|

حاج قاسم؛ کسی که با خدا معامله کرد

‌‌اگر همه ابعاد شخصیتی حاج قاسم را در نظر بگیریم ایشان به لحاظ برخورداری از توان طراحی برای دفاع و حمله و توان عملیاتی، امدادرسانی و نجات شهرها و ساکنانش در سوریه و عراق از چنگ تروریسم و حتی توان ایشان در دوران جنگ تحمیلی در سطح بی‌نظیری قرار داشت.

صباح زنگنه

 

‌‌اگر همه ابعاد شخصیتی حاج قاسم را در نظر بگیریم ایشان به لحاظ برخورداری از توان طراحی برای دفاع و حمله و توان عملیاتی، امدادرسانی و نجات شهرها و ساکنانش در سوریه و عراق از چنگ تروریسم و حتی توان ایشان در دوران جنگ تحمیلی در سطح بی‌نظیری قرار داشت. همه این دانش و توان نظامی حاج قاسم یک سوی داستان است و در سوی دیگر باید اذعان داشت که بی‌ادعایی و مغرورنبودن وی در مقام یک فرمانده و طراح ارشد نظامی یکی از خصایص به شدت قابل احترام برای سردار سلیمانی است؛ حاج قاسم از همه تعریف‌ها، قدردانی‌ها، مراسم‌های تجلیل و نکوداشت خود به سادگی عبور می‌کرد.‌نکته اینجاست که هیچ کدام از این موارد باعث کمرنگ‌شدن تواضع و فروتنی سردار سلیمانی نشد و موجب نشد که حاج قاسم احساس غرور و تکبر پیدا کند. این ویژگی ایشان کمتر در میان شخصیت‌ها و قهرمانان ملی کشورها دیده می‌شود. چراکه غالبا تعریف و تمجید و دستیابی به پیروزی‌ها و فتوحات شرایط وسوسه‌برانگیزی را برای برخی افراد ایجاد می‌کند و به نوعی آفت خودبرتربینی دچار می‌شوند و در ادامه به سمت فخرفروشی به مردم سوق داده می‌شوند. این نکته از آن جهت اهمیت مضاعفی دارد که سردار سلیمانی نه تنها در داخل ایران از حمایت مردمی همه‌جانبه‌ای برخوردار بود، بلکه در میان ملت‌های منطقه از فلسطین، سوریه و لبنان گرفته تا عراق، یمن و... هم محبوب بودند. اما این موضوع سبب نشد که حاج قاسم ذره‌ای خود را برتر از مردم کشورش و سایر ملت‌های منطقه بداند و یا به واسطه پیروزی در عملیات‌ها و نابودی سرطان داعش بر آنها منت بگذارد و به آنها فخر بفروشد.‌شاید دلیل این خصیصه پررنگ و قابل احترام حاج قاسم این بود که او قرارش را با خدا و آسمان‌ها بسته بود، نه با اهل زمین، وگرنه موفقیت‌های عظیم سردار سلیمانی در سوریه و عراق به راحتی می‌توانست ایشان را در مسیر کبر و غرور قرار دهد. در حالی که در واقعیت تا لحظه شهادت حاج قاسم ذره‌ای از اخلاص و معنویت ایشان کاسته نشد. چراکه حاج قاسم بنا بر عهدی که با خدا بسته بود توفیقاتش را با قراردادهای زمینی آلوده نمی‌کرد. همین خصیصه ایشان هم سبب شد که محبت حاج قاسم در دل ملت‌ها بیشتر و بیشتر از قبل شود. این‌گونه است که قهرمان واقعی در طول تاریخ همچنان محبوبیت خود را حفظ می‌کند و در ذهن و قلب مردم برای همیشه رسوخ می‌کند. همین خصوصیت حاج قاسم سبب شده بود که حتی دشمنان هم به این ویژگی ایشان اعتراف و اذعان داشته باشند. دشمنانش باور داشتند که سردار سلیمانی به دنبال فتح و فتوحات و کشورگشایی برای خود نیست و به دنبال آزادکردن کشورها از سرطان تروریسم است. با توجه به همین خضوع و خشوع حاج قاسم باید گفت که سردار سلیمانی جایگاه متفاوتی در میان مقامات لشکری و کشوری پیدا کرده بود و همچنان هم با گذشت چهار سال از شهادتشان، ایشان از همان جایگاه ممتاز برخوردار هستند.‌جان‌فدایی برای ملت می‌تواند یک امر عارضی باشد، ولی اگر جان‌فدایی برای ملت‌ها با غرور، تکبر و فخرفروشی قرین باشد، مناسب‌ترین فضا را برای انحطاط و سقوط شخصیتی افراد فراهم می‌کند و باعث می‌شود که تمام موفقیت‌ها و آرمان‌های این افراد به سمت نابودی کشیده شود و پس از مرگ آنها کسی دنباله‌رو نگاهشان نباشد. در حالی که هنوز ملت‌ها بر سر آرمان و هدف حاج قاسم با او هم‌قسم هستند. این خصوصیت سبب شده بود که هم‌قطاران حاج قاسم هم در مسیر و الگوی رفتاری ایشان حرکت کرده و مشابه با ایشان رفتار کنند. لذا به هر میزان که نیروهای محور مقاومت این تراز عملکرد را در خود تقویت کنند به همان میزان نزد خدا و نزد ملت‌های منطقه ارج و قرب پیدا می‌کنند. چون خداوند متعال وعده داده که هر کسی برای رضایش تواضع کند، خدا او را بلندمرتبه قرار می‌دهد. مصداق بارز این وعده پروردگار، حاج قاسم بود. همه توان و قدرت تحلیل نظامی، سیاسی، دیپلماتیک و نیز داشتن توان پیش‌بینی امور و تبیین وضعیت استراتژیک منطقه و جهان سردار سلیمانی در جای خود قابل ستایش است، اما حاج قاسم همه این توانایی‌ها و موفقیت‌ها و نهایتا جان خود را با خدا معامله کرد. این می‌تواند متر، معیار و سنجه خوبی برای سایرین باشد که تا چه حد می‌توانند خود را کسی بدانند که در راه خدا و خلق خدا عمل کرده است؟