلهایهای ساکن در این بافت فرهنگی و چسبندگی بیشتر آنها با این عمارت بوده است. پهنه فرهنگی رودکی که در واقع محلهای است در دل بافت تاریخی منطقه 11، آرام و صبور در کوچهپسکوچههایش دارد قدمبهقدم به یک قطب فرهنگی پایتخت بدل میشود و این حاصل زنده نگهداشتن تکبناهایی است که یادآور گذشته تاریخی «اینجا» هستند و نهفقط ساختمان هانری کربن، بلکه حتی اسم این فیلسوف و پایهگذار فلسفه تطبیقی، شناسنامه اینجاست.
گام هشتم: بهعلاوه یک گالری
با اینکه مد شده بسیاری از ساختمانهای بازسازیشده به پاتوقی برای کاربریهایی مانند هاستل، بوتیک هتل و... بدل میشوند، در عمارت هانری کربن چیز دیگری میبینیم. فروشگاهها و مغازههای احیاشده در طبقه همکف به صورت یک بافت نامتراکم در کل ساختمان حرکت کردهاند و به کمک طراحی جدید، محلی و مسبوق به سابقه به نظر میرسند. مقایسه این شرایط با وضعیت سابق این بنا تعجبآور است. خانه مدنظر پس از انقلاب متروک شده بود و جز سه دهنه مغازه، کاربری دیگری نداشت؛ اما حالا در این ساختمان سهطبقه، جریان زندگی به شکل و گونهای غیرتجاری جاری است.
در بالاترین اشکوب هم یک باکس بزرگ بهعنوان گالری تعبیه شده است؛ کسی چه میداند شاید همین گالری توانست حیات جدیدی به این خانه حیاطدار بدمد و آن را پس از نیمقرن به چشم و چراغ محل تبدیل کند. دراینصورت، آیا بنای تازه احیاشده آماده پذیرایی از این خیل سحرآمیز را میتوان به این علت در عمارت هانری کربن جستوجو کرد که اینجا یک بنای چندمنظوره شده؛ درحالیکه کیفیت فضایی آن افزایش یافته است. سه فروشگاه در پایین عمارت، یک کافهقنادی مجزا، شش واحد مسکونی، دو واحد اداری، یک گالری و چندتایی هم مشاعات ساختمانی مثل راهپلهها، آسانسور، حیاط و پشتبام.
اشتباه نکنید! در این عمارت، واحدها کوچک نشدهاند، بلکه بخشی از خدمات هر واحد به بیرون و مشاعات منتقل شده؛ کافهای در حیاط عمارت و زیر پلکان سبزرنگ ساختمان، کارکردی دوگانه دارد؛ هم محلی برای پاتوق اهالی ساختمان است و هم جایی برای دید و بازدیدهای روزانه و کاری، اندکی هم دیدن سبزی و دار و درخت، حال آدم را بهتر میکند. اینهمه کاربری آنهم در فضایی سهطبقه با متراژ حدودا 500 مترمربع، چیزی شبیه به لوبیای سحرآمیز نیست؟
گام نهم: چالش خدمات شهری
در نهایت هر پروژه بازآفرینی، نگاهی هم به زیرساختهای شهری و خدماتی دارد؛ یعنی آنچه محصول و کالای مبادلهشده میان بنا و شهر است. اگر قیمت ملک نوساز در این منطقه را بگیرید، لابد با خریداران این واحدها در عمارت هانری کربن همعقیده میشوید که بهترین راه برای جلب نظر شهروندان این است که باور کنند کیفیت فضایی که در آن زیست میکنند، به قیمتش میارزد. در شرایطی که پول تعیینکننده همه چیز شده، بسیاری ترجیح میدهند در آپارتمانی بازسازیشده، دلباز و پرنور زندگی خود را بگذرانند تا در واحدی نوساز، کیلومترها دور از مرکز شهر.
میماند موضوع سرانه خدمات شهری. این نکته مهمی است و چه جالب که دستاندرکاران پروژه آن را در دل مانیفست خود جای دادهاند. این نگرانی همیشه وجود دارد که مراکز شهری از دسترسی کمتری به خدمات و زیرساختها برخوردارند؛ وسط شهر آنتن کمتر است، مشکل زباله و فاضلاب جدیتر است، شبهایش خلوتتر است و تاریکتر و چه و چه و چه. انتخاب این بنا در پهنهای که شناسنامه فرهنگی دارد، به این معناست که از قبل برای این مسئله اندیشه شده؛ اگرچه ممکن است تغییر سیاستها این پهنه فرهنگی را از چشم مدیران شهری بیندازد و توسعه آن را از دستور خارج کنند. درآنصورت هم بستگی این بنا از طریق زیرساختهای شهری به بناهای تاریخی و مهم اطرافش مثل دو تالار مهم پایتخت، آن را در سایه تقریبا امن سرنوشت مشترک با آنها قرار میدهد.