احمدرضا درویش: ما مردم فرهنگی هستیم
کارگاه آموزشی «میراث، سینما: انتقال تجربه» با حضور احمدرضا درویش در دومین روز جشنواره ملی چندرسانهای میراث فرهنگی، در خانه خلاق و نوآوری عمارت سعدالسلطنه قزوین برگزار شد.
کارگاه آموزشی «میراث، سینما: انتقال تجربه» با حضور احمدرضا درویش در دومین روز جشنواره ملی چندرسانهای میراث فرهنگی، در خانه خلاق و نوآوری عمارت سعدالسلطنه قزوین برگزار شد. در ابتدای این نشست علیرضا تابش دبیر جشنواره درباره درویش گفت: «احمدرضا درویش خود جزئی از میراث فرهنگی زنده سینمای ایران و خالق آثار ارزشمندی است. از دوران بنیانگذاری جشنواره ملی چندرسانهای میراث فرهنگی ایشان عضو شورای سیاستگذاری هستند و حضور ایشان دلگرمی ویژهای برای ادامه این راه صعب و طولانی است...». تابش ادامه داد: «آقای درویش آثار ماندگاری را خلق کرده و در چند حوزه حضور داشته است. از جمله ویژگیهای او این است که همواره دارای نگاهی ملی بوده و آثار درخشانی ساخته است. او نوشتههایی در قالب فیلم و سریال دارد که هنوز ساخته نشده است. وجه دیگر مربوط به او، فعالیتهای آموزشی، صنفی و بینارشتهای است که سبب شده همواره در کنار اهالی سینما حضور داشته باشد».
احمدرضا درویش در بخش ابتدایی صحبتهای خود در این کارگاه گفت: «صحبتهای من واگویههای درونی من است و بیشتر برای ثبت در تاریخ این انگیزه را دارم که نکتههایی را بگویم».
درویش ادامه داد: «در شروع بحث گفتهای را از استاد محمدعلی اسلامیندوشن میخوانم که بسیار ماندگار و اثرگذار است. او از محققان و نویسندگان بزرگ در حوزههای حقوق و پژوهش در تاریخ معاصر هستند: «ایرانی حکم کسی را داشته که یک قدح چینی گرانبها داشته و همه سرمایهاش همین بوده. میترسیده که اگر بیفتد، این قدح شکند. به هر قیمت میخواسته این قدح را نگه دارد. با خود نگفته یا زنگی زنگی یا رومی روم. مرگ یک بار شیون یک بار. این قدح عبارت بوده از موجودیت ایرانی. برای حفظ این قدح و موجودیت، به هر آب و آتشی زده و به هر رنگی که لازم بوده درآمده و ناچار هم در راه و بیراه بوده و هم همراه و حریف بوده اینکه هم خود باشد و هم آنچه بدان واداشته شده است. فرهنگ ایران فرهنگ ناشر از دوگانگی و مقاومت است و به همین سبب بسیار نیرومند است».
درویش پس از قرائت نوشتهای از ندوشن ادامه داد: «این مطلب که آن را خواندم در واقع منشوری برای موجودیت ایرانی در اعصار گذشته است. به نظر میرسد این جمله ایشان را مسئولان میراث فرهنگی باید با آب طلا بنویسند و درباره همین پاراگراف میشود ساعتها بحث و تحلیل ارائه کرد. سؤالی در ذهن من و بسیاری دیگر وجود دارد و شاید انسان معاصر و آینده نیز این سؤال را داشته باشد که اصلا چرا باید روی مقوله میراث فرهنگی حساس بود و چرا صنعت گردشگری وجود دارد. این صنعت به میراث فرهنگی وابسته است. تلاش بشر برای فهم میراث فرهنگی در عالم چه علتی دارد؟ یک دغدغه اصلی که در درون و فطرت بشر وجود دارد و آن دستیابی به مفهوم سعادت است و از این رهگذر، یکی از مسیرهای پیداکردن معنی سعادت توجه به تجربه دیگران و میراثی است که از گذشته به نسلهای مختلف واگذار شده است».
درویش در ادامه این کارگاه گفت: «از این حیث، هر آنچه به میراث فرهنگی اطلاق میشود، خود میراث بشری است و میتواند در شکلگیری آیین بشری بسیار مؤثر باشد. ما به عنوان جامعه و کشوری که دارای میراث کهن فرهنگی هستیم، چه ملموس و چه ناملموس، با پدیدههای مدرن و پسامدرن جهانی روبهرو هستیم که مؤلفههای مختلفی در مباحث توسعهای دارند و به شدت مورد تحقیق پژوهشگران است که این مسیر به کدام سمت در حال حرکت است. در حوزه میراث فرهنگی نقش شرق و کشورهایی که به حوزههای ایرانی و فرهنگ ایرانی و حوزه تمدن مصر و شرق ختم میشود، با چالشهای عمیقی روبهرو هستند. امروز شاهدیم که مدرنیته و انفجار تکنولوژیهای جدید، وضعیتی را ترسیم کرده که بسیار موهوم و ترسناک است. از طرفی آینده وهمآلود است و از سمتی دیگر، گذشته دارای نشانههای عمیق ملموسی بوده است. میراث فرهنگی قزوین به عنوان پایتخت ایران در دورهای تاریخی، در مکتب اصفهان تأثیر آن را شاهد هستیم».
درویش افزود: «در منطقه تاکستان و پیش از اسلام، بخشی از طوایف آن پیرو خضر نبی بودهاند. نشانه خضر پیامبر برگ مو است. آیینی در تاکستان وجود دارد که در برخی نواحی هنوز باقی مانده که به «آیین عذاب خضر» معروف است. نشانههایی فرهنگی که در همین منطقه شاهد آن هستیم، تحت تأثیر میراث این منطقه در همین سعدالسلطنه مسجد، بازار، کلیسا و محل دیوان یا اداره امور شهر وجود دارد و همین موضوع به شکل وسیعتر در میدان نقش جهان وجود دارد. یا زندگی اللهوردیخان که در کودکی بردهای بوده و بعد به دربار راه پیدا کرده و بعد به اسلام روی آورده و مدارج ترقی را طی کرده است. خدمات او در حوزه سیاست، اقتصاد، علم و فرهنگ اثرگذار بوده است. مدرسه خان را اللهوردیخان در شیراز ساخته و سپس کلید آن را به ملاصدرا داده است. در نتیجه او در فلسفه هم تأثیر زیادی داشته؛ چراکه جان فلسفه را حفظ کرده است. سیوسه پل را او ساخته و بنیانگذار مواجهه با استیلای غرب در جنوب ایران بوده. استیلای پرتغالیها و اسپانیاییها در جنوب ایران که 120 سال در بخش مهمی در ایران مسلط بودهاند، با مقاومت اللهوردیخان از ایران رانده شدند و او در طول تاریخ کشور تأثیرگذار بوده است». درویش در ادامه گفت: «باید دید از طریق شاخصههای جهانی و بشری به کدام سو دعوت میشویم؟ از گذشته ما، آنچه باقی مانده به نحوی با خواست اجتماعی سازگاری داشته است. سازگاری با مردم روزگار و محیط زیست در گرو ساخت سیاست است و همه همراه یکدیگرند. ما امروز شاهد اغتشاش در این سازگاریها هستیم. در عصری زندگی میکنیم که بشر امروز در مریخ به دنبال آب است و به ما وعده وجود حیات در مریخ را میدهند. در اتوپیایی که در موهومات در حال ساخت است، هتل پیشفروش میشود. در این شرایط آب به روی غزه بسته میشود و آب را بشر به روی بشر میبندد و زنها در جایی از جهان به بردگی فروخته میشوند. این جریانها از سوی سردمداران مدرنیته انجام میگیرد و تمام حقوق انسانی زیر پا گذاشته میشود».
این فیلمساز افزود: «وعدههای عجیبی داده میشود که دروغهایی بزرگ هستند و افراد مختلف آن را باور میکنند و جریان اومانیسم در فلسفه غرب، جهان را به گونهای راهبری میکند که ما در حوزه اقتصادی و فرهنگ ناچار به وادادگی و تسلیم هستیم».
احمدرضا درویش گفت: «به جای الهام از گذشته پرافتخار از وضعیت موهوم الهام گرفتهایم. خبرگان ما در حوزه معماری و مردمشناسی و مسائل اجتماعی باید پاسخ دهند که آیا بر اثر سیاستهایی که باعث انتقال مردم از روستا به شهر شد، ناچار به توسعه شهر شدیم یا ورای آن هدف دیگری در میان بود؟ کندن کوه بتن و انتقال به تهران و ساختن پل دوطبقه باعث افزایش ناموزون جمعیت و توسعه شهری است یا رفاه؟ مسئولان باید درباره موارد اینچنینی پاسخ دهند. مسبب وضعیت اقلیم در جهان همین سیاستهاست. سیاستهایی که با روح و سعادت بشر در تضاد است و بشر را به سمت ناکجاآباد هدایت میکند. معماری جدید با الگوهایی ساخته میشوند که تطبیقی با کشور ما ندارند. یزد اولین شهر خشتی دنیاست و چون یک کوه گنج است و معماری ما چنین پیشینهای دارد. در همین اواخر تعداد زیادی از کاروانسراهای ما در یونسکو ثبت جهانی شده اما امروز ما در چه وضعیتی است. این موزهها چقدر در نقشه راه توسعه کشور تأثیر دارد؟ در دنیا موزهها مرکز علمی، فرهنگی و هنری تمام احزاب سیاسی است. اما موزههای ما چقدر تأثیر دارد؟ آیا در آموزش ملی به دانشجویان، محصلین و مخاطبین اثر دارد؟ آیا دستگاههایی که با ثروت ملی اداره میشوند به این مسئله توجه دارند؟».
او درخصوص کارکرد نوین موزهها گفت: «محصلان و دانشجویان باید وقت اصلی خود را در موزهها بگذرانند که این نکته با اهمیتی است. جامعه ما باید به گذشته خود مفتخر باشد. به قول بزرگی اگر ما هیچ نداشته و فقط میراث فرهنگی داشتیم، برای امروز و فردای دور ما کافی بود. به شرطی که آن را درک کرده باشیم. دائما مسئولان سیاسی میگویند هر کاری میکنیم باید پیوست فرهنگی داشته باشد اما من میگویم هر کاری که میکنیم فرهنگی است. ما مردم فرهنگی هستیم و انقلاب ما بر اساس فرهنگ و متأثر از کلمه بوده است. هدف اصلی ما فرهنگ و توسعه فرهنگ، اخلاق و معنویت و تکیه بر آن است و پروژهها باید ذیل این مسئله باشند. پروژه فولاد در مرکز ایران تعریف میشود در حالی که به آب نیاز دارد و این متضاد با میراث فرهنگی است. سد کرخه را داریم که یکی از افتخارات بزرگ در چهار دهه بعد انقلاب است که با مجاهدت دانشمندان ایرانی ساخته شده و هفت میلیارد مترمکعب آب و 60 کیلومتر وسعت دارد. این سد بزرگ چند سال عمرش است؟ اما «جادههای سرد» به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی هزاران سال زنده است. فیلمهایی چون «خانه دوست کجاست» نیز همین وضعیت را دارند. ما در حوزه توجه به میراث فرهنگی به مدیرانی شجاع، بلندمرتبه، دانشمند و فرهنگشناس در حیطه بزرگ میراث فرهنگی و فرهنگ کشور نیاز داریم. خواهش من از همه دستاندرکاران در حوزه میراث این است که خود را در جایگاهی بسیار مورد توفیق الطاف الهی بدانند و برگزاری این جشنواره گام بزرگی در تثبیت این ادعاست».
در بخش پایانی این نشست درویش گفت: «واژه خردهفرهنگها را چه کسانی انتخاب کردند؟ این واژه به اهل شهرستانها که فرهنگ برخاسته از آنهاست، حس تحقیر میدهد. دیگر واژه سواد رسانهای است که مسئولان آن را به کار میبرند. در حالی که مخاطب عام وقتی با آن روبهرو میشود برایش برخورنده است. ما یک جامعه اخلاقی هستیم و نباید برخی واژهها سبب توهین شود. همچنین واژههایی چون ملموس و ناملموس کارکرد درستی ندارند. آهنگ یک واژه بسیار مهم است. هرچه که در منشور میراث و شرح وظایف و ترجمان واژگان داخلی به خارجی اتفاق افتاده، آهنگ و سیلاب آن به شکلی نازیباست و باید جایگزین شود. باید به موزه جزء عناصر لازم برای جسم و ذهن بشر نگاه شود. اگر موزه اصفهان نبود بزرگترین شخصیت رسانهای در 600 سال اخیر را - که از نظر من کمالالدین بهزاد - است، نداشتیم و بخش مهمی از میراث ناپیدا باقی میماند».