|

با سرعت به عقب

قرار بر این شد که از این پس در صفحه تجسمی روزنامه «شرق»، ستونی برقرار باشد با عنوان نظربازی که در آن به دغدغه‌های اصلی‌ام به عنوان یک گرافیست بپردازم؛ مثل آثار به نمایش درآمده در یک گالری یا رویدادی بصری در بستر شهر که اتفاقا در شروع به وضعیت نابسامان این روزهای بیلبوردهای شهری که متولی آن سازمان زیباسازی شهرداری است، نگاهی انداخته‌ام. سازمانی که مدتی را به‌عنوان عضو شورای فرهنگی با آن همکاری داشتم و شناخت خوبی از آن دارم.

قرار بر این شد که از این پس در صفحه تجسمی روزنامه «شرق»، ستونی برقرار باشد با عنوان نظربازی که در آن به دغدغه‌های اصلی‌ام به عنوان یک گرافیست بپردازم؛ مثل آثار به نمایش درآمده در یک گالری یا رویدادی بصری در بستر شهر که اتفاقا در شروع به وضعیت نابسامان این روزهای بیلبوردهای شهری که متولی آن سازمان زیباسازی شهرداری است، نگاهی انداخته‌ام. سازمانی که مدتی را به‌عنوان عضو شورای فرهنگی با آن همکاری داشتم و شناخت خوبی از آن دارم. البته اولین کار مرتبطم با این سازمان برمی‌گردد به پژوهشی که به‌عنوان همکار تحت سرپرستی جناب آقای «عباس عبدی» درباره بیلبوردهای شهری انجام شد و به‌عنوان گرافیست، مجموعه‌ای از آن بیلبوردها را در بازه زمانی مشخص بررسی کردیم. آنچه می‌شد به‌صراحت درباره آن بیلبوردها گفت، این بود که اکثر آن آثار، بدون یک نگرش تخصصی در این حوزه، طراحی و اجرا شده بودند و به عبارتی کارها بر توانایی کارشناسی و تخصصی تکیه نداشتند. آن پژوهش به سفارش شهرداری تهران انجام شده بود؛ چرا‌که نتیجه حاصله از بیلبوردهای شهری، برای شهرداری تهران مطلوب نبود و تصمیم بر این بود تا در یک پژوهش، به دلایل ضعف آن آثار دست پیدا کند. پس از آن پژوهش بود که می‌شد تغییراتی را در نگرش مدیریت شهری به موضوع بیلبوردهای شهری و همچنین موضوع زیباسازی مشاهده کرد؛ تغییراتی که اگر نه ایدئال اما در مسیری قرار گرفته بود که نشانه‌های بهبود را می‌شد در آن دید. از‌جمله آنها و شاید مهم‌ترین‌شان، استفاده از توان کارشناسی نهادهای تخصصی همچون «انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران» و نیز «انجمن تصویرگران» و دعوت از استادان این حوزه‌ها برای بهبود آثار استفاده‌شده در بیلبوردهای شهری بود. دیگر کاری که به نظر می‌رسید نتیجه همان پژوهش باشد، تشکیل شورای فرهنگی در سازمان زیباسازی بود که کارشناسانی از حوزه‌های مطبوعات و رسانه، عکاسی و گرافیک و تصویرسازی در آن گرد آمده بودند و برای برنامه‌ها و مناسبت‌های پیش‌رو، طرح‌های پیشنهادی را ارائه داده و در شورا به بحث کارشناسی می‌گذاشتند. غیر از این، یک شورای تخصصی سه‌نفره گرافیک، شامل آقای «کیانوش غریب‌پور»، خانم «ساره ارباب‌معروف» و خود من، بر نتیجه آثار تولید‌شده نظارت کارشناسی داشتیم و در کنار همه اینها اضافه کنیم کارگاه‌هایی را که با برنامه‌ریزی و هدایت این شورای سه‌نفره و به‌کارگیری معتبرترین استادان گرافیک و تصویرسازی کشور، مجموعه‌ای از آثار را توسط طراحان جوان و پر‌انرژی برای ارائه روی بیلبوردهای شهری طراحی و اجرا می‌کردند.

این روندی بود که می‌توانست در صورت استمرار و رفع اشکالات، تبدیل به یک شیوه مطلوب برای خلق تصاویر شهری هدفمند و فکر‌شده شود و به الگویی مطلوب برای حصول به نتایج فکر‌‌شده در دیگر موضوعات بینجامد. روشی که بر مشورت با نهادهایی کارشناسی مانند انجمن‌های تخصصی بنا نهاده شده بود و به‌جای اجرای فرامین از بالا به پایین، به یک شورای فرهنگی با حضور کارشناسان خبره تکیه کرده بود و از همه مهم‌تر، در حوزه اجرا و تولید آثار، در بازه زمانی مشخص، کارگاه‌هایی را زیر نظر استادان خُبره و صاحب‌نام در حوزه تجسمی که هر یک اعتباری ویژه داشتند، برگزار می‌کرد. اما همه اینها یکباره به کناری نهاده شد و حاصل، آن چیزی است که این روزها روی بیلبوردهای شهری، توسط سازمان زیباسازی به نمایش درمی‌آید؛ آثاری که بازگشت ناگهانی و یک‌شبه به دوران پیش از آن پژوهشی است که در بالا گفته شد.