کربلای ابولخصیب
این نوشته را ادای دینی به شهدای پاک کربلای ۴ و ۱۷۵ غواصی بدانید که پیکرهای شریفشان ۳۰ سال بعد با دستهای بسته پیدا شد.
این نوشته را ادای دینی به شهدای پاک کربلای ۴ و ۱۷۵ غواصی بدانید که پیکرهای شریفشان ۳۰ سال بعد با دستهای بسته پیدا شد.
در دیماه سال ۱۳۶۵، نیروهای ایران، عملیاتی نظامی را در منطقه ابولخصیب در جنوب عراق تدارک دیدند که هدف آن آمادهسازی مقدمات فتح بصره بود. عملیاتی که قرار بود با تسخیر جزیره امالرصاص، شهر استراتژیک بصره را در محاصره قرار دهد. شهری که با پنج حلقه دفاعی و آبراههایی مثل اروندرود و دریاچه ماهی حمایت میشد. عملیات کربلای ۴ اما ناکام ماند و آنگونه که هاشمیرفسنجانی در خاطرات روزانهاش مینویسد «آقای شمخانی اطلاعات لازم را درخصوص نتایج عملیات شکستخورده کربلای ۴ داد. خیلی بدتر از آنچه که تا به حال گفته بودند، نزدیک به هزار شهید و سههزارو ۹۰۰ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود 11 هزار مجروح».
عملیات کربلای ۴ که با چنین نتیجه ناگواری به بزرگترین شکست نظامی ایران در جنگ تحمیلی هشتساله تبدیل شد، در شرایطی انجام گرفت که بر مبنای مدارک موجود، از پیش لو رفته بود. روایات درباره دلایل لورفتن این عملیات پیش از آغاز آن بسیار زیاد است. مثلا میرزا محمد سلگی، فرمانده یکی از گردانهای لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) در خاطرات خود نوشته: «یک اشکال اساسی ما را تهدید میکرد و آن عدم رعایت اصول امنیتی و اطلاع دشمن از حضور قریبالوقوع صد هزار نیروی ایرانی در عقبه منطقه بود که تا زمان عملیات در اردوگاهها و پادگانهای مختلف جنوب مشغول آموزش بودند». اشاره او به تجمع صدهزارنفری به نام سپاه محمد(ص) برای اعزام به جبهههای جنگ است که به فاصله یک ماه قبل از انجام این عملیات یعنی ۱۲ آذر ۱۳۶۵ در ورزشگاه آزادی تهران انجام شد. از طرف دیگر دیوید کرست، مورخ و مشاور سابق وزارت دفاع ایالات متحده در گفتوگویی با بیبیسی تأیید کرد ایالات متحده با ارائه اطلاعات عملیات کربلای ۴ به عراقیها، باعث شکست این عملیات شد: «آمریکا حداقل از دو سال قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم به حمایت اطلاعاتی از عراق گرفته بود. مطابق یک سند از طبقهبندی خارجشده، در سال ۱۹۸۴ رونالد ریگان در دستوری دولت آمریکا را موظف به جلوگیری از سقوط صدام در مقابل ایران کرده بود. دستوری که به کمکهای اطلاعاتی «مؤثر» واشنگتن به بغداد انجامید».
این در حالی بود که «ستونپنجم» دشمن نیز بهعنوان یکی دیگر از عوامل احتمالی لورفتن عملیات کربلای ۴ برشمرده میشود. یحیی رحیمصفوی، فرمانده سابق سپاه معتقد است «عملیات کربلای ۴ به دلیل لورفتن توسط فرد خبیثی که بعدها پناهنده شد، با شکست مواجه شد»؛ ادعایی که البته قرائنی هم داشت؛ برای مثال سردار احمد سوداگر در روایت خود درباره این عملیات تأکید میکند که در جریان عملیات کربلای پنج -عملیاتی که تقریبا دو هفته بعد از عملیات کربلای ۴ انجام گرفت- و پس از تصرف مواضع عراق توسط نیروهای ایرانی «کالکی را از یکی از سنگرهای دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک نقشه عملیات خودمان در کربلای ۴ است که به زبان عربی نوشته شده است. در آن کالک نام همه لشکرها و یگانهای عملکننده سپاه در کربلای ۴ نوشته شده بود».
به هر روی عملیات کربلای ۴، چه به دلیل عدم رعایت اصول امنیتی لو رفته باشد، چه به دلیل نقش ستونپنجم و چه به دلیل کمکهای «مؤثر» اطلاعاتی آمریکا، چیزی که در غالب روایات مشخص است این است که تعدادی از فرماندهان از لورفتن آن آگاه بودهاند؛ هرچند در مورد میزان اطلاع دشمن از سطح عملیات و محورهای درگیر، اختلافنظر وجود داشته است.
سردار حسین علایی، فرمانده سابق نیروهای دریایی سپاه مینویسد: «از دو هفته قبل از آغاز عملیات، نیروهای قرارگاه خاتمالانبیا (مرکز عملیات سپاه پاسداران) که در محلی به نام فاطمیه مستقر بودند، احساس کرده بودند دشمن تا حدی از این عملیات باخبر است». آیتالله طاهریاصفهانی، امامجمعه سابق اصفهان نیز در گفتوگویی اینگونه به یاد میآورد که «به خط مقدم که رسیدیم، دیدم عراقیها از منورهایی استفاده میکنند که شب را مثل روز روشن میکند. به خرازی گفتم خودت را به آقای هاشمی برسان و بگو عملیات لو رفته است. خرازی رفت و برگشت و گفت آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم امام هم اگر شرایط را ببینند اجازه عملیات نخواهند داد، اما به هر حال عملیات انجام شد». یا محمد مرندی در رشته توییتی درباره مشاهدات خود از عملیات کربلای ۴ نوشته است: «صدام میدانست میخواهیم عملیاتی در یکی از مناطق نزدیک به بصره انجام دهیم ولی قطعا نمیدانست کجا و کی... بعد از حدود دو ساعت درگیری، فرماندهان به این نتیجه رسیدند که نیروهای دشمن را با هزینه قابل قبول نمیشود در این منطقه شکست داد».
نتیجهای که به احتمال زیاد پیش از عملیات هم میشد به آن رسید و حتی هشدارهایی دراینباره هم داده شده بود، اما شنیده نشد.
آنطور که رضا اعظامیان، مستندساز و از نیروهای حاضر در این عملیات روایت میکند، «شهید خرازی توصیه میکند به جای عبور از رودخانه با پیشروی به سمت منطقه ابیالخصیب، دشمن را در جزایر دور بزنیم و آنها را محاصره کنیم، ولی متأسفانه طرح پیشنهادی او مورد استقبال فرماندهان ارشد قرارگاه قرار نمیگیرد». یا اسماعیل سپهوند، یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات، درباره شرایط منطقه پیش از آغاز کربلا ۴ در کتاب خاطراتش نوشته است: «منور پشت منور توی آسمان روشن میشد. با زبان بیزبانی اعلام میکردند که ما منتظرتان هستیم». یا مهدی قلیرضایی از نیروهای اطلاعات-عملیات لشکر ۳۱ عاشورا، در خاطرات خود نوشته «نهفقط وقوع عملیات از آن نقطه بلکه حتی زمان و ساعت شروع آن هم لو رفته... ما به دشمنی حمله خواهیم کرد که همه چیز را برای متوقفکردن ما آماده کرده است». به هر روی آنگونه که سردار حسین اردستانی، رئیس فقید مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، در کتاب «تنبیه متجاوز» نوشته است «حدود ساعت ۲۲:۰۸ با خبرهای گوناگونی که رسید، فرماندهی پی برد که دشمن تک را کشف کرده است، اما اوضاع به سختی قابل اداره و بازگشت به شرایط قبل از حمله بود... از اینرو در ساعت ۲۲:۳۰ سوم دیماه، رمز عملیات قرائت شد و یگانها عملیات را آغاز کردند». تصمیم محسن رضایی برای انجام عملیات با وجود همه آن شواهد مبنی بر لورفتن آن، به گفته او بر این اساس صورت میگرفت که «تا یک هفته قبل از عملیات بر اساس ارزیابی فرماندهان، غافلگیری در عملیات حدود ۸۰ درصد بود، اما از یک هفته به عملیات هرچه به شب عملیات نزدیک میشدیم، این رقم کاهش مییافت؛ تا حدی که شب عملیات به حدود ۵۰ درصد رسیده بود» و ظاهرا فرمانده با وجود ریسک ۵۰درصدی تصمیم به انجام عملیات گرفت. عملیاتی که به شهادت شمار بسیاری از پاکترین فرزندان این خاک منجر شد. شهدایی که شاید مشهورترین آنان شهدای غواصی باشند که پیکرهای پاکشان سال ۹۴ در منطقه ابوالخصیب در روستای ابوفلوس با دستهایی که با کابل و سیم بسته شده بود، در عمق دومتری زمین تفحص شد و بر مبنای قرائن و شواهد، در جزیره «امالرصاص» اسیر و به منطقه ابوالخصیب منتقل و در آنجا در گور دستهجمعی دفن شده بودند. عراق دو کانال به طول صد متر و عمق دو متر حفاری کرده و شهدا را به صورت دستهجمعی در این دو کانال دفن کرده بود. پیداشدن پیکرهای شهدای غواص، عملیات کربلای ۴ و چرایی انجام آن را بعد از قریب به 30 سال دوباره به کانون توجه تبدیل کرد و انتقادها از آن چنان بالا گرفت که محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، در سالگرد تفحص پیکرهای این شهدا، در توییتی نوشت «عملیات کربلای ۴ برای فریب دشمن انجام شد». چندی بعد صدای بیسیم مکالمه محسن رضایی با شهید حسین خرازی حین عملیات کربلای ۴ منتشر شد که در آن فرمانده وقت سپاه خطاب به شهید خرازی میگفت: «بگو برن جلو آقای حسین... بگو عاشورا اینا رو هم رد بشن... همونی که بهت میگم. آقای حسین اون پرچم امام رضا برات فرستادیم که انشاءالله سر صبح، رو جاده دوم به اهتزاز دربیارید... اینو انشاءالله سر صبح میری روی جاده دوم میبری بالا».
عملیات کربلای ۴، همواره در همه بالغ بر ۳۷سالی که از آن میگذرد، نقاط مبهمی داشته که هیچگاه برای مردم تشریح نشده یا روایات رسمی آنان را اقناع نکرده است. پنهانکردن حقایق این عملیات از همان فردای شکست آن آغاز شد. هاشمیرفسنجانی در یک مصاحبه درباره چگونگی اعلام خبر عملیات کربلای ۴ میگوید: «با بیانیهها موفق شدیم تا حدودی لااقل... جا بیندازیم که این عملیات انهدامی بوده... اما باطن کار این بود که عملیات اصلی در قدم اول ناموفق بود». او همچنین همان زمان -که ریاست مجلس را بر عهده داشت- در جلسه مجلس شورای اسلامی، تذکرهای نمایندگان با موضوع «تبریک و تسلیت شهدای کربلای ۴» را قرائت نکرد؛ «چون نشان کثرت شهداست». او بعدها در مصاحبهای گفت «چون مجلسیها خیلی پریشان بودند، آنها را توجیه کردم که مسئله آنطور که شما فکر میکنید نیست و این تبلیغات عراق است که روی شما اثر گذاشته. کاری هم با مسئولان بالاتر در جلسه سران کردیم». محسن رضایی هم در مصاحبهای تلویزیونی تعریف میکند: «آمدیم از شیوه تبلیغات استفاده کردیم... معلوم بود که ما پیروزی چندانی به دست نیاورده بودیم، اما ما شروع کردیم همان مارش پیروزی بزرگی که در هر عملیات بزرگی میزدیم، شروع کردیم تبلیغکردن».
صدای این مارش بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از عملیات کربلای ۴، هنوز شنیده میشود. هرچند حقایق بسیاری درباره کربلای ابوالخصیب روشن شد، اما واقعیت این عملیات و آنچه در آن شب بر رزمندگان رفت، بهعنوان ادای دینی به شهدا و خانوادههای آنان، باید یک بار برای همیشه به «روایت رسمی» آن راه یابد.