وقت آن رسیده است که موضوع سالمندی فعال مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد
زنی سالمند، تنها و مبتلا به آلزایمر، مردی کهنسال با ناتوانی حرکتی بر روی تخت آسایشگاه، پیرزنها و پیرمردهایی که سال نو را دور از خانواده و به تنهایی سپری میکنند. اینها تصاویری هستند که به طور کلیشهای از سالمندی در ذهن بسیاری از مردم شکل گرفته است
هومن نویریان: زنی سالمند، تنها و مبتلا به آلزایمر، مردی کهنسال با ناتوانی حرکتی بر روی تخت آسایشگاه، پیرزنها و پیرمردهایی که سال نو را دور از خانواده و به تنهایی سپری میکنند. اینها تصاویری هستند که به طور کلیشهای از سالمندی در ذهن بسیاری از مردم شکل گرفته است. سالمندی برای بسیاری از افراد با تنهایی، ازدستدادن عزیزان، ناتوانی و دردهای مزمن جسمانی مترادف است. در جامعه امروزی ما از «خانوادههای بسیط» و گسترده که در عکسهای یادگاری میبینیم دیگر خبری نیست. خانوادههایی که در آن پدربزرگ و مادربزرگ و نوهها همگی در کنار هم زندگی میکنند. در بسیاری از «خانوادههای هستهای» این روزها کودکان و نوهها کمتر فرصت دیدار پدربزرگ و مادربزرگ را دارند. بسیاری از پدربزرگها و مادربزرگها تمام طول هفته را منتظر دیدار فرزندان میمانند یا شاید ارتباط به یک تماس تلفنی کوتاه یا تماسی تصویری از آن سوی مرزها خلاصه شود.
امید زندگی شاخص طول عمر افراد جامعه، در ایران تا سال 1335 کمتر از 40 سال بوده است. یعنی برخلاف آنچه در گفتههای نوستالژیک تکرار میشود، از شادی و سلامت کمتری برخوردار بودیم. در آن سالها، جامعه ما کمتر از فرصت حضور و زندگی با بزرگترها بهره میبرد. اما در این روزها با افزایش امید زندگی و رسیدن به سن 78سالگی برای زنان و 75سالگی برای مردان، مشاهده میشود که افراد فرصت بیشتری برای زندگی دارند. ایران دیرتر از بسیاری از کشورها مانند ژاپن و آلمان سالخوردگی جمعیت را تجربه کرده اما سرعت ما در سالخوردگی جمعیت بالاست. این یک هشدار، خطاب به برنامهریزان برای آمادگی و مواجهه با این دوران است. اکنون، در این روزهایی که سپری میکنیم، شاهد آن هستیم که به دوران میانسالی نسلی رسیدهایم که پنجره جمعیتی آن با تولد کودکان در سالهای 60 گشوده شد. نسل متولد آن سالها دوران میانسالی را پشت سر میگذارد و تا کمتر از 20 سال دیگر این افراد به سالمندی میرسند. متولدین سالهای 60! گروهی که نرخ تجرد قطعی نیز در میان آنان بالاست! اما همه این آمارها بیش از آنکه بخواهد باعث ترس و وحشت عمومی بشود باید مسئولان را هشیار کند تا به فهم ابعاد و چگونگی این پدیده برسند. دریافتن و درک پدیده سالمندی باعث میشود که آنها بتوانند با طراحی و برنامهریزی و آمادگی و بالابردن مطلوبیت و کیفیت دوران سالمندی، جامعه را از مواجهشدن ناگهانی با بحران سالمندی بر حذر دارند. دوران سالمندی در بسیاری از کشورهای پیشرفته، دوران اشتغال دوباره، یادگیری و توسعه فردی است و شاخصهایی برای آن تعریف شده است. از مهمترین این شاخصها «سالمندی فعال» است. از سال 1961 که برای اولین بار یکی از دانشمندان علوم اجتماعی از این موضوع سخن گفت درباره آن بحثهای بسیاری شکل گرفت اما با همه اینها، شاخص سالمندی فعال در 20 سال اخیر تبدیل به یکی از شاخصهایی شده است که کشورها میکوشند به آن دست پیدا کنند. سازمان جهانی بهداشت (WHO) سالمندی فعال را اینگونه تعریف کرده است: «فرایند بهینهسازی فرصتها برای سلامت، مشارکت و امنیت بهمنظور ارتقای کیفیت زندگی با افزایش سن افراد». سالمندی فعال مؤلفههای گوناگونی مانند استقلال در انجام امور شخصی، امنیت و مشارکت اجتماعی دارد. در ایران هم به این موضوع پرداخته شده است. در سال 91 شورای شهر تهران دراینباره مصوباتی در قالب شهر دوستدار سالمند تصویب کرد که یکی از محورهای آن فراهمآوردن فضای مشارکت اجتماعی است. بر این اساس لازم است که به حقوق سالمندی توجه شود. هر کدام از سازمانها به مروجانی برای تحقق حقوق سالمندی تبدیل شوند. برای تغذیه سالم سالمندان، برای تسهیل حضور سالمندان در شهر، دسترسی آسان به حملونقل عمومی و... برنامهریزی شود. در حقیقت توجه و برنامهریزی برای سالمندی جزئی از حرکتی بزرگتر به نام «حرکت به سمت جامعهای برای همه سنین» است. در بسیاری از کشورها تصویر سالمندی روزی آفتابی است که پیرمردها و پیرزنها در گردشگاهها و پیادهروها قدم میزنند یا در سواحل دریا حمام آفتاب میگیرند یا در مشارکتی دلپذیر با افراد سنین دیگر مجالست و مصاحبت میکنند. در ایران نیز دیگر وقت آن رسیده است که موضوع سالمندی فعال مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد. لازم است که سالمندان بهمثابه پشتوانههای جامعه دیده شوند. لازم است دستگاههای ذیربط با فرهنگسازی و برنامههای مدون و تصویب قانونهای تسهیلگر جامعه سالمندان فعال را تقویت کنند. سالمندان جزء مؤثری از اجتماع ما هستند و این اجتماع بدون سالمندان فعال ناقص است. طرحها و قوانین جامعه سالمندان فعال ناقض توجه به سنین دیگر نیست و ضرورتا مکمل و تقویتکننده حرکت بزرگتر «جامعهای برای تمام سنین» است. پیشنهادهایی مانند پلکانیکردن بازنشستگی یا افزایش سن بازنشستگی، فرهنگسازی برای تغییر در باورهای جامعه برای فراهمآمدن فرصت ازدواج دوباره پس از فوت همسر، توجه به سلامتی در دوران اشتغال و پیش از رسیدن به سالمندی، آموزشهای عمومی برای داشتن ارتباط بدون خشونت و آموختن مهارتهای زندگی در دوران سالمندی و همینطور زمینهسازی برای ارتباط و تعامل مؤثر با سالمند و تلاش برای فراهمآوردن فرصتهایی برای پذیرش نقشهای جدید سالمندان در جامعه و توجه ویژه به فراهمکردن بسترهای مناسب سلامتی و بهداشت و فضاهای شهری و اجتماعی میتواند این دوران را از یک تصویر غمانگیز به جامعهای با سالمندانی مستقل، شاد و فعال که زندگی باکیفیتی دارند، تغییر دهد.