کمای شجاعت امیر قلعهنویی
امیر قلعهنویی در اوایل مربیگری زیرک بود و شجاع و این دو خصلت، نوید یک مربی خوب و تأثیرگذار را به فوتبال ما میداد؛ اما هرچه تجربهاش بیشتر شد، شجاعتش رو به کاهش گرایید! قلعهنویی در دو مقطع سکاندار تیم ملی فوتبال ایران شد و در هر دو نوبت به خاطر شرایط، «بخت موافق» جوانگرایی و تغییر نسل همراه او شد؛ یکی در دوره جوانی مربیگری و دیگری در زمان پرتجربگی؛ ولی با وجود انتظاری که از او میرفت، چندان وقعی به آن ننهاد؛ بهویژه در این دوره که فوتبال ما بیشتر نیاز به تغییر نسل را احساس میکند.
عبدالله دارابی: امیر قلعهنویی در اوایل مربیگری زیرک بود و شجاع و این دو خصلت، نوید یک مربی خوب و تأثیرگذار را به فوتبال ما میداد؛ اما هرچه تجربهاش بیشتر شد، شجاعتش رو به کاهش گرایید! قلعهنویی در دو مقطع سکاندار تیم ملی فوتبال ایران شد و در هر دو نوبت به خاطر شرایط، «بخت موافق» جوانگرایی و تغییر نسل همراه او شد؛ یکی در دوره جوانی مربیگری و دیگری در زمان پرتجربگی؛ ولی با وجود انتظاری که از او میرفت، چندان وقعی به آن ننهاد؛ بهویژه در این دوره که فوتبال ما بیشتر نیاز به تغییر نسل را احساس میکند.
اولین مسئلهای که در فهرست اسامی تیم ملی فوتبال برای حضور در جام ملتهای آسیا نمود بارزتری دارد، میانگین سنی بالای بازیکنان است که زنگ خطر و هشداری جدی است. انتخاب بازیکنانی که در انتهای دوران بازیگری خود هستند، قرار است چه دردی را از این تیم دوا کند، جز اینکه راه را بر فرصت بروز تواناییهای بازیکنان جوان، بهرهگیری از پتانسیل آنها و آبدیدگیشان میبندد؟ هر نگاه منصفی میپذیرد که تیم ملی براساس واقعیت موجود تیمهای حاضر در رقابتها، شانس چندانی دستکم روی کاغذ برای رسیدن به فینال بازیها ندارد؛ مگر اینکه اتفاق غیرمنتظرهای بیفتد یا احتمالات فوتبالی به سود ما رقم بخورد. پس چه ایرادی داشت که برخی بازیکنان جوان و آیندهدار جایگزین
پا به سن گذاشتههایی شوند که خواسته یا ناخواسته، این آخرین حضورشان در تیم ملی است و در همین آخرین حضور نیز معلوم نیست بازی به آنها برسد یا بتوانند کمکی به تیم کنند؟ در میان بازیکنان اصلی مدنظر سرمربی نیز بازیکنان مسنی هستند که شرایط سنی و عملکرد آنها در تیمهای باشگاهیشان و بازیهای قبلی تیم ملی، هشداردهنده و ناامیدکننده است.
قلعهنویی جوانگرایی و کشف استعدادها را وظیفه سرمربی تیم ملی ندانست؛ البته کشف استعداد کار سرمربی تیم ملی بزرگسالان هم نیست؛ ولی جوانگرایی و میداندادن به استعدادهای کشفشده وظیفه اوست و تغییر نسل کنونی نیز نیاز مبرم فوتبال ما. شاید برای تغییر نسل، برخی ابزار و شرایط برای او مهیا نبوده؛ ولی یکی از مهمترین آنها که به خودش برمیگردد؛ شجاعت شخص سرمربی است که آن نیز به علل محتاطشدن قلعهنویی- که از اقتضائات بالارفتن سن است- بیم نتیجهنگرفتن و فشار افکار عمومی و ازدستدادن جایگاه کنونی به محاق رفت. با این حال نتیجهنگرفتن تیم ملی هم این نگرانیها را برای قلعهنویی به همراه خواهد داشت؛ حتی شدیدتر.
کاش قلعهنویی به جای ترس و نگرانی، جسورانه و امیدوارانه به تغییر نسل روی خوش نشان میداد تا خدمتی ماندگار به فوتبال ملی کرده باشد. تیم ملی با جوانتر شدن نهتنها ضرر نمیکرد؛ بلکه به احتمال فراوان به لحاظ نتیجهگیری هم بهتر از تیم کنونی عمل میکرد.
اگر قلعهنویی تصمیم شجاعانه و ماندگار مرحوم پرویز دهداری در سال ۱۳۶۵ را که منجر به ظهور نسلی طلایی و منشأ توفیقات بعدی فوتبال ملی ایران شد؛ ازجمله مقام سومی جام ملتها در سال ۱۳۶۷ به رهبری مرحوم دهداری و قهرمانی بازیهای آسیایی در سال ۱۳۶۹ به رهبری پروین که حتی اثرات آن تا ۲۲ سال بعد یعنی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و کسب قهرمانی بازیهای آسیایی ۱۳۷۷ با بازیهای درخشان احمدرضا عابدزاده، نادر محمدخانی و جواد زرینچه در تیم ملی ادامه یافت، مرور و بازخوانی میکرد، شاید با شجاعت و درایت، تصمیم بهتر و شایستهتری در راستای وظیفهاش درباره فوتبال ملی میگرفت و جایگاه خود را نیز محکمتر میکرد.
فراموش نکنیم که در سال ۱۳۶۵ تصمیم مرحوم دهداری با بیتوجهی و مخالفت عمومی ناشی از کناررفتن یک دو جین ستاره سرشناس فوتبال ایران همراه بود؛ ولی اکنون فضای عمومی جامعه فوتبال موافق و معتقد به لزوم جوانگرایی در تیم ملی است.